eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.1هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#زندگینامه_شهید_حاج_احمد_جلالی_نسب🕊🌷 شهید حاج احمد جلالی نسب فرماند
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷🌷🕊 یکی از دوستان نزدیک و عضو دفتر امام جمعه که مسئولیت امور اجرایی را برعهده داشت نقل می کند: «روزی خدمت حضرت آقا[ی دستغیب] رسیدم، به من فرمود: شما کربلایی محمد کفاش را می شناسی؟ گفتم: آری. دست زیر زیراندازی که رویش نشسته بود برد و دو عدد اسکناس هزارتومانی بیرون آورد و به من داد و فرمود: 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#کمکهای_مخفیانه_به_نیازمندان🌷🕊 یکی از دوستان نزدیک و عضو دفتر امام
از این طرف که می روی این را به او بده. بیرون آمدم و با خود گفتم: من کربلایی را مدتهاست ندیده ام، حالا آدرسش را از که بپرسم؟ هنوز به خیابان نرسیده بودم که ناگهان کربلایی محمد را پس از چند سال دیدم. خیلی پریشان بود. سلام و احوالپرسی کردیم و پرسیدم چه شده است؟ گفت: چیزی نیست. گفتم: از طرف آقا یک امانتی نزد من داری و دوهزارتومان را به او دادم. با تعجب پول را گرفت و سرش را به طرف آسمان بلند کرد و چند مرتبه گفت: الحمدللّه . بعد پرسید: تو را به خدا خودِ آقا این پول را فرستاده؟ گفتم: بله. گفت: پس برایت می گویم؛ دیروز درِ منزل آقا آمدم، هر کاری کردم که بگذارند شخصا آقا را ببینم نگذاشتند. می گفتند: بگو چکار داری تا به آقا بگوییم. ولی من که نمی خواستم کسی از حالم با خبر شود، چیزی نگفتم و برگشتم و حتی اسمم را هم به آنها نگفتم. امروز دیگر دیدم کارد به استخوانم رسیده، با خود گفتم: هر چه بادا باد! همسرم در حال وضع حمل است، سخت گرفتارم؛ باز می روم شاید خدا فرجی کند! اینجا که رسیدم شما را دیدم و این پول را به من دادید. به جدش قسم! من به کسی وضعیتم را نگفته بودم، اما حضرت آقا این طور دادرسی فرمود. هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
🌹🍃 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃 :بانو بهناز ضرابی.. فصل چهاردهم ..( قسمت پنجم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 صداهای مبهم و جور وا جوری از بیرون می آمد. یکی از خانم ها گفت: بیایید بیرون اینجا امن نیست. بلند شدیم و از ساختمان بیرون آمدیم. دود و گرد و غبار به قدری بود که به زور چند قدمی مان را می دیدیم. مانده بودیم حالا کجا برویم یکی از خانم ها گفت: چند روز پیش که نزدیک پادگان بمباران شد حاج آقای ما خانه بود گفت اگر یک موقع اوضاع خراب شد توی خانه نمانید. بروید دره های اطراف. بعد از خانه های سازمانی سیم خار دارهای پادگان بود اما در جایی قسمتی از آن کنده بود و هر بار که با صمد یا خانم ها می رفتیم پیاده روی از آنجا عبور می کردیم اما حالا با این همه بچه و این اضطراب و عجله گذشتن از لای سیم خار دار و چاله چوله ها سخت بود. بچه ها راه نمی آمدند .نق می زدند و بهانه می گرفتند. نیم ساعتی از آخرین بمباران گذشته بود‌ ما کاملا از پادگان دور شده بودیم و به رودخانه خشکی رسیده بودیم که رویش پلی قدیمی بود. کمی روی پل ایستادیم و از آنجا به پادگان و خانه های سازمانی نگاه کردیم که ناگهان چند هواپیما را وسط آسمان دیدیم. هواپیماها آنقدر پایین آمده بودند که ما به راحتی می توانستیم خلبان هایشان را ببینیم. حتم داشتیم خلبان ها هم ما را می دیدند از ترس ندانستیم چطور از روی پل دویدیم و خودمان را رساندم زیر پل. کمی بعد