🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل ششم..( قسمت ۲ )🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
فکر کردم اتاق را که جارو کردم، تشک ها را روی ایوان پهن کنم تا خوب آفتاب بخورند که دوباره صدای گریه بچه ها و بعد فریاد صمد بلند شد. قدم قدم بیا ببین این بچه ها چه می خواهند. جارو را زمین گذاشتم و دوباره رفتم اتاق خودمان. بچه ها شیرشان را خورده بودند جایشان هم خشک بود پس این همه داد و هوار برای چه بود؟ ناچار یکی از آن ها را من بغل کردم و آن یکی را صمد. شروع کردیم توی اتاق به راه رفتن. نگران کارهای مانده بودم. صمد هم دیرش شده بود. اما با این حال، مرا دلداری می داد و می گفت: بچه ها که خوابیدند، خودم می آیم کمکت. بچه ها داشتند در بغل ما به خواب می رفتند. اما تا آن ها را آرام بی صدا روی زمین می گذاشتیم، از خواب بیدار می شدند و گریه می کردند. از بس توی اتاق راه رفته بودیم و پیش پیش کرده بودیم، خسته شده بودیم ، بچه ها را روی پاهایمان گذاشته و نشستیم و تکان تکانشان دادیم تا بخوابند. اما مگر می خوابیدند. صمد برایم تعریف می کرد؛ از گذشته، ازروزی که من را سر پله های خانه عموی پدرم دیده بود. می گفت: از همان روز دلم را لرزاندی. از روزهایی که من به او جواب نمی دادم و او با ناامیدی هر روز کسی را واسطه می کرد تا به خواستگاری ام بیاید. می گفت: حالا که با این سختی به دستت آوردم، باید خوشبخت ترین زن قایش بشوی. صدای صمد برای بچه ها مثل لالایی می ماند. تا صمد ساکت می شد، بچه ها دوباره به گریه می افتادند. هرکاری کردیم، نتوانستیم بچه ها را بخوابانیم. مانده بودیم چه کار کنیم. تا می گذاشتیمشان زمین ، گریه شان در می آمد. مجبور شدم دوباره برایشان شیر درست کنم. اما به محض اینکه شیر را خوردند، دوباره جایشان را خیس کردند. جایشان را خشک کردم، سر حال آمدند و بی خوابی به سرشان زد و هوس بازی کردند. حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند. ظهر شد و حتی نتوانستم اتاق را جارو کنم، به همین خاطر بچه ها را هر طور بود پیش صمد گذاشتم و رفتم ناهار درست کنم. اما صمد به تنهایی از عهده بچه ها بر نمی آمد. از طرفی هم هوای بیرون سرد بود و نمی شد بچه ها را از اتاق بیرون آورد.
به هر زحمتی بود فقط توانستم ناهار را درست کنم. سر ظهر همه به خانه برگشتند، به جز خواهر و مادر صمد. ناهار برادرها و پدر صمد را دادم، اما تا خواستند سفره را جمع کنم، گریه بچه ها بلند شد. کارم در آمده بود. یا شیر درست می کردم. یا جای بچه ها را عوض می کردم یا مشغول خواباندنشان بودم. تا چشم به هر زدم، عصر شد و مادر شوهرم برگشت، اما نه خانه ای جارو کرده بودم نه حیاطی شسته بودم نه شامی پخته بودم، نه توانسته بودم ظرف ها را بشورم. از طرفی صمد هم نتوانسته بود برود و به کارش برسد. مادر شوهرم که اوضاع را این طور دید، ناراحت شد و کمی اوقات تلخی کرد. صمد به طرفداری ام بلند شد و برای مادرش توضیح داد. بچه ها از صبح چه بلایی سرمان آوردند. مادر شوهرم دیگر چیزی نگفت. بچه ها را به او دادیم و نفس راحتی کشیدیم. از فردا صبح دوباره صمد دنبال پیدا کردن کار رفت. توی قایش کاری پیدا نکرد مجبور شد به رزن برود وقتی دید نمی تواند در رزن هم کاری پیدا کند، ساکش را بست و رفت تهران. چند روز بعد برگشت و گفت: کار خوبی پیدا کرده ام. باید از همین روزها کارم را شروع کرده ام. آمده ام به تو خبر بدهم. حیف شد نمی توانم عید پیشیت بمانم. چاره ای نیست.
