💢 #دیگه_به_خونه_بر_نمیگردم
#بسیجی_شهید_عیسی_نیک_رو (#نکا)
#شهادت_کربلای_چهار_۴
#دی_۶۵
.
▫️مادر شهید : آخرین شبی که خونه بود در دل شب بیدار شد و شروع به نوشتن وصیت نامه اش کرد و آن را لای قرآن گذاشت . صبح هم هنگام حرکت به جبهه دور تا دور حیاط خونه قدم می زد و به جلو و عقب می رفت. ازش پرسیدم چیکار میکنی ؟ گفت:« خواب امام را دیده ام و بهم گفت دیگر بر نمی گردم» و من دعایم را بدرقه راهش کردم و او را به خدا سپردم خداحافظی کرد و رفت و دیگر بر نگشت تا ۱۳ سال بعد که استخون هاش برگشت.
1_14980343171.mp3
6.62M
👆فتنه تقابل با حضرت آقا
#استادراجی
🔍بسیار مهم
امید آفرینی کنید،
ناامید کردن مردم گناهست
📡@yousefi_ravi باماهمراه باشید
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
🌼بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌼 🌱 سرزمین زیبای من 👨🌾کوین پسر بومی استرالیا ق
🌼بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌼
🌱 سرزمین زیبای من
👨🌾کوین پسر بومی استرالیا
قسمت 0⃣2⃣ استعداد سیاه
😡 وکیل مقابل در حالی که از شدت خشم چشم هاش می لرزید و صورتش سرخ شده بود، دوباره فریاد زد ...
من اعتراض دارم آقای قاضی ... این حرف ها و شعارها جاش توی دادگاه نیست ...
قبل از اینکه قاضی واکنشی نشون بده ... منم صدام رو بلندتر کردم ...
باشه من رو از دادگاه اخراج کنید ... اصلا بندازید زندان ... و صدای اعتراض یه مظلوم رو در برابر عدالت خفه کنید ... آیا غیر از اینه که شما، آقای وکیل ... هیچ مدرکی در دفاع از موکل تون ندارید؟ ...
مکث کردم ... دیگه نفسم در نمی اومد ... برگشتم سمت میز خودم ...
- متاسفم ... اما نه برای خودم ... متاسفم برای انسان هایی که علی رغم پیشرفت تکنولوژی ... هنوز توی تعصبات کور خودشون گیر کردن ... انسان امروز، در آسمان سفر می کنه... اما با مغز خشکی که هنوز توی تفکرات عصر رنسانس گیر کرده ...
بدون توجه به فریادهای وکیل مقابل به حرفم ادامه می دادم ...
قاضی با عصبانیت، چکشش رو چند بار روی میز کوبید ...
سکوت کنید ... هر دوتون ساکت باشید ... و الا هر دوتون رو از دادگاه اخراج می کنم ...
سکوت عمیقی فضای دادگاه رو پر کرد ... اصلا حالم خوب نبود ولی معلوم بود حال وکیل مقابل از حال من بدتره ...
با چنان نفرتی بهم نگاه می کرد که اگر می تونست در جا من رو می کشت ... چشم هاش سرخ شده بود و داشت از حدقه بیرون می زد ...
- من بعد از بررسی مجدد شواهد و مدارک ... فردا صبح، ساعت 9 ، نتیجه نهایی رو اعلام می کنم ... وکیل هر دو طرف، فردا راس ساعت اعلام شده توی دفتر من باشن ... ختم دادرسی ... و سه بار چکشش رو روی میز کوبید ...
تا صبح خوابم نبرد ... چهره اونها ... چهره مایوس و ناامید موکل هام ... حرف ها و رفتارها... فشار و دردهای اون روز ... نابودن شدن تمام امیدها و آرزوهام ... تمام اون سالهای سخت ...
