eitaa logo
یک نکته از بیکران
168 دنبال‌کننده
346 عکس
28 ویدیو
0 فایل
ارتباط با مدیر کانال 👇 @omid21914
مشاهده در ایتا
دانلود
«اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت۳۷ 🔰آن روز جمعه بود ومسجدلبریز ازنمازگزاران شد.بعد از نماز،منبر رفتم و درباره علمای دین صحبت کردم گفتم اینان بر دو قسمند: یکی که به وظیفه عمل میکند و دیگری عالمی که وظیفه خود را انجام نمیدهد 🔰خواستم با این مجلس،زمینه را برای موضوع اصلی که به خاطر آن آمده بودم آماده کنم.قصد داشتم روز بیست و یکم که بیشترین جمعیت در مساجد حضور دارند این موضوع را مطرح کنم؛چون این روز به مناسبت شهادت امام علی(ع) تعطیل است همه در این روز درمساجد جمع میشوند 🔰درسخنرانی روز پانزدهم علمایی راکه به مسئولیتهای خود عمل میکنند،مورد ستایش قرار دادم و به علمایی که با دستگاه حاکمه ستمگر سازش میکنند و به نفع آن فعالیت میکنند،حمله کردم 🔰شیوه بحث من مخاطب قراردادن یک آخوند درباری فرضی بود که مثلاً در برابر من نشسته است.با این شخص فرضی با لحن ملامتگرانه و سرزنش آمیز حرف زدم و او را به خاطر جنایتی که با عمل نکردن به وظایفش و تسلیم بودن در برابر ستمگران نسبت به اسلام و مسلمین مرتکب میشود به باد ملامت گرفتم 🔰شیخ یاد شده در مجلس نشسته بود آقای کفعمی هم روی سجاده اش در محراب نشسته بود.من با نهایت جرئت و شهامت سخن گفتم و این یکی از بهترین منبرهایم بود. بعد هم ذکرمصیبت امام حسین (ع) کردم و از منبر پایین آمدم 🔰مردم معمولاً در روزهای قبل پس ازمنبر من باز هم می نشستند تا به سخنرانی شیخ کذایی گوش دهند؛اما این بار برخاستند و با تحسین و تبریک و تأیید، به سوی من آمدند 🔰من از شبستان خارج شدم و مردم نیزبا من خارج شدند و طبق معمول به سوی یکی از اتاقهای مسجد رفتم تا استراحت کنم.
«اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت ۳۸ 🔹️پیش ازآنکه بیرون بروم،دیدم شیخ روی پله اول منبرایستاده وازمردم خواهش میکند تا به اندازه ده دقیقه هم که شده بمانند.او می کوشیدنظرمردم را جلب کند امامردم به درخواست او توجه نکردند واز مسجد خارج شدند و شاید فقط پنجاه نفرماندند 🔸️پس ازحدودیک ربع درحالی که دراتاق مسجدنشسته بودم،یکباره صدای فردی را شنیدم که خروش برآورده بود وسرزنش میکرد ودشنام میداد،از جا برخاستم واز پنجره به بیرون نگاه کردم 🔹️دیدم آقای کفعمی است که همچون شیر میغرّد؛هنوز تحت الحنکش برگردن آویزان است ومردم هم به دنبالش هستند ازاین صحنه شگفت زده شدم 🔸️دقایقی بعد هم دیدم آن شیخ مورد بحث سرخورده و شکست خورده،ازشبستان مسجد بیرون میرود 🔹️بعدازآن،مردی نجار ازدوستان این شیخ نزدمن آمد وگفت:شیخ روی منبر سخنانی گفت که آقای کفعمی را به خشم آورد.لذا آقای کفعمی هم برخاست وبه مردم گفت مردم حرام است که پای سخنان این شخص بنشینید.بعد هم رفت بیرون و مردم نیز با او بیرون رفتند 🔸️بعدهافهمیدم که این مرد بدنهاد،پس از من به منبر رفته و به آن قسم علمایی که من مورد ستایش قرار دادم حمله کرده و دشنام گفته.لذا راهی درمقابل آقای کفعمی نبوده جزاینکه دربرابراین وضعیت،طبق وظیفه شرعی خود عمل کند وهمین کار را هم کرده بود.من یقین پیدا کردم که شیخ کذایی پس از این حادثه در زاهدان کارش تمام است 🔹️غروب آن روز به منزل یکی از مؤمنین برای افطار دعوت شده بودم.بعد از افطاربه اتاق خود درمسجد بازگشتم تا برای سخنرانی آن شب آماده شوم 🌱کتاب«خون دلی که لعل شد» زندگی نامه مقام معظم رهبری ✅️@yek_nokte_az_bikaran
«اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت۳۹ 🔰دیدم کسی مرااز پشت درصدا میزند.در راباز کردم،جوانی شیک وخوش لباس را دیدم.به من سلام کرد وگفت:شما فلانی هستید؟ _بله _رئیس پلیس شما راخواسته _برای چه؟ _چیزی نیست.میخواهد با شما درمورد مسائلی حرف بزند _من معنای این احضار رامیدانم این کاربه مصلحت شمانیست.من دعوت شده ام که امشب منبر بروم اگرمردم بدانند که من بازداشت هستم،با توجه به آنچه امروزدر مسجد واقع شد،عاقبت بدی برای شما خواهد داشت 🔰آن جوان برایم توضیح داد که چاره ای جز ملاقات با رئیس پلیس نیست.ازمسجد که خارج شدم دیدم پلیس و ارتش آنرا در محاصره گرفته اند،ناگزیرهمراه با آن جوان به نزد رئیس پلیس رفتم 🔰مردی تنومندبود بادرجه سرهنگی درانتهای یک سالن بزرگ ومجلل که باآنچه در بیرجند دیده بودم،شباهتی نداشت وپشت میزی بزرگ تکیه زده بود.وقتی وارد شدم،مشغول نوشتن چیزی بود.البته این معمولاً یک ژست مصنوعی است که به وارد شونده القا کنندبه اواهمیتی نمیدهند 🔰به او سلام کردم نه جواب سلام داد ونه سرش را بلند کرد،چاره ای ندیدم جزاینکه همین شکل با او برخوردکنم.بدون اینکه از او اجازه بگیرم،روی شیک ترین مبل اتاق نشستم سپس خود رابه چیزهایی مشغول کردم که کاملاً حاکی از بی توجهی به او بود 🔰اوکه فهمید نتوانسته مرا دچارشکست روحی کند سرش را بلند کرد و گفت: _شما فلانی هستی؟ _بله _چرا مردم راتحریک میکنی؟ _شماییدکه مردم راتحریک میکنید گویی انتظار چنین پاسخی رانداشت. گفت:چطور؟ _من مسائل دینی واحکام شرعی را برای مردم بیان میکنم کجای این کار،تحریک است؟ 🌱کتاب «خون دلی که لعل شد» زندگی نامه مقام معظم رهبری
سلام و عرض ادب و احترام بنا بر فرموده پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم): دعاى زندگان به صورت کوه هاى نور بر قبرهاى مردگان داخل می گردد. ان شاالله از امروز بنا داریم هر روز یکی از علما و شهدا و نیکان عالم را با ذکر صلوات در کانال یاد کنیم و ثواب ذکر صلوات و دعا را به روح پرفتوح شان هدیه بنمایم. ان شاالله ضمن ذکر صلوات، برای بالا رفتن تعداد افرادی که در این طرح شرکت خواهند کرد،لطفاً پیام های روزانه در گروه ها و کانال ها بازنشر داده شود
خوبان عالم را هر روز یاد کنید حتی با ذکر یک صلوات «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم » 🌸 امام خمینی (ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی ✅️@yek_nokte_az_bikaran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم، حتی با ذکر یک صلوات.... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻سردار سرافراز سپاه اسلام حاج قاسم سلیمانی🌻 ✅️@yek_nokte_az_bikaran
«اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت۴۰ 🔆درچهره سرهنگ نشانه های آرامش پدیدار شد وگفت:ما نمیخواهیم مردم راتحریک کنیم شمادرسخنانت به اصلاحات شاه اهانت کردی 🔆لحن سرهنگ عوض شد واز جمله مطالبی که درخلال سخنانش گفت این بودما هم مانند شمامسلمانیم وآقای خمینی رادوست داریم شکی نیست که این حرف را راست نمیگفت،بلکه قصدفریب وظاهر سازی داشت 🔆در دل گفتم خدایا تو راشکر که این نظامی مغرور را واداشتی ناچار شود بایک طلبه جوان فقیر که درچنگ او است ظاهر سازی وچاپلوسی کند 🔆ملایمت و مهربانی نشان داد وشروع کرد به نصیحت من، شما درآغاز زندگی و جوانی هستی؛چرا خودت را به دردسر می اندازی و مشکلات درست میکنی؟! 🔆چنین نصایحی معمولاً مخاطب رانرم میکند و وقتی نرم شد،با او تندی میکنند و هر چه بخواهند به او دیکته میکنند.لذا باید در چنین موقعیتی طوری قاطعانه سخن گفت که نصیحت کننده را ناامید سازد 🔆به او گفتم:قبلا مرا دربیرجنددستگیر کردند حرفی راکه آنجا زدم برای شما هم تکرار میکنم.به او گفتم:شما مأموريد و من هم مأمورم.من موظفم رسالت دینی خودرا انجام دهم،شما هم میتوانید وظیفه ای راکه بر عهده داریدانجام دهید.شما کاری بیش ازکشتن من ازدستتان برنمی آید ومن خود را برای کشته شدن آماده کرده ام؛پس مرا از چه میترسانید؟! 🔆تأثیرچنین سخنی روی اهل دنیامانند تأثیرصاعقه است.آنها از کلمه «مرگ» وحشت دارند.این افسر ازاینکه می دید جوانی در سرآغاز راه زندگی، به او میگوید: من خود رابرای مرگ آماده کرده ام و از آن نمیترسم!حیرت زده شد و فرو ریخت. 🌱کتاب «خون دلی که لعل شد» زندگی نامه مقام معظم رهبری ✅️@yek_nokte_az_bikaran
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت۴۱ 🔰سرهنگ سرش را برگرداند،حیرت زده شد و فرو ریخت.خونسردی و آرامش خود را بازیافت و دوباره بامهربانی به من گفت: ان شاالله مسئله ای برایت پیش نمی آید.فقط بایدتعهد بدهی که دوباره دست به چنین کارهایی نزنی. حالابرای پاسخ دادن به چند سؤال به اتاق کناری برو 🔰دراتاق بازجو مرا به سؤال گرفت بالای منبر چه گفتی؟چرا چنین گفتی؟ مقصودت ازفلان مطلب چه بود؟این سؤالها نشان میداد همه آنچه من بالای منبر گفته ام به آنها رسیده، وقتی بازجویی پایان یافت،مرابه جای دیگری بردند 🔰در آنجا باچهره های عبوس خاصی مواجه شدم و فهمیدم اینجا ساواک است.رئیس ساواک زاهدان در آن زمان ازاشرار معروف بود.او قبلاً همین مقام را درمشهد داشت و بعد به زاهدان منتقل شد؛ از آنجا هم به کرمان رفت و جنایات وحشتناکی مرتکب شد.او پس از شعله ور شدن انقلاب ازکرمان گریخت 🔰به هر حال مرا به اتاقی بردند و چند جوان دور مرا گرفتند و با دقت بازرسی کردند. کیف بغلی مرا برداشته و عکسهایی را از آن در آوردند و درباره صاحبان عکسها از من سؤال کردند. 🔰کوشیدند از طریق توهین و تمسخر، نسبت به من جنگ روانی کنند. ولی بحمدالله من تسلیم نشدم،در برابر آنها سست نشدم و شکست نخوردم. 🔰درعین حال زجر وآزار بسیاری کشیدم ساعتی بعد مرا بیرون بردند و سوار ماشین کردند و به خارج از شهر بردند. هوا تاریک و بسیار سرد بود.آن سال از سالهایی بود که در منطقه سرمای سختی شد؛ به طوری که در زاهدان که معمولاً سابقه برف ندارد، آن سال برف بارید. 🌱کتاب«خون دلی که لعل شد» زندگی نامه مقام معظم رهبری ✅️@yek_nokte_az_bikaran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات.... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻 شهید راه خدمت سیدابراهیم رئیسی،هشتمین رئیس جمهور ایران🌻 ✅️@yek_nokte_az_bikaran