خیلی ناراحت شدم اعتراض کردم : من برای عید امسال نقشه کشیده بودم نمی خواهد بروی. صمد از من بیشتر ناراحت بود. گفت: چاره ای ندارم. تا کی باید پدر و مادرم خرجمان را بدهند. دیگر خجالت می کشم. نمی توانم سر سفره آن ها بنشینم. باید خودم کار کنم. باید نان خودمان را بخوریم.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یـــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
✨﷽✨
💚✨امام صادق علیه السلام فرمود:
✍🏻 زندگی خود ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ:
①⇇دانستم ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ نميخورد ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!
②⇇دانستم ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ميبيند ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!
③⇇دانستم ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ نميدهد ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!
④⇇دانستم ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!
⑤⇇دانستم ﮐﻪ نیکي ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ نميشود ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ميگردد ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮبي ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!
🌹ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ 5 اصل ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ یادآوری کنیم
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#بیبیسی: متاسفانه خبری از اغتشاش نیست!
#پایگاه_فارسیزبان تلویزیون روباه پیر از آرام شدن ایران ابراز تاسف کرد. خبر یک دیروز بیبیسی فارسی، با این عنوان بر روی خروجی سایت قرار گرفته بود: «لحظه به لحظه با اعتراضها در ایران».
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
دسترسی به اینترنت در حال برقراری است
براساس کسب اطلاع از منابع آگاه، اینترنت به تدریج در کشور در حال اتصال است.
براساس این اطلاعات، شورای امنیت کشور دسترسی دوباره به اینترنت را برای برخی مناطق صادر کرده است و با توجه به گزارشهای دریافتی، تاکنون قطعی اینترنت خطوط ثابت (ADSL) در استانهای هرمزگان، کرمانشاه، اراک، مشهد، قم، تبریز، همدان، بوشهر و بخشهایی از تهران برطرف شده است.
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
اندکـــی تفڪــــــر
ميگویند سہ نوع حق بر گردڹ ماست...
⚜حق الله
⚜حق النفس
⚜حق الناس
💥و اما واے بر سومي...
♨️در نماز و روزه و واجبات لَنگ زدیم گفتیم خدا از حق خودش ميگذرد...
⭕️چہ توجیہ زیبایي!!⭕️
♨️بر خودماڹ ستم ڪردیم و گناه ڪردیم🔥 و حق نفس را ندانستیم...
⭕️فقط نالہ سر دادیم⭕️
👈"ظلمتُ نَفسي..."
⁉️ميداني چہ شنیده ام؟!
⁉️طاقتش را دارے؟
🎧شنیده ام ڪہ اگر ڪسي باعث شود ظہور بہ تأخیر بیفتد
"حق الناس" است...
آڹ شخص باعث شده ڪہ ایڹ همہ مسلماڹ امام خود را نبینند...
چہ بسا اگر امام خود را ميدیدند بہ تعالی ميرسیدند...
👈بہ قوڸ شہید_چمراڹ👉
🌾خدیا مرا بخاطر گناهاني ڪہ در روز با هزاراڹ قدرت عقڸ توجیہشان ميڪنم ببخش...
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
بي واهـ م ــــه...❣
با تـــــــ و كه ميگويم...حرفهايم را...
بي واهمه...!!!
آرام ميشوم...
آرامـــــــ...
.
.
يَ ـــا غِيَاثَـــــ الْمُسْتَغِيثِينَــــ...
#حریــــــم_دل
#نمازاول_وقت
#التماس_دعای_فرج
وقتی ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ به ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽ زند ﺭﺍ ﺩﻳﺪی ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ؟ !!!!!
