⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
کشتی شکسته⛴
بعد از ظهر است. زهرا خانه مادربزرگ است.امروز روزه خیلی اذیتش می کند.حوصله ندارد فقط می خواهدروز تمام شود. مادر بزرگقرآن را می بندد و مثل همیشه به تابلو روی دیوار خیره می شود .زهرا پای مادر بزرگ را بالش می کند و روی آن دراز میکشد. مادربزرگ باز هم غرق تماشای تابلو است .این بار زهرا با دقت به تابلو نگاه می کند نقاشی روی تابلو کشتی است که نوک آن بالا آمده و مقداری از آب فاصله گرفته است و پشتش شکسته است و در آب فرو رفته است موج های بلندی اطراف کشتی به چشم میخورد.
زهرا به بالای سرش فشار میآورد و سرش را بالا می کند تا بتواند چشم های مادربزرگ را ببیند باز هم مادر بزرگ به تابلو خیره است زهرا آرام می گوید مادربزرگ .
مادر بزرگ که محو تماشای تابلواست می گوید جان دلم !
زهرا برای اینکه سر حرف را باز کند می گوید این چیه چرا اینقدر نگاهش می کنی ؟مادر بزرگ نگاهی به دختر میکندروی موهای بلندش که دور تا دور سرش و روی زمین و پای مادر بزرگ ریخته دست میکشدو میگوید این تابلو جریان کسانی است که دردسختی ها خدا را صدا میزنند و قول میدهند اگر نجات پیدا کنند اشتباهاتشون را ترک می کنند. اما وقتی به ساحل نجات میرسند یادشان میرود.
زهرا بلند می شود به چشمان مادر بزرگ خیره می شود. مگر شما هم داخلدکشتی بودید.
مادربزرگ میخندو میگوید همیشه در کشتی هستیم بر روی گرداب مشکلات وقتی هم که به ساحل راحتی می رسیم تمام عهد و قولمان را یادمان می رود.
وقتی نجات بخشد
ناگهان سرکشی کنند
#داستان_رمضان_12
#میم_بی
@yekjoftbalbarayhameh
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
🚢⛴🛥 🚢 ⛴ 🛥 🛥🚢 ⛴🛳 🚢 ⛴ 🛥
🦋وقتی اآنان را نجات بخشید ناگهان سرکشی می کنند . یونس/23
#عکس_نوشت
#رمضان
@yekjoftbalbarayhameh
🛥🛳🛳🛥🛳🛥
کوفته پزی (1).mp3
8.99M
✅💠 کوفته پزی
🔴داستان جذاب قرآنی بر اساس آیه 70 سوره احزاب
#پادکست
#رمضان_1400
#گروه_تبلیغی_یاردبستانی
@taaghcheh
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸خ
🌸 ی
🌸ل
🌸ی
🌸د
🌸و
🌸س
🌸ت
🌸د
🌸ا
🌸ر
🌸ی
🌸ب
🌸د
🌸ا
🌸ن
🌸ی
🌸م
🌸ی
🌸خ
🌸و
🌸ا
🌸س
🌸ت
🌸م
🌸ب
🌸گ
🌸و
🌸ی
🌸م
🌸ع
🌸ی
🌸د
🌸ت
🌸م
🌸ب
🌸ا
🌸ر
🌸ک
🌸🌸🌸عیدتون مبارک🌸🌸🌸🌸
@yekjoftbalbarayhameh
غنچه ی علی.mp3
6.98M
به امتحانش می ارزد.بازش کن
#غنچه_علی
#پادکست_یار_دبستانی
🏀🏀🏀🏀🏀🏀🏀🏀🏀🏀
🏀🏀🏀🏀🏀🏀🏀🏀
🏀🏀🏀🏀🏀🏀🏀
🏀🏀🏀🏀🏀🏀
🏀🏀🏀🏀🏀
🏀🏀🏀🏀
🏀🏀🏀
🏀🏀
🏀
🏀
🏀
🏀توپ بازی🏀
محمد وسط سالن ایستاده و دارد با توپش بازی میکند.