دوباره صدای چند انفجار را شنیدیم. یکی از خانم ها ترسیده بود می گفت: اگر خلبان ها ما را ببینند همین جا فرود می آیند و ما را اسیر می کنند. هر چه برایش توضیح می دادیم که روی این زمین ها هواپیماها نمی تواند فرود بیاید قبول نمی کرد و باز حرف خودش را می زد و بقیه را می ترساند. ما بیشتر نگران خانمی بودیم که حامله بود سعی می کردیم از خاطراتمان بگوئیم یا تعریف های بکنیم تا او کمتر بترسد اما هواپیماها ول کن نبودند تقریبا هر نیم ساعت هفت هشت تایی می آمدند و پادگان را بمباران می کردند. دیگر ظهر شده بود نه آبی همراه خودمان آورده بودیم نه چیزی برای خوردن داشتیم. بچه ها گرسنه بودند. بهانه می گرفتند. از طرفی نگران مردها بودیم و اینکه اگر بروند سراغمان نمی دانند ما کجاییم. یکی از خانم ها که دعاهای زیادی را از حفظ بود شروع کرد به خواندن دعای توسل ما هم با او تکرار می کردیم بچه ها نق می زدند و گریه می کردند. کلافه شده بودیم. یکی از خانم ها که این وضع را دید بلند شد و گفت: این طوری نمی شود. هم بچه ها گرسنه اند و هم خودمان من می روم چیزی می آورم بخوریم. دو سه نفر دیگرهم بلند شدند و گفتند: ما هم با تو می آییم. می دانستم کار خطرناکی است. اولش جلوی رفتنشان را گرفتم اما وقتی دیدیم کمی اوضاع آرام شده رضایت دادیم و سفارش کردیم زود برگردند. با رفتن خانم ها دلهره عجیبی گرفتیم که البته بی مورد هم نبود چون کمی بعد دوباره هواپیماها پیدایشان شد. دل توی دلمان نبود. این بار هم هواپیماها پادگان را بمباران کردند هر لحظه برایمان هزار سال می گذشت تا اینکه دیدیم خانم ها از دور دارند می آیند می دویدند.و زیگزاگی می آمدند بالاخره رسیدند با کلی خوردنی و آب و نان و میوه. بچه ها که گرسنه بودند با خوردن خوارکی ها سیر شوند و کمی بعد روی پاهایمان خوابشان برد. هر چه به عصر نزدیک تر می شدیم نگرانی ما هم بیشتر می شد نمی دانستیم چه عاقبتی در انتظارمان است. با آبی که خانم ها آورده بودند وضو گرفتیم و نماز خواندیم لحظات به کندی می گذشت و بمباران پادگان همچنان ادامه داشت. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
28.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برآورده شدن آرزوی ننه‌غزاله برای زیارت مزار 🌷🕊 چه دردی داشت این کلیپ....😔 ... 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
بهم میگفت حواست به حال و دل دیگران باشه خدا حواسشو میده به دلت برات جبران میکنه.. اینجا جهان بینی من به روابط خیلی متفاوت شد.. دیگه اگه جواب خوبیم بدی میشد ناراحت نمیشدم چون همه چیو با خدا بسته بودم با امام حسین علیه‌السلام بسته بودم. طرف حساب من خدا بود که انقد برام مرام گذاشت که میشد چشم رو خیلی چیزا ببندم، من چیز مهمی که یاد گرفتم مهربونی بود.. بدون هیچ توقعی از کسی! شاید اون چیزی که یاد گرفتم هنوز کامل پیاده نکردم ولی خوشبحال آدمای اینطوری.. خیلی خوردنین نه؟ مث چایی زعفرون داغ میمونن تو یخبندون فیروزکوه! دلتو گرم میکنن..... 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
CQACAgQAAx0CUyYOlAACBtdfwQYNFJeu2XvwLJ6o5hrWE-pjkQAC5goAAoH0AVLwG0LyXvNJjB4E.mp3
11.21M
... 🎤: کربلایی محمدحسین پویانفر 🎤: کربلایی محمد فصولی 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
آمدم یاد تو از دل به برونی فکنم🥀 دل برون گشت ولی یادِ تو با ماست هنــوز 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