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت۴۲ 🔶فهمیدم جایی که مرابرده اند پادگان نظامی است.مرا دربازداشتگاه نگهبانی انداختند.میهمان جدیدبرای سربازان غیر منتظره بود.آنها جوان لاغرکم سن را دیدندبا عمامه ای برسر وعینکی برچشم ولباس طلاب علوم دینی برتن این ویژگیها معمولا احساسات را برمی انگیزد 🔶 سربازان ازجای خود برخاستند،دورمرا گرفتند وبااحترام به من سلام دادند.فرمانده سربازان وقتی آن رفتار رااز افراد خود دید دستپاچه ونگران شد وسریعا مرا به مکانی انفرادی برداما خود اونیز با من باعواطف خاصی برخورد کردکه حاکی ازتأثر اوبود 🔶مرابه اتاق کوچکی برد وبخاری راروشن کرد وبامهربانی از من پرسیدشماکه هستید؟و شروع کرد به صحبت کردن بامن بعدغذا آورد وسپس بیرون رفت 🔶 پس ازلحظاتی باردیگر آمدو دراتاق نشست فرددیگری هم بااو نشست وباهم صحبتهای جالبی کردیم.از جمله به من گفت کسی که باعث شده شما به اینجا بیایید،از خودتان است!و من منظور او را فهمیدم 🔶این نکته رادراینجا بگویم که درهمه بازداشتها،هیئت ظاهری وقیافه من جلب توجه میکرد به یاد دارم درنخستین بازداشت، وقتی وارد اردوگاه شدم جلوی در نگهبانی بازداشتگاه ایستاده بودم که تیمسار مین باشیان(از مشهورترین تیمسارها)از پله های روبرو پایین آمد ازدور که چشمش به من افتاد به من خیره شد وبه سمت من آمد وقتی به من رسید،پرسید:شماکه هستید؟ چراشما را به اینجاآورده اند؟پاسخ دادم:به من میگویندچیزهایی گفته ای که مخالف مصالح کشور است 🔶پرونده ام راخواست ودرحالی که پرونده را ورق میزد ازتأسف وتعجب سرتکان میدادو مکررمیگفت:عجیب است چرا چنین کردی؟ چرااین راگفتی؟! ... و بعد رفت
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات.... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻 شهید راه خدمت سید محمد علی آل هاشم ، امام جمعه تبریز🌻 ✅️@yek_nokte_az_bikaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🏴 امام دلها 🌹 🏴مراسم بزرگداشت ارتحال بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی رحمة الله علیه 💠 سخنران: حجة الاسلام دکتر سید باقر حسینی ( مسئول نهاد رهبری دانشگاه مازندران) 💠 مداح:مهندس کربلایی سید مصطفی مهدجو 🌼زمان: دو شنبه ۱۴ خردادماه 🌼ساعت: ۱۶:۳۰ الی ۱۸:۳۰ 🌼مکان:بابل _ چهار راه شهدا _خیابان شهید قنبرزاده _مسجد قهاریه 🔴 لینک پخش زنده این مراسم 🌺جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران 🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️🌹⚫️ @fatimioun
🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️ دحوالارض چه روزی است؟ روزی است که خداوند به کره زمین حیات بخشید و کره زمین که سراسر مملو از آب بود، شروع به خشک شدن نمود. این روز در قرآن و احادیث نیز آمده و در آن‌ها به روز دحوالارض (یعنی بسط و گسترش زمین) اشاره شده است. طبق احادیث کعبه شریف و بیت الله الحرام اولین مکانی بود که در این روز از زیر آب سر برآورد و سپس بعد از آن یک چهارم زمین به صورت خشکی در آمد. گرفتن روزه ، احیا و شب زنده داری ، غسل و نماز و دعای مخصوص در این روز فراوان تاکید شده است. فردا دوشنبه ۱۴ خرداد مصادف با ۲۵ ماه ذی القعده روز دحو الارض خواهد بود. ✅️@yek_nokte_az_bikaran 🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت ۴۳ 🔹صبح زود به ساواک منتقل شده وتا عصرچند ساعت بازجویی شدم.تعجب کردم وقتی دیدم که بازپرس ازدوستان دوران کودکی من است ودربازیهای کودکانه او و برادرانش شرکت میکردم!پدر وبرادرانش ازعلما و سادات بودند 🔹عصر مرا به فرودگاه بردند وبه همراه دو مأموردرهواپیما نشاندند.