مادر به محمد نگاه می کندقرار شد با توپ داخل خانه بازی نکنی . به وسایل خانه می خورد می شکند.امامحمد به بازی ادامه می دهد .توپک میخوره به وسایل خانه و میشکند داخل خانه بازی نکن .محمدفریاد میزند و این هم یک پاس از بهترین گل زن دنیا و محکم به توپ می زند.توپ مستیم می خورد به ساعت دیواری. روی زمین می افتد صدای خرد شدن شیشه فضا را پر می کند .محمد که ترسیده است به حیاط پناه می برد.بعد از کمی وقت آرام وارد میشود .صدایی نمی آید با خیال راحت وارد اتاق می شود .هنوز خورده های شیشه روی زمین است.همه جا را سر می زند مادرو خواهر را پیدا نمیکند. صدایی از دستشویی به گوش می رسد سر را به در میچسبد.باز هم خوب نمیشنود. آرام در را باز می کنددست مادرد داخل روشویی است وبتادین روی آن می ریزند. برمی گردد توپش را در بغل می گیرد و روی تختش می خوابد .با چشم های مشکی و کوچکش در دستشویی را هدف قرار میدهد .وقتی در باز میشود مادر با دست باندپیچی شده بیرونی می آید.محمد سرش را پایین می برد که کسی را نبیند.بعد کنار مادر می آید نگاهی به دست مادر می کند بعد هم خودش را به مادر می چسباند.و می گویدبه خداجون گفتم ببخشید که به حرف مامانم گوش نکردم .خدا جون منو میبخشد؟توچی؟ منو میبخشی ؟مامان می گوید بله خدا جون کسی که متوجه اشتباهش بشه و عذرخواهی کند را میبخشه به شرطی که اشتباهش را تکرار نکنید .
سبحانک انی کنت من ظالمین
#داستان_رمضان_13
#میم_بی
@yekjoftbalbarayhameh
⚾️
⚾️
⚾️
⚾️⚾️
⚾️⚾️⚾️
⚾️⚾️⚾️⚾️
⚾️⚾️⚾️⚾️⚾️⚾️⚾️⚾️⚾️⚾️⚾️⚾️
💔💔💔💔💔💔💔
⚡️ تو از هر عیبی منزهی من از ستمکارانم. انبیا/87⚡️
#عکس_نوشت
#رمضان
@yekjoftbalbarayhameh
💔💔💔💔
28.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنهایی کلیک نکنید
عیدتان مبارک
داستان
👞 کفش چرم👞
قرار بود کفش ها به جنگل آرامش بروند. اما یک نفر باید راهنما می شد.کفش پلاستیکی هم دوست داشت مثل کفشهای چرم بالای تریبون برود و صحبت کند.برای همین کاوری با طرح چرم تهیه کرد با منگنه های طلایی دور تا دور خودش زد و خودش را تزیین کرد .
وقتی برای سخنرانی قرار بود برود برخلاف همه کفش های چرم که از وسط جمعیت گذر می کردند خودش رابا بالون به پشت تیریبون رساند. کفشها که جمع شده بودند زرق و برق کفش پلاستیکی وآمدنش با بالون را نشانه اصالتش تلقی کردند دورش حلقه زدند تا آنها را به جنگل آرامش برساند.
همه دنبالش راه افتادند هرچه بیشتر در بیابان خارها کفش پلاستیکی برخورد میکردند دلواپسی کفش پلاستیکی بیشتر میشد برای همین گروهی را دور خودش قرار داد که خَشهایش پیدا نباشد .اما بازهم فکر کردند که نمیخواهد سختی هایش را به نمایش بگذارد برای همین اجازه نزدیک شدن نمی دهد .
اما زمانی که وسط بیابان پاره شد و همه همراهان همان جا ماندند .
تازه فهمیدند راه جنگل را اشتباه رفته اند ؛به انتخاب اشتباهشان پی بردند.
والله یشهد ان المنافقون لکاذبون ۱/منافقون
#داستان_رمضان_14
#میم_بی
@yekjoftbalbarayhameh
👞
👞
👞 👞
👞👞👞👞
👞👞👞👞👞👞👞
👞👞👞👞👞👞👞👞👞👞👞👞
🌾 🌾🌾 🌾 🌾🌾 🌾🌾 🌾🌾🌾🌾 🌾
🌾 🌾 🌾🌾 🌾🌾
🌐 منافقان دروغ می گویند. منافق/1🌐
#عکس_نوشت
#رمضان
@yekjoftbalbarayhameh
🌾🌾🌾🌾
موش برفی.mp3
6.11M
✅💠 موش برفی
🔴داستان جذاب قرآنی بر اساس آیه 70 سوره احزاب
#پادکست
#رمضان_1400
#گروه_تبلیغی_یاردبستانی
@taaghcheh
🦋⚡️🦋 ⚡️🦋 ⚡️🦋
🦋⚡️ 🦋⚡️
💥 برای منافقین عذابی دردناک است.نساء/138💥
#عکس_نوشت
#ماه_رمضان
@yekjoftbalbarayhameh
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
🌸 مسابقه بهار قرآن، بهار دلها
🌀 شماره ۷
🔹شرکت در مسابقه: dte.bz/1442
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید حال خوشی بهت بدهد
#امام_مهربان
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
مادربزگ
می گفت
برای
پریدن
حتما
بال
نیاز
نیست
بدون
بال
هم
خیلیها
پریدند
🌺بالهاتون مستدام🌺
@yekjoftbalbarayhameh
🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆
داستان
کار دستی
ّمحمد با یونولیت و دایره های گچ کالسکه ای زیبا ساخت.