اَلسَّلامُ عَلَيْكمَ يا بَقِيَّةَ الله آقاجان ... کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم؟ گوشه ای تنهانشینم تا تماشایت کنم مینویسم روی هرگل نام زیبای تورا تا که شاید در این جمعه ملاقاتت کنم. ✨آجرک الله یا صاحب الزمان✨ •[ الّلهُـــمَّ عَجِّــــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــرَج ]• 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
میگن خدا آرزوهایی که به صلاحته برآورده میکنه مگر تو صلاحِ جهان نیستی..؟! پس چرا برآورده نمیشوی..؟! ... 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 اگر آدم جوانی اش را برای خدا صرف کند جوانی اش ابدی می شود ... خدایا! من از چیزهایی که دلم می خواست ؛ برایم جاذبه داشت ؛ بخاطر تو گذشتم ... به خاطر تو نگاه نکردم؛ بخاطر تو نگفتم ؛ به خاطر تو از هوای خودم گذشتم، به خاطر تو... و تعداد این" به خاطر تو"ها ، اگر زیاد بشود ، آن وقت ممکن است آدم به جایی برسد ؛ یا حتی نمیرد و شهید بشود 🌷🕊 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🍃🌹 بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 اگر آدم جوانی اش را برای خدا صرف کند جوانی اش ابدی می شود ... خدایا!
ما دلمون رو گره می‌زنیم به همه‌چیز...! به این... به اون... وقتی این و اون می‌لرزه، دل ما هم می‌لرزه...! دلمون رو گره بزنیم به ...؛ که اگه همه ‌عالم لرزید، دل ما نلرزه..! مثل دل (علیه السلام)...؛ که توی عاشورا نلرزید ..🌷🕊
هـرکس از شدت عشق بمیرد مانند کسی است که شهید شده است! عشقی خوب است که ابدی باشد عشق به خدا عشق به اهل بیت عشق به شهدا . . . اگر عـشق این باشد ممکن است حتی آدم نمیرد و شهید شود ...
رتبه‌ اول‌ کنکور‌ سال ۶۴ بود و دانشجـوی پزشکۍ دانشگاه شهیدبهشـتۍ آخرین‌دست‌نوشته‌اش‌این‌بود: صفایی ندارد ارسطو شدن ، خوشا پرکشیدن پرسـتو شـدن...🕊🌷 ‌ 🌷🕊 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد! اگر 🌷🕊 نبود، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط می‌کرد. او به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. متولد ۱۳۶۵ و نخستین مدافع حرم شهرستان خفر در استان فارس است. او ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به رسید و هیچ‌گاه دومین پسرش را ندید. هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb2
ضبط وصیت‌نامه روزهای آخر مرخصی بابا بود. یک شب، وقتی همه خواب بودند، ضبط صوت کوچکی که داشتیم را برداشت و به اتاق رفت. دنبال بابا رفتم. بابا گفت: «تو هم مثل داداشات که خوابیدند، برو و بخواب.» گفتم که خوابم نمی‌برد و می‌خواهم پیش شما بنشینم. گفت: «پس بیا تو و آرام بنشین. هر چه شنیدی، برای کسی تعریف نکن.» در اتاق را بست و قرآن را از بالای طاقچه برداشت، نشست چند صفحه قرآن خواند و بعد ضبط صوت را روشن کرد. بابا داشت وصیت خود را ضبط می‌کرد. آخر حرف‌های بابا بود که مامانم در اتاق را زد. بابا با عجله ضبط صوت را خاموش کرد و در اتاق را برای مامان باز کرد. مامانم پرسید: «این وقت شب چرا بیدارید؟» وقتی بابا را قسم داد، او نوار کاست را بیرون آورد و به دست مامان داد، گفت: «این را پیش خودت نگه‌دار تا روزی که من برگردم.» ولی دیگر برنگشت. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت .. @yazinb3
شهمراد راننده بود. وقت‌هایی می‌شد که ماشین را روشن می‌کرد و به خیابان می‌رفت تا اگر کسی به کمک احتیاج دارد، او را سوار کند و به مقصد برساند. بعضی کرایه می‌دادند و بعضی خیر. او هیچ حرفی نمی زد، می گفت:«هر که کرایه داد، خب داده است و هر که کرایه ندارد، هیچ عیبی ندارد.»   📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت .. @yazinb3