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ! ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ ...
ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ،ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ...
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ... ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ...
ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ...ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ ...ﻣﻦ ... ﻣﻦ .... ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ
ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ! ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽ ﭼﺴﺒﺪ!
ﻣﺎ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟!
ﺳﻨﮓ ﻭﺟﻮﺩ ماکدام است؟؟!!
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
💢دفاتر پلیس+۱۰ فعال و باز است
🔹 مدیرعامل شرکت پژوهش و توسعه ناجی بنیاد تعاون ناجا از فعال بودن ۱۰۷۲ دفتر خدمات الکترونیک پلیس+۱۰ در روز جمعه (یکم آذر ماه) برای ارائه خدمات به متقاضیان دریافت کارت سوخت(المثنی) خبر داد.
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#داستان_امشب...🌹🍃
#کوتاه_پند_آموز..
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت . وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد . این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
#امام_علی_علیه_السلام:
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.
#غررالحكم، ج۲، ص۵۲
#یازهرا...🌹🍃
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🌸دعای ملائکه برای فرستنده صلوات🌸
در کتاب عوالی اللئالی روایت است که چون آیهٔ «اِنَّ اللهَ وَ مَلآئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیّ» نازل شد صحابه از چگونگی آن سوال کردند.
رسول خدا فرمود: اگر از من سوال نکرده بودید شما را خبر نمی دادم؛ همانا خدا موّکل گردانیده است بر من دو ملک را، چون من در نزد بندهٔ مؤمنی یاد شوم و آن بنده بر من #صلوات بفرستد، آن دو ملک می گویند: آمین. و اگر یاد شوم و آن بنده بر من #صلوات نفرستد،آن دو ملک می گویند که خدا تو را نیامرزد.حق تعالی و ملائکه می گویند آمین.
📚عوالی اللئالی
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#تفکر
اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً
برای دنیایت چنان کار کن که گویی برای ابد زنده خواهی بود.
( دیر نمی شود ، عجله نکن ، وقت هست. )
و اِعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً
و برای آخرتت چنان کار کن که گویی فردا خواهی مرد.....
( فرصت کم است ، سریع باش. )
#مرحوم_اسماعیل_دولایی
📕 مصباح الهدی 229
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج....
🌸⚘🌸اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌸⚘🌸
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
خـ♡ـدايـا
فـردا و فـرداهايم را
هر طور ڪه میخواهی
نقـاشی کن
مـن بہ قلـم رحمتت ايمـان دارم
پـروردگارا
امـروزمـان گذشـت
فـردایمان را با گذشتت شیرین کن
مـا بہ مهـربانیت محتاجیم
رهایمـان نکـن
خـ♡ـدایـا
🌙شـب مـا را بـا یادت بخیـر کن🌟
شـــ🌙ــبِ مـــن
با تــــو
بـــخیر می شود
تـ♡ـویی که حتــی
حـــس بـــودنت
می ارزد به ،
تــــــمامِ
نــداشته هایم،آقا
شب بخیرمولای غریبم
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
🍃🌹 #روز_شمار_شهدا.. 🌹🍃
امروز #جمعه #۱_آذر ۱۳۹۸ هجری شمسی ...
