8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*منبر به این دلچسبی شنیده بودید....یاعلی
ای شیعه علی علیهالسلام التماس دعا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
📡@yousefi_ravi 👈
مداحی_آنلاین_چرا_آواره_ی_کوه_و_بیابانم_نمیدانم_مطیعی.mp3
7.49M
چرا آوارهی کوه و بیابانم نمیدانم
چه میخواهد غم عشق تو از جانم نمیدانم
#روضه🔊
#شهادت_امام_حسن_عسکری🏴
#میثم_مطیعی🎙
🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید
در مکتب ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر ما تحمیل کند، شهادت مرگ دلخواهی است که مبارز مجاهد و مومن با تمام آگاهی و بینش انتخاب می کند
این آخرین پیام هر شهید است که همیشه راه حسین (ع) باقی است و یزیدیان بر فنا.
🏴🥀🏴
راوی: پدر شهید
یک روز دیدم علیرضا با محمدرضا دعوا میکند، علی را تهدید کرد و گفت «اگر کوتاه نیایی به بابا میگویم در مدرسه چهکار میکنی.» من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خودم نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم.
محمد را مدتی بعد کشیدم کنار و گفتم «بابا، علیرضا در مدرسه چهکار میکند؟» محمد گفت «بابا نمیدانی با پولتوجیبی که بهش میدهی چه میکند؟» من ترسم بیشتر شد و مضطرب شدم. گفتم «خوب بابا بگو با آن پول چه میکند؟» جواب داد «با آنها دفتر و مداد میخرد و میدهد به بچههایی که خانوادههایشان فقیر هستند😊
#خاطرات_شهدا
#شهید_حاج_علی_موحد_دانش
🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید 🏴
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ خاطره ارسالی #دختری در راهیان نور، اهل کشور کانادا #عــاشــقـانـ
بِسمـ ِاللهِ الرَّحمن ِالرَّحیمِ
خاطره ارسالی
#دختری در راهیان نور، اهل کشور کانادا
#عــاشــقـانـہ_ای_بــراے_تــو
#قــسـمـت_چهاردهم
(مـن و خـداے امـیـرحـسـیــن)
من مسلمان شدم و به خدای امیرحسین ایمان آوردم ...
آدرس امیرحسین رو هم پیدا کرده بودم ... راهی ایران شدم ... مشهد ... ولی آدرس قدیمی بود ...
چند ماهی بود که رفته بودن ... و خبری هم از آدرس جدید نبود ... یا بود ولی نمی خواستن به یه خارجی بدن ...
به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدن های دست و پا شکسته شون می فهمیدم ... .
دوباره سوار تاکسی شدم و بهش گفتم منو ببره حرم ...
دلم می خواست برای اولین بار حرم رو ببینم ...
ساکم رو توی ماشین گذاشتم و رفتم داخل حرم ... .
زیارت کردن برام مفهوم غریبی بود ... شاید تازه مسلمان شده بودم اما فقط با خواندن قرآن ... و خدای محمد، خدای امیرحسین بود ... اسلام برای من فقط مساوی با امیرحسین بود ... .
داخل حرم، حال و هوای خاصی داشت ...
دیدن آدم هایی که زیارت می کردند و من اصلا هیچ چیز از حرف هاشون نمی فهمیدم ... .
بیشتر از همه، کفشدار پزشکی که اونجا بود توجهم رو جلب کرد ...
از اینکه می تونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی ذوق کرده بودم ... اون کمی در مورد امام رضا و سرنوشت و شهادت ایشون صحبت کرد ... فوق العاده جالب بود ... .
برگشتم و سوار تاکسی شدم ... دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود ...
پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود ... و حالا همه با هم گم شده بود ... .
بدتر از این نمی شد ...
توی یک کشور غریب، بدون بلد بودن زبان، بدون پول و جایی برای رفتن ... پاسپورت هم دیگه نداشتم ... .
هتل پذیرشم نکرد ... نمی دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن ... سوار ماشین شدم ...
فکر می کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی اومد ...
کوچه پس کوچه ها قدیمی بود ...
گریه ام گرفته بود ...
خدایا! این چه غلطی بود که کردم ... یاد امام رضا و حرف های اون پزشک کفشدار افتادم ...
یا امام رضا، به دادم برس ... .
