یک درصد طلایی
#رمان #رویای_نیمه_شب ❣️قسمت نهم ✨مادر ریحانه آهسته خندید و گفت: امان از دست این بچه ها! پس بی خود
#رمان #رویای_نیمه_شب
❣️قسمت دهم
✨ببخشید! آدم، پیر که می شود، به زبانش استراحت نمی دهد. آن قدر از دیدن شما خوشحال شدم که نمی دانم دارم چه می گویم. خدایا تو را سپاس!
مادر ریحانه به گوشواره ای اشاره کرد.
_آمده ایم گوشواره ای برای ریحانه بگیریم. البته او با قناعت آشناست و برای زینت آلات لَه لَه نمی زند. اما ما هم وظیفه ای داریم.
🍁 آن جفت گوشواره ارزان را بیرون آوردم و روی مخملی صورتی که حاشیه ای گلدوزی شده داشت، گذاشتم. حال خودم را نمی فهمیدم. گیج شده بودم. باور نمی کردم که پس از سال ها باز ریحانه را می بینم. انگار عزیزترین کسم از سفری دور و طولانی برگشته بود. می خواستم رفتاری پسندیده و متین داشته باشم، اما نمی توانستم.
نگاهم این طرف و آن طرف می پرید. می ترسیدم ریحانه و پدربزرگ متوجه رفتارم شده باشند. مادر ریحانه گوشواره ها را برداشت تا به دخترش نشان دهد. خاطره های کودکی به ذهنم هجوم آورده بود. روزگاری با ریحانه هم بازی بودم و حالا پسندیده نبود که حتی نگاهش کنم.
دیگر آن کودکان دیروز نبودیم. گذشت زمان با آنچه در چنته داشت، بین ما دیواری نامرئی کشیده بود. پدربزرگ با اخمی دلپذیر، دستش را دراز کرد. مادر ریحانه گوشواره ها را کف دست او گذاشت.
_نه خانم، این اصلا در شأن ریحانه عزیز ما نیست. کسی که حافظ قرآن است و احکام و تفسیر می داند، باید گوشواره ای از بهشت به گوش کند. ما متاسفانه چنین گوشواره ای نداریم، ولی بگذارید ببینم کدام یک از گوشواره هایی که داریم، برای دخترم برازنده است.
پدربزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ای زیبا و گران بها که من طراحی کرده و ساخته بودم، اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود، هر چند بعید می دیدم که مادرش زیر بار قیمت آن برود. گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.
_واقعا قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم.
ادامه دارد...
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
👈 مطالعه کتاب زیبای ""رویای نیمه شب"" را از دست ندهید.....
https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
🌷🌱 #ختم_دعای_عهد صبحگاهی و #زیارت_عاشورا به نیابت از اعضای کانال#یک_درصد_طلایی قرائت شد.
🍀انشالله از همگی به احسن وجه قبول باشه🤲
🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
☘️https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
اگر دوست دارید اعضای کانال رو در ثواب هاتون #شریک کنید به آیدی زیر پیام بدین.
@admin_yek_darsad_talaiii
👣 #قدمی_برای_ظهور
✍ برای اینکه بتوانیم به #شایستگی #زمینه_ساز ظهور باشیم
✅ ابتدا باید خداوند متعال و سپس حضرت مهدی (عج) را به خوبی بشناسیم و بشناسانیم.
🔴 باید بدانیم که خدمتی ارزشمندتر از معرفی صحیح امام به مردم نیست.
📚 آیا ظهور نزدیک است؟ ص 208
🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
☘️https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
18.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعوت_به_یک_درصد_طلایی
👧🧒حتی بچهها هم میتونن یاریگر امام زمانشون باشند. فقط کافیه که اراده کنیم.
💚دوست عزیز شما هم دوست دارید برای امام زمانتون کاری کنید؟؟😇
🌱 پس شما هم به جمع خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
✧
🌱همراهان عزیز #یک_درصد_طلایی
👌🏻شماهم میتوانید در پویش "یکدرصدطلایی" شرکت نمایید،
ویدیوهای خودتون را برای ما ارسال نمایید.