@Yazinb3
#ولادت_سردار_شهید_حمید_باکری
(استان آذربایجان غربی، شهرستان ارومیه) (۱۳۳۴ ه.ش)
#شهادت شهید علی رضا صیرفی 🌷
(استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید محسن ابوالحسنزاده🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید علی نژاد قربان سگزآبادی🌷
(استان قزوین، شهرستان بویین زهرا، شهر سگزآباد) (۱۳۵۹ ه.ش)
#شهادت شهید ابوالقاسم بذرانبار🌷
(استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید محمدرضا فرجیزاده🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای طاق) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید علی محمد ابراهیم پورآرانی🌷
(استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۰ ه.ش)
#شهادت شهید امیر کرمی 🌷
(استان قزوین، شهرستان قزوین) (۱۳۶۱ ه.ش)
#شهادت شهید محمد درویشزاده🌷
(استان خراسان رضوی، شهرستان سرخس) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید تیمور عاشقی بلالمی🌷
(استان گیلان، شهرستان رودسر) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید حمیدرضا مصلحی🌷
(استان سمنان، شهرستان گرمسار) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید سیدمحسن آل احمد طالقانی🌷
(استان قم، شهرستان قم) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید محمدرضا باشی زرگر آبادی🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان) (۱۳۶۲ ه.ش)
#شهادت شهید رجبعلی دهقان طرزه🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای طرزه) (۱۳۶۲ ه.ش)
#ولادت شهید صمد امیدپور 🌷
(استان گیلان، شهرستان رودبار) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید نجادعلی حسنوند🌷
(استان لرستان، شهرستان الشتر) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید سیدمهدی تهامی پورزرندی🌷
(استان کرمان، شهرستان کرمان) (۱۳۶۴ ه.ش)
#شهادت شهید محمود بوجاری آرانی🌷
(استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید حسین عبداللهزاده🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای حاجی آباد) (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت شهید ذبیحالله خان محمدی🌷
(استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای زرگرآباد) (۱۳۶۶ ه.ش)
#شهادت شهید مقصود واحد 🌷
(استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۸ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم سیدروحالله موسوی 🌷
(لشکر فاطمیون) (۱۳۹۲ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم حسن حزباوی🌷
(استان خوزستان، شهرستان اهواز) (۱۳۹۳ ه.ش)
#شهادت شهید مدافع حرم یدالله قاسمزاده🌷
(استان گیلان، شهرستان رشت) (۱۳۹۵ ه.ش)
#یازهرا....🌹🍃
.
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
✨
✅ چه چیزی از دعا برای فرج امام زمان مهمتر است؟!
آیت الله العظمی بهجت (ره):
مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او میباشد؛ زیرا مردن، تنها قطع حیاتِ دنیای چند روزه فانی است، اما بیرون رفتن از عقیده صحیح، موجب هلاکت ابدی از حیات جاوید آخرت و خلود در جهنم است؛ لذا حضرت امیر(ع) در لیلةُالمَبیت از رسول اکرم(ع) میپرسد: «أَفِی سَلامَةٍ مِنْ دِینِی؟؛ آیا دین من سالم خواهد بود؟».یعنی از استقامت در دین و ثبات ایمان و عقیده تا مرز شهادت را که از خود شهادت بالاتر است ـ از آن حضرت سؤال میکند.
💥این دعا خیلی عالی است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود، که: «یا أَللهُ یا رَحْمانُ یا رَحِیمُ! یا مُقَلبَ الْقُلُوبِ، ثَبتْ قَلْبِی عَلی دِینِک؛ ای خدا، ای رحمتگستر، ای مهربان، ای گرداننده دلها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار بدار».
📚در محضر بهجت، ج۲، ص۱۰۱
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🔴در مرحله اول، اینترنت مشترکین حقوقی فعال شده است
🔹بر اساس بررسیهای انجام شده از سوی نور نیوز تاکنون خطوط ADSL مربوط به مشترکان حقوقی فعال شده و اینترنت مشترکین حقیقی و خانگی در مرحله بعد فعال خواهد شد.
🔹براساس اطلاعات دریافت شده، تصمیم به فعال سازی مشترکینحقوقی با هدف رفع مشکلات مربوط به کسب و کارهای اینترنتی و شرکتها و موسسات اقتصادی و خدماتی بوده است
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
🚩 پیامک ثبتنام در «طرح حمایت معیشتی دولت» کلاهبرداری است
رئیس پلیس فتای پایتخت:
🔹پیامکهایی که در بستر تلفن همراه مبنی بر ثبت نام در طرح حمایت معیشتی دولت برای افراد ارسال میشود، کلاهبرداری است؛ هموطنان هوشیار باشند کلاهبرداران در کمین سرقت اطلاعات حساب بانکی افراد هستند.
