eitaa logo
یک نفر از هشتاد میلیون
628 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
654 ویدیو
21 فایل
ارسال پیام 👇 🔴 @yekaz_80 👈 ... استفاده از مطالب کانال چه با ذکر منبع چه بدون ذکر منبع آزاد است. مطالب بازنشر شده #جهت_اطلاع جهت تأمین نیازهای بصیرتی منتشر می شود. انتشار مطلبی از یک شخص، روزنامه، سایت یا کانال به معنی تایید آن نمی باشد!!
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🙏خدایا ما را ختم به خیر بفرما!! از کارگزاران سازندگی از همان آغاز تشکیل در دولت خوشم نمی آمد، چه از پدر معنوی شان آقای و چه دیگران یادم نمی آید از یکی بدم نیامده باشد، 👈اما وقتی خبر مرحوم را دوستان از تهران و قم سراسیمه رساندند، از خبری که شاید بارها در تشدید تقابل وی با آرزو کرده بودم اصلا و اولین جمله ای که بلادرنگ به زبانم آمد همان بود که بعدا خبرش رسید در همان زمان به زبان مبارک آمده بود: 👈 "از این روز برای من و شما هم هست"(نقل به مضمون)... 🔚 و امروز که خبر قتل همسر دوم کارگزارانی و از نزدیکان هاشمی-روحانی و بدتر از آن اعتراف کابینه نشین همیشگی دولت های و و را به قتل شنیدم باز و جالب است که بلادرنگ این دعای به زبانم آمد: 🙏 به حق این شب شریف همه ما را ختم به خیر بفرما، آمین یا رب العالمین!!" 👌برای هیچ کس تضمینی نیست باید مدام بود، !! 🖌کانال یک نفر از هشتاد میلیون 🔻 @yekaz80 🖌ارتباط با ما 🔻 @yekaz_80
هدایت شده از اندیشه مقاومت
🔸زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت....‍ 📌حسین خرازی نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. بعد از شهدا ما چه کردیم؟ شهدا شرمنده ایم! @feghvaenghelab