#روزانه_های_یک_سرباز 1⃣ سکانس اول در بهداری پادگان نشسته ام. یک سرباز با شکایت سوزش ادرار مراجعه کرد، علایم و شرح حال با عفونت ادراری و سنگ کلیه مطابقت نداشت. یک دفعه تشخیص دیگری به ذهنم رسید. به آرامی پرسیدم سابقه تماس جنسی داشتی؟🚻 پاسخ مثبت بود، دلم ریخت... خدا این فقط 20-21 سالشه... براش آزمایش🔬 نوشتم. 2⃣ سکانس دوم امروز جواب آزمایش را آورد، تشخیص همان بود. عفونت تناسلی منتقله از راه جنسی. دارو💊💉 نوشتم. آزمایش هپاتیت و ایدز درخواست کردم و توضیح دادم حتی با یکبار تماس جنسی ممکن است این عفونت های خطرناک (هپاتیت و ایدز) انتقال پیدا بکنند، سعی کردم از این طریق او را بترسانم که دیگر سمت این کارها نرود، گفتم از نظر روحی و روانی هم برای خودت خوب نیست، بعدها متاهل میشوی و مشکل میشود... 👈البته اصل ترساندن ها را گذاشتم برای موقعی که انشاالله آزمایش ها سالم باشند و بعد از چند روز #نگرانی، خبر سلامتی را با تشویق برای #پرهیز در آینده همراه کنم... 3⃣ سکانس سوم سرباز دیگری آمد سراغم. گفت از آن آزمایش ها که برای آن یکی سرباز نوشتی برای من هم بنویس! گفتم چطور؟ گفت من هم رابطه نامشروع داشتم... همان آزمایشات رو نوشتم، همان حرف ها را زدم... 👳‍♂حاجی به کجا داریم میریم ما؟ 4⃣ سکانس چهارم روحانی مسئول عقیدتی سیاسی پادگان وسواسی است. وضویش طول میکشد، تکبیره الاحرامش طول میکشد، چند دفعه عبارات نماز را تکرار میکند، دیروز هم نماز را شکست و گفت لباسم احتیاط دارد و قبا را در آورد و دوباره نماز را شروع کرد. کاری که به مناسبت ماه رمضان برای سربازها انجام داد این بود که یک حدیث و یک فتوای رهبر در مورد روزه سربازان را پرینت کرده و در امکنه پادگان نصب کرده اند. بعد آن کار خاصی به کار سربازان ندارد. 5⃣ سکانس پنجم ظهر شده است. دارم از پادگان خارج میشوم، دفترچه📔 را تحویل اتاقک دژبانی دادم و منتطر شدم تا سرباز دژبانی مهر خروج بزند و در دفتر ثبت کند. در این حین صدای سرباز دیگر که روی تخت دراز کشیده و با خود ترانه🗣 میخواند، آشنا به گوشم میرسد: آقامون جنتلمنه جنتلمنه... 🔍کانال یک نفر از هشتاد میلیون 🔻🔻 @yekaz80