🔹تا این لحظه هیچ کدام از سازمانهای دولتی خبری مبنی بر ارسال پیامک برای ثبت نام دریافت طرح حمایت معیشتی را اعلام نکردهاند.
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
#آمریکا_نسبت_به_جان_سربازان_خود_مسئولانه_رفتار_کند
#فرمانده_قرارگاه_مرکزی_حضرت_خاتم_الانبیاء(ص) در جریان بازدید و نظارت بر مراحل رزمایش مشترک پدافند هوایی مدافعان آسمان ولایت ۹۸:
آمریکایی ها با اجتناب از رفتار اشتباه در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز نسبت به حفظ جان سربازان خود مسئولانه عمل کنند.
قدرت نیروهای مسلح شامل نیروهای زمینی و دریایی ارتش و سپاه، پدافند هوایی ارتش و هوافضای و موشکی سپاه در چارچوب منافع و اهداف ملت ایران روز به روز در حال آماده شدن است
ما به دنبال جنگ نبوده و نیستیم اما در برابر هرگونه تهدیدی قاطعانعه از منافع ملت ایران و سرزمین ایران اسلامی دفاع می کنیم
برای جلوگیری از جنگ گفتار و ارسال پیام تنها کفایت نمیکند و به اقدام مناسب و رفتار مناسب نیاز است.
#مرگ_بر_آمریکا...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨🍃
✿↶ #حـــسآرامـــشنـــــابــــــ ↷✿
❀✵نـیــایـــش بــا خــ♡ــدا✵❀
خـدای مهـربـانـم سـلام...
امـروز اولیـن روز آذر مـاه است
بـرای شانـههای خستـه، قـدری عشـق
بـرای گامهای مانده در تردیـد، قدری عـزم
بـرای زخـمها مرهـم
بـرای اخمها لبخنـد
بـرای پرسش چشمـان ما، پاسـخ
بـرای خواهـش دستـان ما، بـاران
بـرای خـوابها، رؤیـا
بـرای این همـه سرگشتگی، ایمـان
بـرای ظلمـت جان، روشناییهای پی در پی
بـرای حیـرت دل، آشناییهای پر معنـا
و بـرای عشـقهای خسته، قـدری روح
عـطا فـرمـا
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─
وقت اذان به افق دلهاست
#نمازاول_وقت
#التماس_دعا
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_دختر_شینا🌹🕊
#خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃
#همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊
#نویسنده :بانو بهناز ضرابی..
فصل ششم..( قسمت ۳)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
صمد رفت و آن عید را، که اولین عید بعد از عروسی مان بود، تنها سر کردم.روزهای سختی بود. هر شب با بغض و گریه سرم را روی بالش می گذاشتم.هر شب هم خواب صمد را می دیدم. وقتی عروس های دیگر را می دیدم که با شوهرهایشان، شانه به شانه از این خانه به آن خانه می رفتند و عیدی می گرفتند به زور می توانستم جلوی گریه ام را بگیرم. فروردین تمام شده بود، اردیبهشت آمده بود و هوا بوی شکوفه و گل می داد انگار خدا از آن بالا هر چه رنگ سبز داشت ریخته بود روی زمین هایش قایش.
یک روز مشغول کارخانه بودم که موسی، برادر کوچک صمد، از توی کوچه فریاد زد.