هواپیما به مقصدی که برای من نامعلوم بود پرواز کرد.بعدا متوجه شدم که عازم تهران هستیم 🔹این نخستین سفرمن باهواپیما بود واتفاقا اولین سفرهوایی من پس ازپیروزی انقلاب نیزبرای مأموریتی به زاهدان بودامام راحل طی حکمی مرابه بلوچستان فرستادند.آقای راشدیزدی هم که درسال۵۷ با من درایرانشهرتبعید بود،دراین سفر همراهم بود 🔹درهواپیمابه مسائل مختلفی می اندیشیدم به آینده نهضت،به امام خمینی،به پدری که برای ادامه معالجه درتهران به من نیاز داشت وبه علت ابتلا به آب مروارید، بینایی اش را داشت ازدست میداد،به آینده ای که در انتظار من بود و ... از فکر به این امورکه جزخدای متعال کسی ازعاقبت آن آگاه نیست،منصرف شدم 🔹مجله ای برداشتم و به ورق زدن آن پرداختم.چشمم به غزلی افتادکه ازآن خوشم آمد.من عادت داشتم که هرشعری را می پسندیدم،در دفترخاصی که «سفینه غزل»نامیده بودم می نوشتم 🔹دیدم دو مامور همراه من از دو طرف گردن میکشند تا ببینندمن چه مینویسم.بدون توجه به فضولی آنها به نوشتن ادامه داده ام.وقتی شعر را نوشتم،ذیل آن این عبارت را هم افزودم《این ابیات را درهواپیمایی که مرا به همراهی دو مأمور خوش اخلاق از زاهدان به جای نامعلومی می برد نوشتم.》این عبارت اثر مثبتی بر هر دوی آنها گذاشت. ✅️@yek_nokte_az_bikaran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات.... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻 حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی و فرزندشان، شهید سید مصطفی خمینی 🌻 ✅️@yek_nokte_az_bikaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب در حرم مطهر امام خمینی (ره): بعد از فقدان رئیس جمهور عزیز همه جریان‌ها از خدمات او حرف میزنند؛ دلم برای رئیسی سوخت، در زمان حیات او یک کلمه حاضر نبودند از این حرفها بزنند@yek_nokte_az_bikaran
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت ۴۴ 🔸هواپیما شبانه به آسمان تهران رسید منظره درخشش چراغهای شهر دل انگیزبود. دیدم ماموران همراه من خیلی به دیدن چشم انداز تهران علاقه مندند وازاینکه به پایتخت رسیده اند،احساس خوشحالی میکنند؛بویژه یکی از آن دو خیلی ابراز خوشحالی میکرد 🔸به اوگفتم:قدر مرابدان چون به خاطرمن باهواپیما به تهران آمدی.اگر بازداشتی فرد دیگری جزمن بود،تو رابا اتومبیل به خاش میفرستادند ومیبایستی شب تاصبح بیابانهای برهوت را طی میکردی؛ولی خب حالا شب خوشی را درتهران خواهی گذراند!خنده ای از ته دل کردکه برخاسته ازاحساس کامل خوشبختی ورضایت بود 🔸ماشین ساواک جلوی پلکان منتظر ایستاده بود،ما را سوار کرد و به راه افتاد.من عقب نشسته بودم و نگاه کردن به بیرون ممکن نمیشدشب بسیارسردی بود و برف میبارید 🔸به یک منطقه خالی از ساختمان رسیدیم، نگرانی خفیفی به سراغم آمد؛چون احتمال دادم که میخواهند مرا دراین جای پرت و خالی به قتل برسانند.پس از مدتی ماشین ایستاد و من صدای «ایست» را شنیدم فهمیدم که ما به یک پادگان نظامی رسیده ایم یکی از مأموران همراه پیاده شد.برگه ای را به نگهبان داد راه باز شد و ما وارد شدیم. 🔸بعداً متوجه شدم که آنجا«پادگان سلطنت آباد»است. جلوی مرکز نگهبانی از ماشین پیاده شدیم. مرا بازرسی کردند، بعد افسر نگهبان مرا از مأموران همراه تحویل گرفت و آنها رفتند. 🔸مرا به اتاقی تمیز و بزرگ بردند که در آن دو تختخواب و یک بخاری بود.