شهید شهمراد ابدالی تاریخ تولد: 11تیر1330 محل تولد: روستای چراغ از توابع شهرستان دلفان تاریخ شهادت: 21آذر1365 محل شهات: شهرستان بوکان شغل: کشاورز، راننده شهید شهمراد ابدالی چراغ، 11تیر۱۳۳۰، در روستای چراغ از توابع شهرستان دلفان به دنیا آمد. پدرش پاپی‌احمد و مادرش کشور نام داشت. او کشاورز بود و در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب پنج پسر شد. بعد از انقلاب به عنوان بسیجی در جبهه‌ها حضور یافت و در 21آذر۱۳۶۵، با سمت راننده تانکر نفتکش در بوکان، بر اثر سوختگی توسط اعضای گروهک تروریستی منافقین به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت .. @yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#کمکهای_مخفیانه_به_نیازمندان🌷🕊 یکی از دوستان نزدیک و عضو دفتر امام
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷🌷🕊 تاریخ تولد : ۱۳۶۲/۰۸/۰۳ محل تولد : قم تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۰۹/۲۱ محل شهادت : حما - سوریه وضعیت تاهل : متاهل با ۳ فرزند محل مزار شهید : قم – حرم حضرت معصومه 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#معرفی_شهید_مهدی_ایمانی🌷🕊 تاریخ تولد : ۱۳۶۲/۰۸/۰۳ محل تولد : قم ت
🕊🌷🌷🕊 بسم الله الرحمن الرحیم میروم تا انتقام سیلی مادرم زهرا را بگیرم اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک خدا را هزاران بار شاکرم که به این بنده حقیر نعمت بندگی خود را عطا کرد و زبان قاصر از وصف و قدردانی نعمات ایشان است. یکی از بزرگترین این نعمتها حب علی علیه السلام و اولاد مطهرش است و این را هم مدیون پاکدامنی مادر و رزق حلال پدر هستم و خدا را شاکرم در خانواده ای پرورش یافتم که محیط آن دائم از ذکر خدا و محبت اهل بیت سرشار بود. من چطور قدردان خداوند باشم که رهبری فرزانه و دلسوز، عارف و مظلوم چون آقا سید علی خامنه ای حفظه الله را مقتدای ما فرمود و متاسفانه آنطور که باید نتوانستم سربازی ایشان را درک کنم. پروردگارا به حق محمد و آل محمد از گناهان و سستیهای من بگذر که همه از نادانی و کاهلی بوده و سرم از شرمساری پایین است. خدای من! به ارحم الراحمین بودن شما اعتقاد داشته و یقین قلبی دارم که مورد رافت شما قرار میگیرم ان شاءالله. از پدر و مادر مهربانم و برادر با معرفتم و خواهران محجبه و عزیزم حلالیت میطلبم و بابت عطوفت و بزرگواری آنها و اینکه حقشان را ادا نکردم شرمنده هستم و میخواهم همیشه دعاگوی من باشند. از همسر فداکار و قانع و فاضله ام و از همه مهمتر ذریه حضرت رسول و مادر مهربان فرزندانم طلب حلالیت میکنم چون آنطور که باید برای ایشان انجام وظیفه نکردم و قدردان زحمات خالصانه این عزیز نبودم. فرزندانم! محبین حضرات معصومین! علی آقا، خانم فاطمه و آقا محمد! خوشحالم که به دِین خود عمل کردم. شاید نواقصی هم داشته ام اما سعی کردم که فقط رزق حلال کریمه اهل بیت سلام الله علیها را بر سفره مهیا کنم و از حضرات معصومین خواستارم که نسل و ذریه ام ولایتمدار و ادامه دهنده راه این حقیر باشند. توصیه من به فرزندانم طبق فرموده صلحا ترک معصیت و انجام فرایض دینی و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام است. مطمئنم پسرانم متدین، ولایتی و مفید برای نشر احکام دین میشوند و دخترم با عفت و حجاب چادر خود دل حضرت زهرا