✨﷽✨
✨🌷 اسمش را گذاشته اند '' شھیـدِ عطـری "
مادرش میگوید:
از سـنِ تکلیف تا شھـادت ،
نمـاز شبش ترک نشـده بـود...🕊
🌷تنها شهیدی هستند ک همیشه تا چند متر اطراف مزارشون بوی گلاب به مشام میرسد.
🌷حتی امدادگران پیکر شهید را از بوی گلابی که حس کردند از زیر آوار پیدا کردند.
🌷سنگ مزارش همیشه نمناک هست؛ حتی اگر سنگ قبر خشک کنید؛ از طرف دیگر سنگ قبر، از گلاب نمناک میشه.
🌷#شهیدسیداحمدپلارك
#شهیدان زنده اند
#ماه_شعبان
#قاسم_بن_الحسن
کجایند مردان بی ادعا😔
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
آفاق۱۲-ماملّت شهادتیم🕊⚘✌
لینک کانال👇
https://eitaa.com/joinchat/1278345353C3da8fcfa22
لینک گروه👇
https://eitaa.com/joinchat/4041474406C3a1cc3add9
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#لبیک_یا_خامنه_ای
#رهسپاریم_با_ولایت_تا_شهادت
╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮
@Afaghyan #قرارگاه_سایبری_آفاق🏖
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
ارتباط باادمین🕊💎👇
@Gom313
لطفاً گروههای مجازی آفاق را به دوستان خود معرفی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 به روایتی، ۲۰ اسفندماه
تولد #شهیـد سرافراز سپهبد
حاج قاسم سلیمانی فرمانده
سپاه قـدس است او که جهانی
خاطرخـواه اوست و اکثریت ایران
تصویرشان را مزین به خانه شان دارند.
بِسم الله الرّحمن الرّحیم
🎥خدایا امسال را سال شهادت من قرارده..🌹
سلام و #صلوات خدا بر تمامی #شهیدان
📿۳۱۳🌸اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ
مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ بحَقّ حَضرت زینب(س)🌸
#برما_چه_گذشت(۱)
⭕ ماجرای سرلشگر عراقی
هشام صباح الفخري
که سه اسیر ایرانی را سوار بالگرد کرد و آنگاه که به اوج آسمان رسید با دست های خودش😲
🔷 سرباز عراقی بصورت محرمانه به اسیر ایرانی چه گفت؟!
😭هشام صباح الفخري فرمانده بعثی,پس ازپايان بازجويي گفت: آن سه ايراني را پيش من بياوريد. سريع آنان را نزد هشام بردند. او گفت: به خميني فحش بدهيد! آن اسيران ايراني بدون هيچ حركتي درجاي خود ايستادند. هشام ازجاي خود برخاسته و چند سيلي سنگين به صورت شان زد و گفت: چرا؟ چرا؟ چرا؟... به طرف هليكوپترش رفت و از محافظانش خواست كه آن سه نفر را هم بياورند. آن سه سرباز ايراني به همراه هشام سوار هلي كوپتر شدند. همراه آنان، سربازان محافظ هم كه سلاح هايشان را به طرف آن سه ايراني نشانه رفته بودند، سوار شدند. هلي كوپتر به پرواز درآمد. هشام در آسمان به سه ايراني گفت: شما را پيش خميني مي فرستم. به او بگوييد: هشام به تو سلام ميرساند! ها...ها...ها... وقتي هلي كوپتر به نزديك مرز رسيد، بسيار بالا رفته بود. از بالاي هلي كوپتر در حالي كه سربازان و اهالي «قلعه ديزه» از پايين شاهد بودند، آن سه سرباز ايراني به پايين انداخته شدند و پس از غلت خوردن بر قله هاي بلند كه چون توپي غلتان از نقطه اي به نقطه ديگر مي افتادند، سرهايشان از بدن شان جدا شد. هشام اين مناظر را مي ديد و لذت مي برد... يكي از افسران گفت، قربان! به نظر مي رسد يكي از آنان زنده باشد. به هيچ وجه، من مطمئن هستم. زيرا در هر درگيري تعدادي از اسيران ايراني را از همين ارتفاع به پايين انداخته ام...
#شهیدان
#کتاب_خاطرات_دردناک #ناصر_کاوه
منبع: کتاب خاطرات اسرای عراقی