افسر از من پرسیدشام خورده ای؟ گفتم: نه.برایم شام آورد.شام خوردم و نماز خواندم و پس از آن به خوابی عمیق و آرام فرو رفتم ✅️@yek_nokte_az_bikaran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات.... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار انقلاب اسلامی و فرزندشان سید احمد آقا خمینی 🌻 ✅️@yek_nokte_az_bikaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خبر عالییییی می خوام از طرف تو نیت کنم و طواف مستحبی برم😍 فقط اسمت رو در این لینک وارد کن👇 https://roohbakhshac.ir/ziyarat اسم ها که جمع شد، لیست اسم ها رو می خونم به نیابت از امام زمان عج و شما سربازان آقا، شب جمعه طواف و نماز طواف انجام میدم. بسم الله اسم خودت و اموات و خانواده و دوستان هر چی خواستی بنویس و حتما این پیام رو منتشر کن سفر الی الله با من بیا👇 https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت ۴۵ 🔸صبح بیدارشدم وفرایض رابه جاآوردم. بعدیک نفرآمد وگفت:صبحانه میخواهی؟من به علت مسافرت،روزه نبودم.گفتم بله.یک فنجان بزرگ چای بانان مخصوص ارتش که معمولابامقداری روغن وشکر وکمی کافور مخلوط بود وضخامت هم داشت وبسیار خوشمزه بودبرای من آوردکنار نان کمی کره هم بود.من گرسنه بودم وهمه راخوردم ولذت بردم ازپنجره به بیرون نگاه کردم دیدم برف همه جارا پوشانیده است 🔸وقتی مابه تهران رسیدیم برف کمی می آمد،اما درتمام شب لباس سفیدوتمیزی بر تن زمین کرده بودبعددیدم افسری میرود و می آید فهمیدم که اتاقم مجاور زندان است و او افسرنگهبان بود.ساعتی بعدمرا صدا کردند. همان دومأمورهمراه آمده بودند 🔸باآنها درماشینی نشستیم وبه ساختمانی درجاده قدیم شمیران رفتیم،آنجاازساختمانهای سرّی ساواک بودآن دو مأمور با من خداحافظی کردند ومن درچهره آنهاسایه ای ازمهر وشفقت دیدم.ازمن پرسیدند: سفارشی دارید؟گفتم سلام مرابه آقای کفعمی برسانید.من ازاین طریق میخواستم ایشان بفهمدکه من درتهران هستم 🔸مرابه اتاق بزرگی بردندمدتی آنجا بودم در اثنا فردی آمد در راباز کردو چپ چپ به من نگاه کرد ورفت فرد دیگری آمد وهمان کار اولی را کرد.این کار چند بار تکرار شدتااینکه یکی ازآنهاآمد وگفت بیا.من تعجب کردم وقتی مرا دوباره به همراه دومأمور ساواک دراتومبیلی نشاندند 🔸اتومبیل ازخیابانهای شهرعبور کرد،بدون آنکه بدانم به کجا میرویم.تا اینکه به منطقه رسیدیم که هیچ ساختمانی درآن نبود.تعجب من بیشتر شد وبیشتر ازخود میپرسیدم که چه سرنوشتی در انتظار من است 🌱کتاب«خون دلی که لعل شد»زندگی نامه مقام معظم رهبری
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات.... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻 شهید راه خدمت ، حسین امیر عبداللهیان🌻 ✅️@yek_nokte_az_bikaran
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت ۴۶ 🔰اتومبیل ازکناریک مانع بلندکه نگهبانی بغل آن ایستاده بود،عبور کرد.میدانی پوشیده ازبرف دیدم.اتومبیل ایستاد و دو مأمورپیاده شدند ومن نیز باآنها پیاده شدم.درگوشه ای از میدان،قلعه بزرگی دیدم که بادیواری تقریبا ده متری احاطه شده بود. 🔰در یک سو،ساختمانهایی کم ارتفاع بارنگ زردنظامی دیده میشد ودرسوی دیگر ساختمان جدیدی قرار داشت یکی ازاین دو مأمور به داخل ساختمان جدیدرفت و دومی مشغول بررسی موتور ولاستیکهای اتومبیل شد 🔰ازگفت وگوهای بین راه آنهامتوجه شدم که ترک زبانند،من هم ترکی بلدم.