همین طور که به پشت دراز کشیده بودم ... دانه های اشک، بی اختیار از چشمم پایین می اومد ... از خودم و سرنوشتم متنفر بودم ... چرا با اون همه استعداد باید سیاه متولد می شدم؟ ... چرا؟ ... چرا؟ ...
فردا صبح، کلی قبل از ساعت 9 توی دادگاه حاضر بودم ... مثل آدمی که با پای خودش اومده بود و جلوی جوخه اعدام ایستاده بود ... منتظر بودم، هر لحظه قاضی ماشه رو بکشه ...
اما سرنوشت جور دیگه ای رقم خورد ...
قاضی رای پرونده رو به نفع ما صادر کرد ... فریادهای وکیل خوانده بی اثر بود ... ما پرونده رو برده بودیم ... و حالا فقط قرار بود روی مبالغ جریمه و مجازات خوانده بحث کنیم ...
جلسه تمام شد ... وکیل خوانده با عصبانیت تمام، اتاق رو ترک کرد ...
از جا بلند شدم ... قاضی با نگاه تحسین آمیزی بهم لبخند زد ... برای اولین بار توی عمرم، طعم پیروزی رو با همه وجود، حس می کردم ...
دستش رو سمت من دراز کرد ...
آقای ویزل ... کارتون خوب بود ...
باورم نمی شد ... تمام بدنم می لرزید ... از در که بیرون رفتم دستم رو گرفتم به دیوار ... نمی تونستم روی پاهام بایستم ... هنوز باورم نمی شد و توی شوک بودم ... موکل هابا حالت خاصی بهم نگاه می کردن ... گفتند:
- شکست خوردیم؟ ...
👈 ادامه دارد
🌳https://eitaa.com/yousefi_ravi باماهمراه باشید
گوشه هایی از نوشته هایی را که بیانگر روحیه بالا و شوخ طبعی رزمندگان سرافراز اسلام در آن شرایط سخت بود بیان میکنم
من خندانم قاه قاه قاه (این جمله با خط درشت پشت پیراهن شهید مهدی خندان جمعی گردان عمار لشکر 27 نوشته شده بود
من مرد جنگم (صدام میگه من خالی بندم)
مواظب باش ترکش کمپوت نخوری (تابلویی بود جلوی در تدارکات در منطقه)
نازش نده گازش بده توی جبهه
نامه رسان صدام (خمپاره نوشته شده قبل از شلیک)
نزدیک نشوید شخصی است وضو و نماز را باطل می کند. (دمپایی نوشته)
نمی تونی لطفا مزاحم نشو (لباس نوشته خطاب به گلوله)
نیش زدن انواع عقرب و رتیل ممنوع (چادر نوشته)
ورود شیطان ممنوع (تابلو نوشته ای با زغال)
وای به روزی که بسیج بسیج بشه
لطفا تک نزنید (روی کفش نوشته شده بود)
لطفا خالی نبندید (داخل چادر نوشته شده بود)
مسافرکش کربلا (لباس نوشته راننده مینی بوس در خط)
می خواهیم بریم کربلا...منم میام...جا نداریم... با تاکسی بیا میدان مین
وایسا که اومدم (سینه لباس نوشته ای که پشت آن نوشته بود: بدو که می رسی!)
هر که زجرش بیش، اجرش بیشتر.
لبخندهای شما را خریداریم.
لطفا پس از رفع حاجت آب بریزید تا کاخ صدام تمیز باشد.
لطفا وارد میدان مین نشوید.
مرگ بر هزاردام این که صدام است.
مزرعه نمونه سیب زمینی (تابلو ورودی میادین مین گذاری شده)
ورود ترکش های خمپاره به بدن اینجانب اکیدا ممنوع.
ورود گلوله های کوچکتر از آرپی چی به اینجا ممنوع (پشت کلاه کاسک نوشته بود).
ورود هر نوع ترکش خمی از 60،81،120 و کاتی به دست و پا و سر و گردن و شکم ممنوع می باشد.
مرگ بر صدام موجی.
