🌴 #یازینب...
#آخرین_دیدار_امام_حسین_با_حضرت-رقیه وداع امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا با اهل بیت صحنه اى ب
حضرت زینب (سلام الله علیها) برخاست . هر چه صدا زد، حضرت رقیه (سلام الله علیها) را نیافت . با خواهرش ام کلثوم (سلام الله علیها) در حالیکه گریه مى کردند و ناله سر مى دادند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند، تا اینکه نزدیک قتلگاه صداى او را شنیدند. آمدند کنار بدن هاى پاره پاره ، دیدند رقیه (سلام الله علیها) خود را روى پیکر مطهر پدر افکنده ، در حالیکه دستهایش را به سینه پدر چسبانیده است درد دل مى کند.
حضرت زینب (سلام الله علیها) او را نوازش داد. در این وقت سکینه (سلام الله علیها) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند. در مسیر راه ، سکینه (سلام الله علیها) از رقیه (سلام الله علیها) پرسید: چگونه پیکر پدر را جستى ؟ او پاسخ داد: آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صداى پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، من در اینجا هستم .
#رحلت_حضرت_رقیه (سلام الله علیها)
محدث خبیر، مرحوم حاج شیخ عباس قمى « قدس سره » از کامل بهائى (ج ۲ ص ۱۷۹) نقل مى کند که : زنان خاندان نبوت در حالت اسیرى حال مردانى را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى داشتند و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز مى آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهار ساله ، شبى از خواب بیدار شد و گفت : پدر من حسین (علیه السلام)کجاست ؟ این ساعت او را به خواب دیدم . سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست . یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سوال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است . آن لعین در حال گفت : بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.
پرسید این چیست ؟ گفتند: سر پدر توست . آن دختر بترسید و فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
👇👇
#ادامه_دارد