خواستم بدانم آنجا کجا است؛لذا به مأموری که پیش من مانده بودبه ترکی گفتم:«بوراها رادی؟» یعنی اینجاکجااست؟این سؤال به ترکی اثر خود را درطرف گذاشت بانگرانی واحتیاط، نگاهی به چپ و راست انداخت وبالهجه ترکی گفت«گیزیل گلعه»یعنی:«قزل قلعه». قزل درزبان ترکی به معنای قرمز یاطلایی است 🔰من راجع به این زندان چیزهایی شنیده بودم.معروف بود که درآنجازندگی دشوار است و بازندانیان بابی رحمی و قساوت رفتار میکنند 🔰مأموری که به داخل رفته بود برگشت هر دو به راه افتادند ومن هم پشت سرشان به سمت قلعه حرکت کردم در دیوارخارجی قلعه بازشدیک سرباز ازآن بیرون آمد و شتابان از روی برفها به سمت ما دوید.با اشاره به من پرسید:همین است؟مأمورها پاسخ دادند: بله،خودش است.بعد سرباز رو به من کرد وگفت با من بیا.من به دنبال او رفتم.بعداً هم با او آشنایی پیدا کردم.جوان شیرازی خوبی بود که دوران خدمت سربازی اش را در آنجا میگذرانید 🌱کتاب«خون دلی که لعل شد» زندگی نامه مقام معظم رهبری ✅️@yek_nokte_az_bikaran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات.... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻 شهید راه خدمت ، مالک رحمتی 🌻 ✅️@yek_nokte_az_bikaran
«الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» 🌸قسمت ۴۷ 🔹به سمت قلعه زندان رفتیم.در آهنی بزرگ و مهیبی بود که بازنجیرهای آهنی بسته شده بود،باز شد.بعد ازاین در،راهروی تنگی بود که در دو طرف آن سلولها درکنار هم قرار داشت.مرا وارد یکی از این سلولها کردند 🔹همراه من یک قرآن،تسبیح،دفترچه تلفن ودفترسفینه غزل بود،به اضافه کتاب تذکرة المتقین که حاوی مجموعه رسائل و اذکار عده ای از علما وفقهای بزرگ است.این کتاب را آقاسیدکمال شیرازی درکرمان به من داده بود و درزاهدان انیس من بود. همچنین چهار تومان و دو قِران هم داشتم.در زاهدان که بودم همه پول من پنج تومان بود که باهشت قِران آن وقتی در ساواک زاهدان بودم نان وتخم مرغ خریده بودم 🔹مرابه سلولی بردنداین سلول مربعی دومتر در دومتر بود. نیمی از آن کمی بلندتر که به عنوان سکو برای نشستن وخوابیدن در نظر گرفته بودند.روی آن هم تشکی پرشده از کاه قرار داشت.دو پتو به من دادند. من برای نخستین بار در چنین اتاقک کوچکی بازداشت میشدم.مدتی متحیر نشستم دور و برم را نگاه کردم دیدم درسقف روزنه کوچکی هست که نگهبان برای مراقبت از زندانی جلوی آن رفت و آمد میکند و به آن سر میزند. همچنین در بالای در روزنه کوچکی دیدم که پوششی روی آن کشیده بودند.در گوشه دیگر،چراغ کم نوری سوسو میزد که بیش از پانزده وات روشنی نداشت 🔹دقایقی پس از آنکه مرا در سلول انداختند،در سلول باز شد و یک نظامی وارد شد. بعداً فهمیدم که نامش «استوار زمانی» است. پنج مأمور دیگر هم با همین درجه به طور نوبتی نگهبانی زندان را انجام میدادند. 🌱کتاب«خون دلی که لعل شد» زندگی نامه مقام معظم رهبری ✅️@yek_nokte_az_bikaran
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌻 خوبان عالم را هر روز یاد کنیم ،حتی با ذکر یک صلوات.... ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم » ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌻 شهید راه خدمت ، سردار سید مهدی موسوی 🌻 ✅️@yek_nokte_az_bikaran