Dobare Be Dade Ghalbe Man Reside Hossein_۲۰۲۱_۰۸_۲۵_۱۲_۳۳_۳۸_۰۴۴.mp3
10.01M
دوباره به داد قلب من رسیده حسین...🌹🏴
🎤: کربلایی حسین سیب سرخی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پهلوون برا یتیم پدره
برا وامونده عصاست
برا درمونده دسته
برا مظلوم حقه
برا ظالم مرگه
برا هرچی نامردیه ، ترس...
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐
🏴🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🏴
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🏴
#یازهرا....🌹🏴
#یـــازیــنـــبــــــ....🌹🏴
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
خیال میکنند جنگ سر ما کلاه گذاشته اما...
به خاطر جثه کوچکش هم اسلحه از قدش بلندتر بود و هم کلاه برای سرش بزرگ ؛ اما تصمیم گرفت که خونش در راه اسلام ریخته شود و شد.
#عبدالمجید که سنش کمتر از ۱۵سال بود ، جملهای سوزاننده دارد که با آن میخندد به ریش تمام دنیا پرستانی که مغبونِ دو عالمند.
#شهید_رحیمی میگوید : « همه خیال میکنند جنگ ، سر من یک کلاه گشاد گذاشته ، اما این منم که سر زندگی را گول مالیدم»
آهسته ...
به پرواز بیندیش،
تا باد پریشان نکند
بال و پرت را ...
شرح عکس:
عصر نهم اردیبهشت۱۳۶۱
اردوگاه موقت کنار جاده اهواز - آبادان در مقابل انرژی اتمی
یک روز قبل از شهادت
#شهید_عبدالمجید_رحیمی🌷🕊
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#یــازیـنــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
خیال میکنند جنگ سر ما کلاه گذاشته اما... به خاطر جثه کوچکش هم اسلحه از قدش بلندتر بود و هم کلاه ب
#حسین_جانم...
چون علی اکبر مرا هم در عبایت جمع کن
زخم های مختلف را این پریشانی بس است...
#یازینب...
6.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما ترکناک، یابن الحسین...
#لبیک_یا_امام_خامنهای🌹🍃
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#یــازیـنــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
روضه امام حسین(ع)_۲۰۲۱_۰۸_۲۵_۱۶_۲۳_۲۴_۷۲۵.mp3
10.23M
مثل باران که ببارد به تنت سنگ زدند...🌹🏴
روضه امام حسین...🌹🏴
🎤: حاج سعید خرازی
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
🌴 #یازینب...
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : 🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊 فصل سوم..(قسمت سوم)🌹🍃
#کتاب_آقای_شهردار🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_مهدی_باکری 🌷🕊
فصل سوم..(قسمت آخر )🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
حواس آقا مهدي به جاي ديگـر اسـت، آهسـته بلنـد شـد و از اتـاق بيـرون رفـت و يكنفس تا واحد تبليغات دويد. وحيد توي اتاق كز كـرده بـود. نمـيدانسـت چـه كـار كنـد. بـه خـودش لعنـت ميفرستاد كه چرا به آقا مهدي بياحترامي كرده اسـت. يـاد شـوخيها و سـربه سـر گذاشتن اش با آقا مهدي كه مي افتاد بيشتر خودخوري ميكرد. بغض كرد. ناگـاه درِ اتاق باز شد و مهدي داخل شد. بغض وحيد تركيد. بلند شـد. آقـا مهـدي را از وراي پردة لرزان اشك ميديد. مهدي، دست بر شانة وحيد گذاشت و گفـت: «گريـه نكـن بسيجي، مگر چه شده است؟ وحيد هق هق كنان گفت: مرا ببخش آقا مهدي... مهدي خنديد. وحيد به مهدي نگاه كرد. دوست داشت ساعتها به صورت خنـدان و چشمان قهوهاي روشن او نگاه كند و چشم برندارد. صولت به بدنش كش و قوس داد و سپس كنار قدير بر لب هور روي زمين پهـن شد. قدير، پاهاي لختش را از آب بيـرون كشـيد و گفـت: «چـه شـده... زهـوارت در رفته؟ نرمه بادي وزيد و نيزار چون حريري طلايي به بازي درآمد و خش خـش خـوش آهنگش در فضا موج انداخت. صولت، دلش از خنكاي بادي كه عرق تنش را خشك ميكرد، غنج مـيرفـت. بـا خوشحالي گفت: پس چي؟ الكي كه نيست. آخر سر تمام شد. قدير گفت: حق داري. همين كه آقا مهدي پـس از سـه بـار سـاختن و خـراب كردن اورژانس، اين بار از كارمان راضي شد، خودش كلّي ميارزد. صورت نشست و چرخيد به طـرف اورژانـس كـه گونيهـاي پـر از شـن و ماسـه، ديوارهاش بود و پليتهاي سيماني، سقفش. دم در ورودي، تابلوي كوچكي جا خوش كرده بود. اورژانـس عاشـورا. موقعيـت شهيد ياغچيان. قدير گفت: اگر جديت و پشتكار آقا مهدي نبود، شايد بـه ايـن خـوبي سـاخته نميشد. صولت خنديد و گفت: شوخي نيست. سه بار سـاختيم و آقـا مهـدي نپسـنديد. يادت هست همهاش ميگفت: نه، وسـايل زيـاد اسـت و اورژانـس زيـر آب مـيرود؛ سبكش كنيد... شناورها طاقت نميآورند؟ باور كن قدير، اين آخري داشتم از كـت و كول ميافتادم. اما آقا مهدي خيلي خجالتمان داد وقتي گفـت كـه شـما زيـر ايـن آفتـاب داغ زحمت ميكشيد و من با چند كلمه زحمتتان را هدر ميدهم. به من فحش بدهيـد، اخم كنيد و روبرگردانيد؛ اما بايد كار خوب و درست انجام بشـود. تحمـل شـما هـم حدي دارد؛ اما ارزش اين همه سختي و زحمت را دارد. روي سنگر اجتماعي و كنار اورژانس، يك نفر اذان ميگفت. صولت، جورابش را كند و آستين بالا زد مهدي براي سركشي به اورژانـس آمـد. صـولت و قـدير و ديگـر نيروهـاي واحـد بهداري به استقبالش رفتند. مهدي در حال خـوش و بـش كـردن بـا آنهـا بـود كـه چشمش به كنار يكي از سنگرها افتاد. صورتش در هم رفت. قدير، رد نگاه مهـدي را گرفت. تودهاي زباله تلمبار شده بود و مگسـهاي زيـادي روي آن وول مـيخوردنـد. مهدي سر تكان داد و گفت: برادرها، بروند سر پست و كارشان. بسيجيها متفرق شدند. مهدي به چند سنگر سر زد. حواس قدير به مهدي بود. وقتي صورت مهدي سرخ شد و به پيشانياش چين افتاد، دل قدير هرّي ريخت پايين. صداي مهدي در شناور پخش شد: برادرها سريع بيايند اينجا؟ چند لحظه بعد، همه دور مهدي گرد شدند. مهدي، زبالهها را نشان داد و گفـت: اين چه وضعي است؟ مثلاً شما نيروي بهداري هسـتيد. بايـد سرمشـق ديگـران در بهداشت و نظافت باشيد... اين طوري؟ مهدي گشت و يك گوني خالي پيدا كرد. شروع كرد به جمع كردن زبالهها. قدير و ديگران هم خجالت زده دويدند سراغ زبالهها. مهدي از ميان زبالهها يك بسـته صـابون پيـدا كـرد. عصـباني شـد: ببينيـد بـا بيت المال مسلمين چه ميكنيد. ميدانيد اينها را چه كسـاني و بـا چـه مشـقتي بـه جبهه ميفرستند؟ آخر جواب خدا را چه طور ميخواهيد بدهيد؟ قدير به صولت نزديك شد و با صداي خفهاي گفت: صولت، به روح بابام، تا حالا آقا مهدي را اين قدر عصباني نديده بودم. قدير سر تكان داد و در حال زباله جمع كردن گفـت: تقصـير خودمـان اسـت...
#ادامه_دارد
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
AUD-20210825-WA0006.
10.52M
#سخنرانی
ماجرای هنده،همسر یزید بن معاویه
ایام اسارت ال الله است...😔
#امان_از_دل_زینب...😭
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین...🌹🏴
#ما_ملت_امام_حسینیم..🇮🇷🏴
_••🏴🌹 #یاحسین...🌹🏴••_
#اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور..🥀
#یــازیـنــــبــــــ....🥀
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#سخنرانی ماجرای هنده،همسر یزید بن معاویه ایام اسارت ال الله است...😔 #امان_از_دل_زینب...😭 #الس
... کریمی:
هر کسی این فایل رو گوش کرد اگه دلش شکست خواهشا همون لحظه برای ظهور دعا کنه و برای شفای بیماران به ویژه بیماران کرونایی و تموم شدن این بلای کرونا🤲
اگر دلتون خواست این حقیر رو هم دعا بفرمایید.ان شالله حضرت زینب (سلام الله علیها)آمین گوی حاجاتتون باشه.
با تشکر از ادمینهای محترم کانال ارزشی یازینب...
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
#ساعت ۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃
غیر از شه خراسان
از ما کسی رضا نیست
پر میزنم به مشهد
هر روز ساعت بیست
#سلام_آقا...🌹🍃
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃
🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃
🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ...🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~---
آقای طلبه که نهی از کشف حجاب کرده بود در مهرشهر کرج مورد حمله ی وحشیانه طرفداران برهنگی قرار گرفت خودش و زن اش را خونین کردند 😔
#مطلع_عشقآنه(امیدوارم)
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
@Yazinb6