سلام الله علیها را شاد میکند. دخترم بدان که برای این چادر که هدیه حضرت زهرا سلام الله علیهاست، خون دلها خورده شده و برای حفظ آن خونهای بسیاری بر زمین ریخته شده است. برای همکارانم، خادمین حریم حضرت معصومه سلام الله علیها به تمامی همکاران، خادمین بارگاه ملکوتی حضرت معصومه سلام الله علیها ضمن درخواست حلالیت سفارش میکنم که قدر لحظات حضور در این حرم قدسی را بدانید هرچند که این حقیر نتوانستم استفاده احسن و اکمل از این بهشت زمینی داشته باشم. از شهدا شرمندهام که خیلی دیر به درک حقیقت وجودشان پی بردم. از خداوند متعال و حضرات معصومین و شهدا ممنونم که به گریه های شبانه این حقیر جواب دادند و مرا به عنوان مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها و حرم دختر سه ساله امام حسین علیه السلام برگزیدند. حال که صهیونیست خونخوار، انگلیس مکار، آمریکای جنایتکار و سعودی خیانتکار قصد براندازی حرم های اهل بیت را دارند و با حمله ناجوانمردانه و وحشیانه به زنان و فرزندان و طفل های شیرخواری که هیچ پناهی ندارند، قصد کشورگشایی دارند؛ این وظیفه را بر خود دیدم که به کمک این مردم بیگناه و دفاع از حرم اهل بیت بروم و از حضرت زینب و خانم رقیه علیها سلام که به من حقیر لیاقت حضور دادند و به مدد ایشان ما با عزت پیروز و سربلند میشویم. و در آخر اگر رزق شهادت به این حقیر رسید و جسدم برگشت در صورت امکان در حرم مطهر بانو دفن کنید و برایم روضه حضرت زهرا سلام الله علیها،امام حسین و حضرت علی اکبر و امام رضا علیهم السلام را بخوانید. از دوستان میخواهم که همیشه برایم زیارت عاشورا بخوانند. امیرالمومنین علی علیه السلام همیشه در دعاهایشان میفرمودند: پروردگارا! به ما شهادت در راه خودت را عطا فرما و ما را از فتنه ها حفظ کن. شادی ارواح ائمه اطهار، شهدا و امام امت، سربلندی مقام معظم رهبری و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و تعجیل در فرج آقا صاحب الامر صلوات. غلام حضرت معصومه هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
يه كاروان گل لاله ، تو موج شيون و ناله رفتن از اين خاك ، به سوي افلاك رنگ دلبر گرفتند ، تا خدا پر گرفتند اين شهيدا تا ابد برامون نور عينند هدية ما عاشقا به آقامون حسينند. 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
عراق آماده برگزاری سالگرد شهادت حاج قاسم و ابومهدی ...🌷🕊 🌹 این مراسم به نام هفته فرماندهان پیروزی نامگذاری شده و قرار است با حضور سران سیاسی، نظامی و شهروندان عراقی در بغداد و همزمان با دیگر استان‌های عراق برگزار شود. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌷🕊 خیلی فکر کردم که اگر بخواهیم از عالم اسلامی کسانی را برای دفاع از حرم جذب بکنیم چه نامی برای آنها بگذاریم، دیدم پرجاذبه‌ترین نام که می‌شود به این حرکت جهادی جدید اطلاق کرد، نام مدافعین است. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد جمال روشن آن ماه پشت پردۀ غیب کدام جمعه برون از حجاب خواهد شد هزار جمعۀ چشم انتظار در راه است کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 می‌گفت بهشت و جهنم هرآدمی پدر ومادرشه... اگر میخوای ببینی از کدوم‌دسته ای و جات کجاست ببین چه جوری باهاشون رفتار میکنی... "شهید‌محمدحسین‌محمدخانی" هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#کتاب_دختر_شینا🌹🍃 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃
🌹🍃 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌷🕊 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌹🍃 :بانو بهناز ضرابی.. فصل چهاردهم ..( قسمت ششم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 دیگر غروب شده بود و دلهره و نگرانی ما هم بیشتر. باید چه کار کنیم. به خانه برگردیم یا همان جا بمانیم. چاره ای نداشتیم به این نتیجه رسیدیم بر گردیم. در آن لحظات تنها چیزی که آراممان می کرد صدای نرم و حزن انگیز خانمی بود که خوب دعا می خواند و این بار ختم امن یجیب گرفته بود. نزدیکی خانه های سازمانی که رسیدیم دیدم چند مرد نگران و مضطرب آن دور و بر قدم می زنند ما را که دیدند به طرفمان دویدند. یکی از آن ها صمد بود با چهره ای خسته و خاک آلوده بدون هیچ حرف دیگری از اوضاع پادگان پرسیدیم آنچه معلوم بود این بود که پادگان تقریبا با خاک یکسان شده و خیلی ها شهید و مجروح شده بودند چند ماشین جلوی در پارک شده بود صمد اشاره کرد سوار شویم پرسیدم کجا؟! گفت:همدان کمک کرد بچه ها سوار ماشین شدند. گفتم:وسایلمان کمی صبر کن برویم لباس بچه ها را بیاورم. نشست پشت فرمان و گفت:اصلا وقت نداریم اوضاع اضطراریه زود باش باید شما را برسانم و برگردم. همان طور که سوار ماشین می شدم گفتم اقلا بگذار لباس های سمیه را بیاورم چادرم... معلوم بود کلافه و عصبانی است گفت: سوار شو گفتم اوضاع خطرناک است شاید دوباره پادگان بمباران شود. در ماشین را بستم وپرسیدم: چرا نیامدید سراغمان. از صبح تا حالا کجا بودید؟!همان طور که تند تند دنده ها را عوض می کرد گاز داد و جلو رفت. گفت: اگر بدانی چه وضعیتی داشتیم. تقریبا با دومین بمباران فهمیدم عراقی ها قصد دارند پادگان را زیر و رو کنند به همین خاطر گردانم را از پادگان خارج کنم یکی یکی بچه ها را زیر سیم خاردارها عبور دادم و فرستادمشان توی یکی از دره های اطراف خدا رو شکر یک مو از سر هیچ کدامشان کم نشد هر سیصد نفرشان سالم اند اما گردان های دیگر شهید و زخمی شدند. کاش می توانستم گردان های دیگر را هم نجات بدهم. شب شده بود و ما توی جاده ای خلوت و تاریک جلو میرفتیم یک دفعه یاد آن پسر نوجوان افتادم که آن شب توی خط دیده بودم. دلم گرفت و پرسیدم: صمد الان بچه هایت کجا هستند؟ چیزی دارند بخورند شب کجا می خوابند؟ تو داشت رو به رو به جاده تاریک نگاه می کرد سرش را تکان داد و گفت: توی همان دره هستند جایشان که امن است اما خورد و خوراک ندارند باید تا صبح تحمل کنند. دلم برایشان سوخت گفتم: کاش تو بمانی. برگشت و با تعجب نگاهم کرد و گفت: پس شما را کی ببرد؟! گفتم:کسی از همکارهایت نیست؟!می شود با خانواده های دیگر برویم؟! توی تاریکی چشم هایش را می دیدم که آب انداخته بود گفت: نمی شود نه ماشین ها کوچک اند جا ندارند. همه تا آنجا که می توانستند خانواده های دیگر را هم با خودشان بردند و گرنه من از خدایم است بمانم. چاره ای نیست باید خودم ببرمتان. بغض گلویم را گرفته بود گفتم: مجروح ها و شهدا چی؟! جوابی نداد. گفتم: کاش رانندگی بلد بودم. دوباره دنده عوض کرد و بیشتر از قبل گاز داد. گفت: به امید خدا می رویم ان شالله فردا صبح بر می گردم. چشم هایم در آن تاریکی دو دو می زد. یه لحظه چهره آن نوجوان از ذهنم پاک نمی شد. فکر می کردم الان کجاست؟!چه کار می کند اصلا آن سیصد نفر دیگر توی آن دره سرد بدون غذا چطور شب را می گذرانند. گردان های دیگر چه؟!مجروحین، شهدا! فردای آن روز تا به همدان رسیدیم صمد برگشت پادگان ابوذر و تا عید نیامد. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---