شادی روح شهدا صلوات
🥀@yousefi_ravi👈
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 میلاد مسعود حضرت عیسی روح الله فرزند مریم عذراء و مبشّر آخرین نجاتبخش بشریت، بر وارث انبیا، امام عصر (عج) و بر عموم مسیحیان ظلم ستیز مبارک باد
🦋 پنجره متفاوتی به حضور رهبر انقلاب در منزل شهید مسیحی آرمن آودیسیان
🇮🇷@yousefi_ravi باماهمراه باشید
حضرت عيسيعليه السلام :
إنَّ الشَّجَرَةَ لاتَكمُلُ إلّابِثَمَرَةٍ طَيِّبَةٍ كَذلِكَ لايَكمُلُ الدِّينُ إلّا بِالتَّحَرُّجِ عَنِ المَحارِمِ
درخت كامل نميشود مگر با ميوهاي گوارا . همچنين دينداري كامل نميشود مگر با دوري از حرامها
تحف العقول ، ص ۵۱۱ .
🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
کمک های مردم در دفاع مقدس
یکی از برادران تدارک سپاه گفت:
«مادر. قیمت قاطرتان چقدر است؟»
پیرزن نگاه عمیق و معناداری به برادران سپاه کرد و پاسخ داد:
«برادر! مگر در بلندگوی مسجد نگفتید که قاطرها را برای جبهه و کمک به رزمندگان اسلام میخواهید؟»
بچههای تدارکات جواب دادند:
«بله مادر». پیرزن ادامه داد:
«برادرها من شنیدم که جبهه نیاز به قاطر دارد. من هم قاطر خود را برای هدیه به جبهه و کمک به رزمندگان اسلام آوردهام.»
بچههای تدارکات هر چه التماس کردند تا پولی بابت قاطر با توجه به وضعیت مالی پیرزن پرداخت کنند، پیرزن قبول نکرد.
در زمان تحویل و سوار کامیون کردن قاطرها، پیرزن با خطاب به قاطرش از اینکه چند سال در کنارش بوده از آن حیوان تشکر و خدا حافظی میکرد. در آخرین کلامش پیرزن به قاطرش گفت:
«من از تو فقط یک انتظار دارم و آن هم این است که در آن دنیا و در پیشگاه خداوند متعال شهادت دهی که صاحب من پیرزنی بود که از بابت اجاره دادن من مخارج ماهیانهاش را تامین میکرد، اما بخاطر تو و کمک به جبهه، تمام سرمایه زندگیش را تقدیم کرد.»
#مردم_پشتیبان_انقلاب
🥀به کانال نهر خَیِّن بپیوندید👇
🥀@yousefi_ravi 👈
#شهیداصغرصفاییان
ولادت۱۳۴۲/۰۳/۲۰همدان
شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۲۶شلمچه
عملیات کربلای ۵
قسمتی از وصیت نامه شهید:
خوشا به حال آنان که خدا آنها را خواند و در جوار با عظمت خود در کنار دیگر بندگان خویش جایشان داد و افسوس و صد افسوس بر ما که نتوانستیم از عمر خویش بهره بگیریم و افسوس که ما حساب نکشیدیم از خود قبل از آنکه از ما حساب بکشند ، پس وای بر ما ، خدایا بر ما رحم کن ، خدایا دستمان را بگیر ، که بیش از این خود را سیاه نکنیم قبل از آنکه در تنگی قبر جایمان دهی …
#تلنگرانه
🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
🕯پنجشنبه های شهدایی🕯
مقام معظم رهبری:
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
شهید مهدی زین الدین:
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند.
شب جمعه ست
یادی كنیم از
مسافرانی که روزی
در کنارمان بودند و اكنون
فقط یاد و خاطرشان
در دلمان باقیست
با دعای خیر روحشان را شاد کنیم
برای شادی روح تمام خفتگان در
خاک فاتحه المع الصلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
📡@yousefi_ravi👈به ما بپیوندید