eitaa logo
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
فکر کن‌بری گـلزار شهــدا . .! روی قبرا‌رو‌بخونی و‌برسی به یه شهید‌هم‌سنت..(: اونوقته که میخوای سربه تنت‌نباشه.! آره رفیق هم‌سن و سالای ما شهید شدن بعد ما هنوز تو فکر ترک گناهیم!( : ^شرایطمون ' @tablighat1a -
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 صلوات بر سلام الله علیه به نقل از خود آن بزرگوار 🔻ابومحمّد عبدالله بن محمّد نقل می کند که حضرت عسکری سلام الله علیه در سال ۲۵۵ هجری در سامرا این صلوات را به من تعلیم دادند. پس بر حسن بن علیّ العسکری این گونه صلوات فرست: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِ‏، الصَّادِقِ‏ الْوَفِيَّ، النُّورِ الْمُضِي‏ءِ، خَازِنِ عِلْمِكَ، وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ، وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ، وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ، الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ، وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا. فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلَادِ رُسُلِكَ، يَا إِلَهَ الْعَالَمِين !» 📕‏ مصباح المتهجد، ج‏۱، ص ۴۰۵ @YekAsheghaneAheste
با شوق رهایی‌ات نفس مےگیریم ا؎ قدس ... تو را ز خار و خس مےگیریم ما خاك تو را🇵🇸 به تین و زیتون سوگند فردا ... ز نفاق و ڪفر پس مےگیریم🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ • @YekAsheghaneAheste
معنی‌ این جمله از امروز درک می‌‌شود ما را شرِّ مطلق می‌دانیم ... بدتراز اسرائیل در جهان وجود ندارد... اگراسرائیل‌وشیطان‌ بایکدیگربجنگند ... ما در کنارِ شیطان می‌ایستیم پَست‌تر از مگر می‌شود بی‌تفاوت ماند درمقابلِ این‌ همه مظلومیت!
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ ای خدایی که گره هر سختی به دست تو باز شود ...🤍 -صحیفه‌سجادیه- ˹ @hadisdell_313 ˼
آدم یکی را دوست داشته باشد می‌گردد تاریخ های مهم‌ زندگی‌ش را پیدا کند آن روز را به بهانه‌ی لبخند او جشن بگیرد ... آن روز را به بهانه دل محبوب که شاد است.. آرزوهای خوب کند و شاید صدقه‌سریِ همین کارها.. نگاه محبوب نصیب‌ش شود و عاقبت‌ش بخیرِ این نگاه مثلاً.. روزِ تولد از همان تاریخ‌های مهم است.. حالا اینکه تولدِ عزیزت ... پدرت باشد به اعتبارِ این تاریخ اضافه می‌کند ! امشب که شب تولد پدر شماست امشب که از تاریخ‌های مهم زندگی شماست خواستم بگویم دوستت دارم محبوب من ! به بهانه‌ی لبخند به بهانه‌ی شادی به بهانه‌ی نگاهِ شما که اعتبار بگیرم برای آرزوهای خوب آرزوهای خوب به شما ختم می‌شوند محبوب من ! به شما و آمدن شما می‌رسند آرزوهایِ خوب اصلا برای همین است که شمع‌های تولد را وقتی آرزو کردند فوت می‌کنند چون شمع‌ها تا شما نیایید تاریکی را روشن می‌کنند شما که بیایید، آرزوی شما که بیاید نام شما که وسط باشد نورِ مطلق است شمع نمی‌خواهد ! و این عاقبت زمانی بخیر می‌شود که تاریخ دست ما را در دست شما بگذارد تولدِ پدرتان مبارک ! 🎈 با آرزوهای خوب... با آرزوی شما.. عاقبت‌مان بخیر...نگاه‌تان مستدام... ِ دلتنگِ محبوب @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از خواب چو برخیزم، اول تو به یاد آیی 🤍 @YekAsheghaneAheste