داداش صمد آمد. نفهمیدم چه کار می کنم. پابرهنه، پله های بلند ایوان را دو تا یکی کردم. پارچه ای از روی بند رخت وسط حیاط برداشتم، روی سرم انداختم و دویدم توی کوچه. صمد آمده بود. می خندید و به طرفم می دوید. دو تا ساک بزرگ هم دستش بود. وسط کوچه به هم رسیدیم. ایستادیم و چشم در چشم هم، به هم خیره شدیم. چشمان صمد آب افتاده بود. من هم گریه ام گرفت. یک دفعه زدیم زیر خنده. گریه و خنده قاتی شده بود. یادمان رفته بود به هم سلام بدهیم. شانه به شانه هم تا حیاط آمدیم. جلوی اتاقمان که رسیدیم. صمد یکی از ساک ها را داد دستم. گفت: این را برای تو آوردم. ببرش اتاق خودمان. اهل خانه که متوجه آمدن صمد شده بودند، به استقبالش آمدند. همه جمع شدند توی حیاط و بعد از سلام و احوال پرسی و دیده بوسی رفتیم توی اتاق مادرشوهرم. صمد ساک را زمین گذاشت. همه دور هم نشستیم و از اوضاع و احوالش پرسیدیم. سیمان کار شده بود و روی یک ساختمان نیمه کارمشغول بود.
کمی که گذشت، ساک را باز کرد و سوغاتی هایی که برای پدر، مادر، خواهرها و برادرهایش آورده بود، بی آن ها تقسیم کرد. همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و کفش و چتر. کبری، که ساک من را از پشت پنجره دیده بود. اصرار می کرد و می گفت: قدم تو هم برو سوغاتی هایت را بیاور ببینیم.
خجالت می کشیدم هراس داشتم نکند صمد چیزی برایم آورده باشد که خوب نباشد برادرهایش ببینند. گفتم : بعدا. خواهر شوهرم فهمید و دیگر پی اش را نگرفت. وقتی به اتاق خودمان رفتیم صمد اصرار کرد زودتر ساک را باز کنم. واقعا سنگ تمام گذاشته بود. برایم چند تا روسری و دامن و پیراهن خریده بود. پارچه های چادری، شلواری، حتی قیچی و وسایل خیاطی و صابون و سنجاق سر هم خریده بود. طوری که در ساک به سختی بسته می شد. گفتم: چه خبر است مگر مکه رفته ای؟ گفت قابل تو را ندارد می دانم خانه ما خیلی زحمت می کشی، خانه داری برای ده دوازده نفر کار آسانی نیست. این ها که قابل شما را ندارد. گفتم: چرا خیلی زیاد است. خندید و ادامه داد: روز اولی که به تهران رفتم با خودم عهد بستم، روزی یک چیز برایت بخرم. این ها هرکدام حکایتی دارد. حالا بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید.
همه چیزهایی که برایم خریده بود قشنگ بود. نمی توانستم بگویم مثلا این یکی از آن بهتر است. گفتم: همه شان قشنگ است دستت درد نکند. اصرار کرد. گفت: نه... جان قدم بگو بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید. دوباره همه را نگاه کردم. انصافاً پارچه های لواری تو خانه ای که برایم خریده بود چیز دیگری بود. گفتم: این ها از همه قشنگ ترند.
از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچه ها را خریدم آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. این ها را با یک عشق و علاقه دیگری خریدم. آن روز آن قدر دلتنگت بودم که می خواستم کارم را ول کنم و بی خیال همه چیز شوم و بیایم پیشت. بعد سرش را پایین انداخت تا چشم های سرخ و آب انداخته اش را نبینم.
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#یـــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌺🍃🌸🍃
❇️عصر جمعه و استجابت دعا
🌹شيخ طوسى رحمة اللّه فرموده:
هنگام اجابت دعا ساعت آخر روز جمعه تا غروب آفتاب است،
سزاوار است مؤمن در آن ساعت بسيار دعا كند.
⚠️و روايت شده: ساعت اجابت دعا، هنگامى است كه نيمى از خورشيد غروب كرده باشد و نيمه ديگر آن در مغرب ديده شود.
حضرت فاطمه عليها السّلام در آن هنگام دعا مى كرد، بنابراين دعا در آن ساعت مستحب است.
