eitaa logo
🍃یڪ قــ👣ـدم تا خـدا🍃
449 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
74 فایل
🌹بصیرت افزایی سیاسی 🌹سخنرانی های مذهبی مناسبتی 🌹مداحی و روضه 🌹کلیپ و مستند مذهبی 🌹نماهنگ و نواهنگ 🌹خاطرات و سیره شهدا ارتباط با خادم کانال: @seyed_rahgozar
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 🌸🍃 وقتی می‌خواستند چادرعروسی‌اش را برش بزنند،عصمت زیر لب چیزی می‌گوید، مادر می‌پرسد:باخودت چه می‌گویی؟ عصمت درپاسخش می‌گوید: به خدا می‌گویم، خدایامن لیاقت دارم زیر این چادر شهید شوم یا نه؟! عصمت شب عروسی‌اش همراه همسرش رفت و در مراسم دعای کمیل شرکت کرد. زندگی‌اش را اینگونه آغاز کرد.در شرایطی که همه چیز زیر بمباران و توپخانه‌های دشمن بود رفت و در دعای کمیل شرکت کرد.آن زمان ۱۹ سال داشت و تنها ۶۶ روز بعد از ازدواجش به شهادت رسید. پنج‌شنبه ۱۹ آذر ماه سال ۱۳۶۰ بود. ما برای زیارت قبور شهدا به مزار شهیدان می‌رفتیم. دزفول دو قبرستان دارد. که یکی بهشت علی و یکی هم شهید آباد است. بهشت علی نزدیک خانه عصمت بود. او به همراه مادرشوهر و جاری‌اش برای زیارت قبور شهدا به سمت بهشت علی حرکت می‌کنند. عصمت قبل از رفتن غسل شهادت می‌کند. گویی به عصمت الهام شده بود. شهادت کرده و راهی شده بود. نزدیک پل قدیمی عصمت و همراهانش با مردمی که برای زنده نگه داشتن یاد شهدای بستان راهپیمایی کرده بودند، ملحق می‌شوند. هواپیما‌های دشمن که مردم را روی پل می‌بینند، بمباران می‌کنند. داخل آب می‌افتد، اما ترکش‌هایش به مردم اصابت می‌کند. به و چند قسمت دیگر بدن عصمت اصابت می‌کند و می‌شود. جاری‌اش هم مرضیه بلوایه شهید می‌شود عصمت و جاری‌اش در چادرهایشان پیچیده شده بودند و در آن لحظات آخر هم چادرشان از آن‌ها جدا نشده بود. ما در زمان جنگ با مانتو، شلوار و رو سری می‌خوابیدیم. برخی هم با چادر. آنقدر حجاب را دوست داشتیم که می‌گفتیم اگر شهید شدیم با حجاب باشیم 🍃 🌸🍃 @yek_ghadam_ta_khoda