🌿✨✨🌿 🕊🌹🌹🕊             🤍✨✨🤍 👈🏻 😇 🪴امروز به نیت:حیدر دهقانیان🪴 حاجت‌روایی شما ان شاءالله🙏✨
اگر جوانی در درس خواندن و کارهای گوناگون با خلوص قصد کند که برای کمال خود خدمت به جامعه و اسلام و برای کمک به آینده این کشور بکوشد نتایج و نورانیت آن را در قلب خود میبیند...! ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌿 @YekAsheghaneAheste
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ࡅ࡙ܭ ܫߊ‌ܢܚ݅ܧߊ‌ࡅ߭ܘ ߊ߬ܣܢܚࡅ߳ܘ
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ #part_58 همه چیز اون شب به خوبی و خوشی‌ سپری شد. از اینکه اینطور استقبال کردن خی
꧁༒•²بخت سفید•༒꧂ به ستون تکیه داده بودم و مشغول تماشای محمد بودم لباس هاش رو داخل ساکِش چید و وقتی مطمئن شد همه چیش رو برداشته بالاخره سرش و بالا گرفت _ عه تو اینجا وایسادی؟چرا چیزی نمیگی؟؟ _ چی بگم؟ _ هرچی دل تنگت می‌خواهد بگو _ دل تنگم از محمد میخواد بگه ولی خب فعلا هیچی نمیگه _ به اون دلت بگو چیزی نمیشه و اینکه مراقب خودت و نرگس خانم باش _ نرگس؟؟کی گفت قراره نرگس باشه؟ _ حالا من به دلم افتاده با من هم نظر میشی _ خیل همچین خبری نیست اومد جلو و لبخندی زد _ حالا می‌بینیم... _ باشه تو راس میگی بیا برو سری تکون داد و تا جلوی در رفتیم باهم _این چند روز تنها نمون خونه _ اگر بشه میرم خونه مامان اینا _ هرجا رفتی مراقبت کن _ چشم بغلش کردم و بعده خداحافظی در و بستم. برگشتم داخل خونه ساکت و آروم... یه گوشه نشستم و خیره شدم به گل های فرش یهو یه غم بزرگ نشست روی دلم و یه جوری شدم تمام هجمه فکر و خیال با زنگ تلفن پرید _ الو سلام _ سلام خانم خانما _ چطوری خوبی زهرا؟ _ من که خوبم تو چرا بی‌حالی؟صبحانه خوردی؟ _ نه هنوز _ آقا محمد رفتن؟ _ آره همین چند دقیقه پیش رفت _ پس همون‌.. برای همینه اینقدر کلافه‌ای _ خوبم چیزیم نیست _ بیا بریم امروز پایگاه شنبه ولادت حضرت فاطمه‌اس یکم کمک کنیم _حال ندارم زهرا _ ای بابا بهتر از هیچیه که... بیمارستان هم وه نمیری _ اصن تا پام رو اونجا میزارم معدم بهم میریزه _ طبیعیه عزیزم میام دنبالت بریم حرفی نزدم و بعده قطع کردن تلفن رفتم دست و صورتم رو شستم آب خنک خیلی حالم رو جا اوورد مانتو کالباسی رو با روسری فیروزه‌ای سرم کردم تا کامل حاضر بشم نیم ساعتی طول کشید و با زنگ در از جام بلند شدم آروم آروم پله ها رو پایین رفتم _ سلام ریحانه خانم چه عجب اومدی بیرون _ سلام خوبی؟ _ خوبم عزیزم بیا سوار شو با هم که سوار ماشین شدیم گفت _ زنگ زدم پایگاه خانم علوی گفت فعلا وسایل رو نیووردن منم دیدم حالا که با هم هستیم بریم یکم خرید کنیم نظرت چیه؟ _ چی میخوای بخری؟ _ من که نه ولی شاید تو برای اون کوچولو یه چیزایی مد نظرت باشه _ نمیدونم میخوای بریم حرفی ندارم _ آخه دختر خوب بزار چند ساعت بگذره از رفتن آقا محمد بعد اینجوری دپرس بازی در بیار _ نه ربطی به اون نداره کلا حال خودم گرفته‌اس _ خب بگو برام چیشده تا بفهمم علتش چیه... ... کپی ممنوع ⛔️ @YekAsheghaneAheste