🌹و دعايى را كه از پيامبر صلى اللّه عليه و آله روايت شده مستحب است در ساعت اجابت دعا بخواند و آن دعا اين است:
🌹سُبْحَانَكَ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ
📗مفاتیح الجنان
#ساعت_استجابت_دعا_عصر_جمعه
#التماس_دعای_فرج
#لبیک_یامهدی_عج
🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃
🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹
🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
باز هم یک جمعه ی بدون تو ،
باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛
و باز هم قلبی مالامال دلتنگی …
در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود …
🌸⚘🌸اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌸⚘🌸
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
#شهید مدافع حرم آل الله (علیهم السلام ) #محمودرضا_بیضائی هجدهم آذر ۱۳۶۰ در شهر تاریخی و خاستگاه روحانیت یعنی تبریز به دنیا آمد. محمودرضا در خانوادهای مذهبی بزرگ شد و در دوران دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی مسجد چهارده معصوم (علیهم السلام ) شهرک پرواز درآمد. حضور مستمر و مداومش در جمع بسیجیان پایگاه نخستین بارقههای عشق به فرهنگ ایثار و شهادت را در دل محمودرضا شعلهور کرد.
با آغاز جنگ در سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری کردن جبههی مقاومت و دفاع از حریم آلالله (علیهم السلام )، آگاهانه عازم سوریه شد. این جوان رشید سرانجام بعد از دو سال حضور مستمر در جبهه سوریه، بعد از ظهر ۲۹ دی ۱۳۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (علیه السلام) بر اثر اصابت ترکشهای یک تله انفجاری از ناحیه سر و سینه در جنوب شرقی دمشق مجروح میشود و سرانجام به شهادت میرسد.
#یازهرا....🌹🍃
.
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
#در_ادامه_بُرشی_از_کتاب
#تو_شهید_نمیشوی که بخشهایی از حیات جاودانه #شهید_محمودرضا_بیضائی به روایت برادرش احمدرضا بیضائی را میخوانید:
#خبر_آمد ...
#محمودرضا حدود ساعت سه و نیم بعد از ظهر، در روز میلاد رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (علیهالسلام ) به شهادت رسید. روز شهادتش روز عید و تعطیل بود. من در شهرستان ترکمانچای دانشگاه بودم و به تبریز برنگشته بودم. ساعت هشت و نیم عصر بود که یکی از هم سنگرهای نزدیکش که در سوریه مجروح شده بود تماس گرفت و بعد از خوش و بش خودش را معرفی کرد و گفت «من همانی هستم که با محمودرضا آمده بودید عیادتم بیمارستان.» بعد گفت: «تو در تهران یک کلاسی میرفتی، هنوز هم آن کلاس را میروی.» منظورش کلاس مکالمه عربی بود که میرفتم و با محمودرضا قبلا درباره آن صحبت کرده بودم. او از محمودرضا شنیده بود. تماس آن برادر با من غیره منتظره بود. چیزی در دلم گذشت. یادم افتاد که به محمودرضا گفته بودم شماره تماسم را به یکی از بچههای خودشان در تهران بدهد. یقین کردم این همان تماس است، اما با این همه، حرفی از محمودرضا نبود. بعد از گپ کوتاهی قطع کردم. تلفن را که قطع کردم به فکر فرو رفتم، اما موضوع را زیاد جدی نگرفتم.