👉🏻@admin_yek_darsad_talaiii
🌱شهید مهدی زین الدین :هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند
✨صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ الحُسَین “علیه السلام”
✨ختم ۴٠مرتبه #ختم_زیارت_عاشورا به نیت شهدای دفاع مقدس،مدافع حرم ،امنیت و شهدای حزب الله
‼️درصورت تمایل به مشارکت در خواندن در لینک زیر اعلام نمایید:
https://EitaaBot.ir/counter/wt7pr
🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
☘️@yek_darsad_talaiii
#معما
این تصویر مربوط به کدامیک از بزرگان تاریخ و کدام اتفاق در زندگی او می باشد؟
الف)ابراهیم ع_ ذبح اسماعیل
ب)ابراهیم ع_ سرد شدن آتش
ج)موسی ع_ عبور از دریای سرخ
د) موسی ع_ عبور از رود نیل
👈لینک پاسخگویی به سوال:
https://EitaaBot.ir/poll/r7iw2d
🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
☘️https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توسل مجرب به حضرت ام البنین(س)🌿🕊
👤 #کلیپ زیبای «توسل گرهگشا»
با سخنرانی شیخ عباس #صراف
📍 بهترین زمان برای شروع
⬅️ پنجشنبه ۲۶ مهر شب
(شب۱۴ ماه ربیع الثانی🌕)
🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
☘️https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
🌱 #بهتوازدورسلام
🔅السلام علیک یا غریب الغربا
یا معین الضعفاء و الفقرا
السلطان یا اباالحسن ،
یا علی بن موسی الرضا المرتضی
علیه السلام و رحمة الله و برکاته🔅
🔸با سلام و عرض ادب
👈 در حرم امام مهربانی ها دعاگوی شما در کانال #یک_درصد_طلایی هستم.
🌱 ارادتمند همسر شهید محمد حسین دانشمندی🌱
🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
☘️https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 #بهتوازدورسلام
8️⃣با تشکر ویژه از همسر شهید محمد حسین دانشمندی
#زیارت_نیابتی #حرم_امام_رضا به نیت اعضای محترم #یک_درصد_طلایـے
🌱به خانواده #یک_درصد_طلایی بپیوندید:
☘️https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9
یک درصد طلایی
#رمان #رویای_نیمه_شب ❣️قسمت دهم ✨ببخشید! آدم، پیر که می شود، به زبانش استراحت نمی دهد. آن قدر از
#رمان #رویای_نیمه_شب
❣قسمت یازدهم
✨پدربزرگ به جای اولش برگشت.
_اجازه بفرمایید! من می خواهم نظر ریحانه خانم را بدانم. تو چه می گویی دخترم؟ خیلی ساکتی.
کنجکاوانه به ریحانه نگاه کردم تا ببینم چه می گوید. شبحی از صورتش را در نور دیدم. همان ریحانه روزگار گذشته بود. از وقتی آمده بود، به جعبه آیینه کنارش نگاه می کرد. انگار جواهرات مغازه برایش جذابیتی نداشتند. دستش را باز کرد و دو دیناری را که در آن بود نشان داد.
_شما مثل همیشه مهربانید، اما فکر می کنم این دو سکه به اندازه کافی گویا باشند.
🍁آهنگ صدایش آشنا، اما آرام و غمگین بود.
پدربزرگ خندید و گفت: چه نکته سنج و حاضر جواب.
مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جستجو کرد. پدربزرگ گوشواره های گران بها را توی جعبه کوچکی که آستر و جلدش مخمل قرمز بود، گذاشت. جعبه را به طرف مادر ریحانه سُراند.
_از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است.
در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا می خواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره ها شود. قیمت واقعی اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم. چهار زن وارد مغازه شدند. پدربزرگ، آن ها را به دو فروشنده دیگر حواله داد. مادر ریحانه جعبه را به طرف پدربزرگم برگرداند.
_می دانم که قیمتش خیلی بیشتر از این هاست. نمی توانیم این ها را ببریم.
پدربزرگ ابروها را درهم فرو برد. جعبه را به جای اولش برگرداند.
_به خدا قسم، باید ببریدش! این گوشواره از روز اول برای ریحانه ساخته شده. شما آن دو دینار را بدهید و بروید. من خودم می دانم و ابوراجح. بالاخره من و او، پس از سی سال دوستی، خُرده حساب هایی با هم داریم.
ادامه دارد...
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
👈 مطالعه کتاب زیبای ""رویای نیمه شب"" را از دست ندهید.....
https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9