ادامه دارد...
🥀
🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید 🥀
بیست و یکم شهریور سالروز شهادت سردار شهید
"محمد تکلو بیغش "
که مصادف با ایام تاسوعا و عاشورای حسینی شهریور ۱۳۶۵ در کربلای جزیره مجنون کربلائی شد و بهمراه سردار شهید حاج محسن امیدی به یاران شهید ش پیوست ، شهید تکلو پس از سالها مجاهدت و سربازی نظام مقدس جمهوری اسلامی و تبعیت از فرامین امام راحل با شمایلی چون شهیدان کربلا با پیکری غرق در خون و سر و دست از تن جدا به لقا الله رسید
روحش شاد و راهش پر رهرو باد 🌹
🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید
... دا ... ۱۳.mp3
9.16M
🥀هو الشهید🥀
📔#کتاب_دا🌹
❇️ خاطرات سیده زهرا حسینی 🌹
🖌 به اهتمام : سیده اعظم حسینی 🌹
قسمت : #دوازدهم🌹
🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید
هرگناهےیہاثرخاصداره..🙂❕
مثلابعضی ازگناهان..
نعمتهاروازتمیگیرن"
حالخوبروازتمیگیرن..
اشكبراسیدالشھداروازتمیگیرن..
آدمهاےِخوبروازتمیگیرن..
_رفیقای خوب...
_جاهای خوب.....
#شهدا
#جانمرقیه(س)
🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید
قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام – : لَیْسَتِ الْعِبادَهُ کَثْرَهُ الصّیامِ وَالصَّلاهِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَهُ کَثْرَهُ التَّفَکُّرِ فی أمْرِ اللهِ.
«مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۱۸۳، ح ۱۲۶۹۰»
امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه نیست، بلکه عبادت با تفکّر و اندیشه در قدرت بی منتهای خداوند در امور مختلف می باشد.
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
📡@yousefi_ravi 👈
9.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کسانی که ایثار را هم شرمنده کرده اند .
تصویر تیرخوردنش را در تلویزیون زیاد دیدیم.
حالا خودشو ببینیم و روایت رو از خودش بشنویم
گرامی باد یاد خاطره مدافعان انقلاب اسلامی در ۸سال دفاع مقدس
🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
روایت اسرای مفقود الاثر
حماسه علی ناصح فر
احمد چلداوی که مترجم صحنه فجیع شکنجه علی قزوینی بود نقل میکنه:
"یکی از بعثیا اومد دنبالم و بردنم توی اتاقی که علی رو شکنجه میدادن که ترجمه کنم.
دیدم علی رو به چوب فلک بستن و دو نفر از بعثیا دو طرف چوب فلک رو بالا نگه داشتن و علی کُرده داره با کابل میزنه و خون از کف پاهاش جاری بود و پوستش کنده شده بود.
علی حتی یه بار هم ناله نکرد و با همون آرامش همیشگی به بعثیا نگاه می کرد." احمد میگه:
"بعثیا از من خواستن به علی بگم به امام توهین کنه و جونش رو نجات بده،
من که نگران بودم مبادا علی زیر شکنجه شهید بشه بهش گفتم :
علی تقیه کن و چیزی که ازت میخوان انجام بده. علی فقط بهم نگاه کرد و لبخند زد و سکوت کرد. "
علی با سکوتش بر عظمت امام خمینی(رحمه الله علیه) و حقانیت راه آن امام بزرگوار مهر تاییدی زد و حتی حاضر نشد تقیه کنه و به امامش کوچکترین اهانتی بکنه. احمد میگه:
"افسر بعثی به من گفت حالیش کن اگه توهین نکنه آنقدر شکنجه میشه تا زیر شکنجه کشته بشه"،
اما علی همچنان مقاومت کرد. چند روز متوالی علی رو می زدن و شکنجه میکردن تا آخرش بعثیا بستوه اومدن. بدن کوفته شده علی رو انداختن توی یکی از آسایشگاهها و اعلام کردن این فرد ممنوع الملاقاته و هر کس باهاش تماس بگیره و حرف بزنه کتک میخوره،
ولی بچه ها توجهی نکردن و شروع کردن به مداوا و مراقبت از علی و مدتها طول کشید تا خوب شد.
🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید 🏴🏴🏴