دو ساعت بعد، حدود ساعت ۱۰ شب بود که برادرخانم محمودرضا زنگ زد و گفت خبری هست که باید به تو بدهم. بعد گفت محمودرضا در سوریه مجروح شده و او را به ایران آوردهاند. تا گفت مجروح شده، قضیه را فهمیدم. گفتم «مجروحیتش چقدر است؟» گفت «تو، پدر و مادر را فردا بیاور تهران، اینجا میبینی.» این را که گفت مطمئن شدم محمودرضا شهید شده است. منتظر بودم خودش این را بگوید. دیدم نمیگوید یا نمیخواهد بگوید و فقط از مجروحیت حرف میزند؛ قبل از خداحافظی گفتم «صبر کن! تو داری خبر مجروحیت به من میدهی یا #شهادت؟» گفت «حالا شما پدر و مادر را بیاورید.» از او خواستم که اگر خبر #شهادت دارد بگوید، چون من از قبل منتظر این خبر بودهام. گفت «طاقتش را داری؟» گفتم «طاقت نمیخواهد. شهید شده؟» تایید کرد و گفت «بله محمودرضا شهید شده.» گفتم «مبارکش باشد.» بعدا دوباره با آن برادری که اول زنگ زده بود تماس گرفتم، تا شروع به صحبت کرد داخل خانه صدای گریه بلند شد..
#یازهرا...🌹🍃
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
____~••°° #یازبنب...°°••~_____
#مجروح، #مثل_امام_حسین (علیهالسلام ) و #حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
در یکی از روزهای بعد از #شهادت_محمدحسین_مرادی،
#محمودرضا لپتاپش را آورد و تصاویری را که دقایقی بعد از اصابت تیر به شهید محمدحسین مرادی خودش از او گرفته بود نشانم داد. دو تا گلوله به پهلوی چپش خورده بود. دکمههای پیراهنش باز بود و خون پهلویش، زیرپیراهنی سفیدش را رنگین کرده بود. چشمهایش را روی هم فشار داده بود و آثار درد در چهره مردانه و غیورش پیدا بود. از محمودرضا پرسیدم «چیزی هم میگفت اینجا؟» گفت «تا نفس داشت میگفت #لبیک_یازینب... (سلام الله علیها) ...
#لبیک_یازینب... (سلام الله علیها) ...» درست دو ماه بعد، پیکر خود محمودرضا آمد. در معراج الشهدا در حال انتقال به بهشت زهرا (سلام الله علیها) بود. رفتیم که او را ببینم. پیکر را در آمبولانس گذاشته بودند. رفتم تا او را ببینم. لباسهای رزمش هنوز تنش بود. سر تا پا خون. اما زخمهای پیکرش به جز زخمی که زیر چانه داشت و یک زخم کوچک روی سر که محل وارد شدن ترکش کوچکی بود، پیدا نبود. پیکر به بهشت زهرا (سلام الله علیها) منتقل شد و قبل از انتقال برای تشییع، فرصت شد تا زخمهای پیکرش را ببینم.
بازوی چپ #محمودرضا تقریبا از بدن جدا شده بود و به زور به بدن بند بود. روی بازو تا مچ هم، بر اثر ترکشها و موج انفجار داغان شده بود. پهلوی چپش هم پر از ترکشهای ریز و درشت بود. بعدا شمردم. روی پیراهنش ۲۵ تا ترکش خورده بود. ساق پای چپش شکسته بود. شمردم ۱۰ تا ترکش هم به پایش گرفته بود. اما با همه این جراحتهایی که بر پیکرش میدیدم، زیبا بود. زیباتر از این نمیشد که بشود. عمیقا غبطه میخوردم به وضعی که پیکرش داشت. سخت احساس کردم حقیر شده ام در برابرش. بیاختیار زیر لب گفتم ماشاالله برادر. ای والله. حقا که شبیه حسین (علیهالسلام ) شدهای.»، اما با آن همه زخم در پهلو بیشتر شبیه زهرا (سلام الله علیها) بود. چه میگویم؟... هیچ کس نمیدانست حرف آخری داشته یا نه. رزمندههایی که موقع شهادت کنارش بودند، هیچ کدام ایرانی نبودند، اما بچههای خودمان که بعدا رسیده بودند میگفتند نفسهای آخرش بود که رسیدیم. حرف نمیزد. نمیدانم، شاید وقتی داخل آن کانال با موج انفجار به دیوار خورده بود #یازهرا... گفته باشد.
#یازهرا....🌹🍃
.
هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐
🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊
____~°°•• #یازینب...••°°~_____
#یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