بعد طناب کناف محکمی آورد تا کالسکه را به ماشینش متصل کند اما طناب ضخیم تر از سوراخ ماشین بود برای همین طناب کناف را باز کرد تا نازک تر بشود باز هم بزرگتر از سوراخ ماشین بود دوباره آن را باز کرد و باز هم این کار را تکرار کرد تا اینکه طناب نازک شد و وارد ماشین شد .
اما به محض اینکه حرکت کرد طناب پاره شد.
ولا تنازعوا فتشلوا
نزاع و کشمکش نکنید تا سست نشوید
#داستان_رمضان_15
#میم_بی
@yekjoftbalbarayhameh
🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆🏆
🍰 🍸🍰 🍹🍰 🍸 🍰 🍹🍰 🍸🍰 🍹🍰 🍸🍰 🍰 🍹🍰🍸 🍰 🍹🍰 🍸🍰
🍰 🍸 🍰 🍸 🍰 🍸 🍰
🍦 نزاع نکنید که سست می شوید.انفال/46🍦
#عکس_نوشت
#رمضان
@yekjoftbalbarayhameh
🍡🍭🍡🍭🍡🍭🍡
سه فندوق گمشده.mp3
5.86M
✅💠 سه فندق گمشده
🔴نعمتهای الهی (خنده و گریه)
اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم
۴۰ /سوره بقره
#پادکست
#رمضان_1400
#گروه_تبلیغی_یاردبستانی
@taaghcheh
🌸 مسابقه بهار قرآن، بهار دلها
🌀 شماره ۸
🔹شرکت در مسابقه: dte.bz/1442
🇮🇷 معاونت فرهنگی تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان
✅💠 سری داستانهای صداقت و روراستی
🔴 قیمت، مقطوع
#کمیک_استریپ
#رمضان_1400
#گروه_تبلیغی_یاردبستانی
@taaghcheh
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤دهانش را باز کرد.
🖤کلامش با مهربانی
🖤بر جانها می نشست.
🖤نگاهی به جمعیت کرد
🖤نگاهش روی کسی ایستاد.
🖤ادامه داد.
🖤م
🖤ن
🖤و
🖤ع
🖤ل
🖤ی
🖤د
🖤و
🖤پ
🖤د
🖤ر
🖤این امت هستیم.🖤
🖤من و علی دو پدر این امتیم 🖤
🖤شهادت مهربان پدر امت🖤
@yekjoftbalbarayhameh
38.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات خوانی
استاد مهدی حمیدی
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
یک سُفره
هزاران آدمی
هزاران سرنوشت
یکی آمرزیده
یکی رسیده
یکی خوابیده
یکی نطلبیده
یکی ندیده
یکی نخواسته
یکی عذر خواه
یکی نائم
یکی نادم
یکی .....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
امیدوارم باران رحمت الهی شامل حالمان باشد.
بهترینها را برای خودمان رقم زده باشیم.
@yekjoftbalbarayhameh
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
✅💠 سلسله عکس نوشتهای معرفی بازی
🔴 بازی انتخاب شغل
#عکس_نوشت #سواد_مصرف_کالای_فرهنگی #رمضان_1400 #گروه_تبلیغی_یاردبستانی
@taaghcheh
🍑🍊🍐🍎🍏🍓🍇🍋🍊🍌🍅🥝🍓🍑
میوه ها برای مهمانی بزرگ امشب تمیز شده بودندو داخل سبد چیده شده بودند.همه خوشحال و منتظر بودند. تنها یکی از هلو ها لحظه به لحظه اضطرابش زیادتر می شد.
وقتی شب هولوی مضطرب در دست یکی از مهمان های مهم جا گرفته است اضطرابش ۱۰۰ برابر شد .
لحظه آشناییش با کارد زمانی بود که گوجه بودنش نمایان شد و عصارههای قرمزش به صورت و لباس مرد مهمان ریخت .و برای همیشه مهمان سطل آشغال شد.
بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما
#داستان_قرآنی_16
#میم_بی
@yekjoftbalbarayhameh
🍎
🍒🍒
🍓🍓🍓
🍐🍐🍐🍐
🍏🍏🍏🍏🍏
🥝🥝🥝🥝🥝🥝🥝
🦋⚡️🦋 ⚡️🦋 ⚡️🦋
🦋⚡️ 🦋⚡️
💥 برای منافقین عذابی دردناک است.نساء/138💥
#عکس_نوشت
#ماه_رمضان
@yekjoftbalbarayhameh
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️