27.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬ببینید👆
📗رمانی که در سلول های زندان نوشته شد
#خار_و_میخک
#شهید_یحیی_سنوار
🇵🇸@yousefi_ravi باماهمراه باشید
Part04_خار و میخک.mp3
9.54M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر شهید یحیی سنوار دبیر و فرمانده جنبش حماس
ترجمه اسماء خواجه زاده
تولید ایران صدا
با صدای حسن همایی
قسمت 4⃣
#رمان #مقاومت #فلسطین
🇵🇸https://eitaa.com/yousefi_ravi باماهمراه باشید ✌️
13-tarkeshhaye_velghard.mp3_95321.mp3
1.54M
کتاب صوتی " ترکش های ولگرد" اثر داوود امیریان
(داستان های طنز دفاع مقدس)
با صدای #محمد_رضا_سرشار (رضا رهگذر)
قسمت دوازدهم
🥀https://eitaa.com/yousefi_ravi باماهمراه باشید
امیرالمومنین صلواتاللهعلیه فرمودند:
سخت ترين گناهان، گناهى است كه گناهكار آن را سبک شمارد.
نهجالبلاغه، حکمت۴۷۷.
#حدیث
🕊 نهج_البلاغه_ای_شویم
🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
27.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓 ۲۴ آبان ماه، سالروز عملیات فتح ۳
⏳ سال ۱۳۶۵
🥀@yousefi_ravi باماهمراه باشید
زمینه.mp3
11.96M
داره میرسه صدای فاطمیه...💔
🏴@yousefi_ravi باماهمراه باشید
نهر خَیِّن 🥀 جهاد تبیین
☫﷽☫ اللهم عجل لولیک الفرج خاطرات یک وهابی مبارزه با دشمن خدا #قسمت_شانزدهم من در تقابل اندیشه ها
☫﷽☫
اللهم عجل لولیک الفرج
خاطرات یک وهابی
مبارزه با دشمن خدا
#قسمت_هفدهم
شفایم بده
🥷اون جمعه هم عین روزهای قبل، بعد از نماز صبح برگشتم توی تخت ... پتو رو کشیدم روی سرم
و سعی می کردم از هجوم اون همه فکرهای مختلف فرار کنم و بخوابم ...
حدود ساعت پنج بود ... چشم هام هنوز گرم نشده بود که یکی از بچه های افغانستان اومد سراغم و گفت:
پاشو لباست رو عوض کن بریم بیرون ...
با ناراحتی گفتم:
برو بزار بخوابم، حوصله ندارم ...
خیلی محکم، چند بار دیگه هم اصرار کرد ...
دید فایده نداره به زور منو از تخت کشید بیرون ...
با چند تا دیگه از بچه ها ریختن سرم ...
هر چی دست و پا زدم و داد و بی داد کردم، به جایی نرسید ... به زور من رو با خودشون بردن ...
چشم باز کردم دیدم رسیدیم به حرم ...
با عصبانیت دستم رو از دست شون کشیدم ... می خواستم برگردم ... دوباره جلوم رو گرفتن ...
حالم خراب بود ... دیگه هیچی برام مهم نبود ...
سرشون داد زدم که ... ولم کنید ... چرا به زور منو کشوندید اینجا؟ ... ولم کنید برم ...
من از روزی که پام رو گذاشتم اینجا به این روز افتادم ... همه این بلاها از اینجا شروع شد ... از همین نقطه ... از همین حرم ... اگر اون روز پام رو اینجا نگذاشته بودم و برمی گشتم، الان حالم این نبود ... بیچاره ام کردید ... دیوونه ام کردید ... ولم کنید ...
امام رضا، دیوونه هایی مثل تو رو شفا میده ... اینو گفت و دوباره دستم رو محکم گرفت ...
دیگه جون مبارزه کردن و درگیر شدن نداشتم ...
رفتیم توی حرم ... یه گوشه خودمو ول کردم و تکیه دادم به دیوار ...
دعای ندبه شروع شد ... .
با حمد و ستایش خدا و نبوت پیامبر ...
شروع شد و ادامه پیدا کرد ... پله پله جلو میومد و اهل بیت پیامبر و وارثان ایشون رو یکی یکی معرفی می کرد ...
شروع شد ... تمام مطالبی که خوندم ... توحید خدا، همزمان با حمد الهی ... سیره و وقایع زندگی پیامبر توی بخش نبوت ... حضرت علی ... فاطمه زهرا ...
ادامه دارد
🥷https://eitaa.com/yousefi_ravi باماهمراه باشید