هدایت شده از آشغالایِ رنگی !-
فهمیده بودم چیزهایی که آدم دلش میخواست بگوید،اغلب همان هایی بودند که باید درون خودش نگه میداشت.
حس میکنم اینکه درس خوندنمو میزارم دیقه نود واقعا هدفمنده
با هدف جر دادن خودم برا امتحان
به صورت غیر ارادیام خیلی روش مصمم ام
قشنگ جوری شدم که اگه بهم بگن چیکارا بلدی باید بشینم ساعت ها فک کنم ببینم از پس چیا میتونم بر بیام
و خب کاش تو زندگیم یه سری چیزا برام شدت و ضعف داشت نه همه چی به طرز یکنواختی پوچ و خاکستری باشه
دانلود ادمی که بیاد بزنه تو گوشم شونه هامو بگیره بکوبونه به دیوار، بعد تو چشام زل بزنه با داد بگه لنتی چیز خاصی نیست، میشه حلش کرد، انقد گندش نکن
واقعا مزخرفه که ترسای بچگیم هنوز بعضیاش باهام هست و خیلی چیزارو با اون دید نگاه میکنم