7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸طنز جبهه
فاو آزاد شده
📡@yousefi_ravi باماهمراه باشید
#تلنگرانه
✍ به چه مینازیم؟
🔹وقتی میمیریم، ما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند:
جسد کجاست؟
🔸بعد از غسلدادن میگویند:
جنازه کجاست؟
🔹و بعد از خاکسپاری میگویند:
قبر میت کجاست؟
🔸همه لقبها و پستهایی که در دنیا داشتیم، بعد از مرگ فراموش میشود؛ مدیر، مهندس، مسئول، دکتر، بازرس و...
🔹پس به چه مینازیم؟ فروتن و متواضع باشیم، نه مغرور و متكبر.
@yousefi_ravi باماهمراه باشید
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توصیه و هشدار ۲۲ سال قبل #امام_خامنهای
‼️ فعالان فرهنگی و اجتماعی و به ویژه، ائمهی جمعه سراسر کشور تبیین کنند.
#حجاب
#دشمن_شناسی
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
📡@yousefi_ravi 👈
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ خاطره ارسالی #دختری در راهیان نور، اهل کشور کانادا #عــاشــقـانـہ
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ
خاطره ارسالی
#دختری در راهیان نور، اهل کشور کانادا
#عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تو
#قــسـمـت_هــشــتـــم
(مـعـادلـہ غـیــر قـابـل حـل)
رفتم تو ... اولش هنوز گیج بودم ...😒 مغزم از پس حل معادلات رفتارش برنمی اومد ... .🙄
چند دقیقه بعد کلا بیخیال درک کردنش شدم ...
جلوی چشم های گیج و متحیر مندلی، از خوشحالی بالا و پایین می پریدم و جیغ می کشیدم 🤗😅...
تمام روز از فکر زندگی با اون داشتم دیوونه می شدم اما حالا آزاد آزاد بودم ...😇
فردا طبق قولم لباس پوشیدم و اومدم دانشگاه ...🙃
با بچه ها روی چمن ها نشسته بودیم که یهو دیدم بالای سرم ایستاده ...😳
بدون اینکه به بقیه نگاه کنه؛ آرام و محترمانه بهشون روز بخیر گفت ... .😌
بعد رو کرد به منو با محبت و لبخند گفت:
" سلام، روز فوق العاده ای داشته باشی ... ."😍
بدون مکث، یه شاخ گل رز گذاشت روی کیفم و رفت🌹 ...
جا خورده بودم و تفاوت رفتار صد و هشتاد درجه ایش رو اصلا درک نمی کردم ... .😳🤔
با رفتنش بچه ها بهم ریختن ... 😄😁😬
هر کدوم یه طوری ابراز احساسات می کرد و یه چیزی می گفت ولی من کلا گیج بودم 🙄...
یه لحظه به خودم می گفتم:
" می خواد مخت رو بزنه" 😏... بعد می گفتم:
"چه دلیلی داره؟ من که زنشم. خودش نخواست من رو ببره "🤔☹️...
یه لحظه بعد یه فکر دیگه و ... .
کلا درکش نمی کردم ...😖😣
ادامه دارد...
🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
بهانه ای برای باشهدابودن
سالروز #تولد
مصطفـی می دانست ...
ڪہ چه راه سختی در پیش دارد
خستہ نمی شد
همیشہ بہ دوستانش می گفت :
ظهور اتفاق می افتد
مهم این است ڪہ
ما ڪجای این ظهـور باشیم
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
◻️تاریخ ولادت : ۱۳۵۸/۶/۱۷
◻️محل ولادت : روستای سنگستان_همدان
◻️تاریخ شهادت : ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
◻️محل شهادت : تهران
در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت. به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع. سرانجام این مرد الهی در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی بدست عوامل رژیم صهیونیستی ترور شد و به شهادت رسید.
شادی روحش صلوات
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
📡@yousefi_ravi 👈
... دا... ۹.mp3
9.12M
🥀هو الشهید🥀
📔#کتاب_دا🌹
❇️ خاطرات سیده زهرا حسینی 🌹
🖌 به اهتمام : سیده اعظم حسینی 🌹
قسمت : #نهم🌹
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
📡@yousefi_ravi 👈
💠 نماز
🔸 امام صادق(علیه السلام):
اولین چیزى که از هر انسانى سؤال مى شود نماز است، در صورتى که نماز او پذیرفته بود بقیه اعمال او نیز امکان دارد پذیرفته شود. ولى اگر نماز او پذیرفته نبود بقیه اعمال او نیز مردود خواهد بود.
📚 کافى/ج3/ص268
✍🏼 همچنان که جسم انسان شستشو مى خواهد روح او نیز احتیاج به تطهیر دارد و شستشوى روح با اقامه نماز ممکن است.
#حدیث روز
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
📡@yousefi_ravi 👈
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ خاطره ارسالی #دختری در راهیان نور، اهل کشور کانادا #عــاشــقـانـہ
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ
خاطره ارسالی
#دختری در راهیان نور، اهل کشور کانادا
#عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تــو
#قــسـمـت_نــهـــم
(حــلـقــہ)
نزدیک زمان نهار بود ... کلاس نداشتم و مهمتر از همه کل روز رو داشتم به این فکر می کردم که کجاست؟ ...🤔
به صورت کاملا اتفاقی، شروع کردم به دنبالش گشتن ...
زیر درخت نماز می خوند ...
بعد وسایلش رو جمع کرد و ظرف غذاش رو در آورد ... .
یهو چشمش افتاد به من ... 😊
مثل فنر از جاش پرید اومد سمتم ... خواستم در برم اما خیلی مسخره می شد ...🙈
"داشتم رد می شدم اتفاقی دیدم اینجا نشستی "...😕
تا اینو گفتم با خوشحالی گفت:
"چه اتفاق خوبی. می خواستم نهار بخورم. می خوای با هم غذا بخوریم؟ ... ."😍😉
ناخودآگاه و بی معطلی گفتم:
" نه، قراره با بچه ها، نهار بریم رستوران ..."😐
دروغ بود ... .😔
خندید و گفت:
"بهتون خوش بگذره "... .😚
اومدم فرار کنم که صدام کرد ... رفت از توی کیفش یه جبعه کوچیک درآورد ...🎁 گرفت سمتم و گفت:
" امیدوارم خوشت بیاد. می خواستم با هم بریم ولی ... اگر دوست داشتی دستت کن "... .😍💍😘
جعبه رو گرفتم و سریع ازش دور شدم ... از دور یه بار دیگه ایستادم نگاهش کردم ... تنها زیر درخت ... .
شاید از دید خانوادگی و ثروت ما، اون حلقه بی ارزش بود اما با یه نگاه می تونستم بگم ... امیرحسین کلی پول براش داده بود ... شاید کل پس اندازش رو ...
ادامه دارد..
🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💉 جوهر نمک به جای الکل
🎥 خاطره طنز حاج حسین یکتا از اولین اعزام
بسیار شنیدنی👌😁😅
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
📡@yousefi_ravi 👈
14.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موضع رهبر معظم انقلاب در خصوص طرح آشتی ملی ( طرح وفاق ملی )
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
📡@yousefi_ravi 👈