eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 دکتر بهشتی بهش گفته بود ميخواهيم حفاظت از امام رو بسپريم به گروه شما. ميتونين؟ يک طرحي بايد بدين که شوراي انقلاب رو راضي کنه. شب تا صبح نشست و طرح حفاظت را نوشت. قبول کردند. فرداش روزنامه‌ها نوشتند: «چهار هزار جوان مسلح از امام محافظت می‌کنند.» @yousof_e_moghavemat
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭐️ شهادت پایان نیست ، آغاز است... مراسم تشییع باشکوه با صدای همیشه جاویدان @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تویی که شهیدی و در آن بالا•○🌱 دستم را بگیر ! بخشی از خاطرات شهید : سردار یوسف سجودی دل دادۀ شهادت بود و آرزوی آن را در سر می‌پروراند. وقتی مادر هنگام رفتن به جبهه او را بدرقه و از زیر قرآن رد می‌کرد تا پناهش باشد، یوسف با لبخند می‌گفت: «با همین قرآن مرا اسکورت می‌کنی و من ضد گلوله میشوم و نمی‌گذارد شهید شوم و به آرزوی خودم برسم»... @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📚 " ✍برگرفته از زندگی سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان ✏️تمامی نیروهای سپاه مریوان در حیاط مقر نشسته بودند. ظهر بود و آفتاب در وسط آسمان تلالویی دیگر داشت و گرمابخش آن صبح سرد زمستانی شده بود. رضا بی حوصله بود. احمد رو به نیروهایش گفت: "می دونم که دل کندن از اینجا که حالا بهش عادت کرده ایم سخته اما باید بریم و در جنوب برای حفظ اسلام و کشورمون بجنگیم. تنها عده ی معدودی از شما همسفر ما در این هجرت خواهید بود. حالا اسامی رو می خونم. این برادرها تا صبح روز بعد خودشون رو برای سفر آماده کنند. رضا چراغی، محمد اوسطی، اکبر حاجی پور، ابوالفضل محمدی، محمد اشرفی، تقی رستگار مقدم، علیرضا ناهیدی، محسن نورانی، بهمن نجفی، محمد ممقانی، عباس کریمی، حسین قجه ای..." هرچه اسم ها خوانده می شد، چهره ی کسانی که نامشان خوانده نشده بود بیشتر در هم می رفت. رضا آرام و قرار نداشت. نمی توانست یک جا بنشیند، بلند شد و رفت آخر جمع و به دیوار تکیه داد. -اصغر کاظمی، ابراهیم فرزادی و سیدرضا دستواره. صدای هق هق گریه از میان جمع بلند شد. رضا ناباورانه خیره مانده بود. یکی از کسانی که به شدت می گریست شفیعی بود. احمد گفت: "برادرها با یک صلوات ما رو حلال کنند." هق هق گریه ها بالا گرفت. به یکباره حاج احمد در محاصره کسانی که نامشان خوانده نشده بود قرار گرفت. در میان آنها چند پیشمرگ کرد هم بودند. بسیجی ها با التماس می گریستند و التماس می کردند که احمد آنها را هم با خودش ببرد. شفیعی که به پهنای صورت اشک می ریخت جلو آمد. دست احمد را گرفت و گفت: "حاج احمد، تو رو به روح شهدا قسم می دم من رو تنها نگذار." چشمان احمد پر از اشک شد. رضا از میان جمع جلو آمد کنار احمد ایستاد. احمد دست شفیعی را کشید و گفت: "با من بیا، کارت دارم." شفیعی شاد و خرم سریع اشک از چهره پاک کرد و همراه احمد از بین جمعیت راه باز کرد و با هم به کناری رفتند. رضا هم با آن دو رفت. احمد دست بر شانه ی شفیعی گذاشت. به چشمان مرطوبش خیره شد و گفت: "دو تا خواهش ازت دارم. ان شاءالله که قبول می کنی." -شما جون بخواه. -اول اینکه مسئولیت سپاه مریوان را قبول کنی. چهره شاد شفیعی با شنیدن کلام احمد در هم رفت. دوباره بغضش ترکید. -حاجی، من نوکرتم. این کار رو از من نخواه. من... -نه. تو می تونی، باید بتونی. -حاجی، من مسئولیت می خوام چه کار؟ من می خوام همراهت باشم. -ما اگر تابع ولایت فقیه هستیم باید اطاعت پذیر باشیم. اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. اما خواهش دوم. شانه ی شفیعی را فشرد. به سختی جلوی اشکش را گرفت و با صدایی که به لرزه درآمده بود ادامه داد: -به خاطر آن کاری که اون روز تو بیمارستان کردم، حلالم کن! شفیعی احمد را بغل کرد. کم کم بسیجیان جامانده از سفر گرد آن دو حلقه زدند و همه با هم اشک ریختند. رضا خیلی به خودش فشار آورد تا طاقت بیاورد و فریاد نکشد. به ترتیب از سمت راست در تصویر: تصویر ارسالی یکی از اعضای محترم کانال @yousof_e_moghavemat
. لبخند تو، معجزه شیرینی‌ست که رویای بهشت را، در دل آدم زنده می‌کند... ، سال ۱۳۶۵، نهر جاسم، محور لشکر (ع)، عملیات کربلای پنج، گردان یازهرا، : یحیی قاسمی @yousof_e_moghavemat
‏گرامی باد روز پاسدار ؛ بر آنان ڪہ از جنس شهـیدان و هـم پیمان با حسین (ع) و از نسل فصل سرخ استقامتند... @yousof_e_moghavemat
❇️ نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد... نیروهای مسلّح خود را که امروز ولی فقیه فرمانده‌ی آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه‌ی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همان‌گونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد. @yousof_e_moghavemat
شهید احمدمروت رزمنده دلاور لشکر۱۷ علی بن ابیطالب این شهید عزیز خواهر زاده شهیدحاج‌محمدابراهیم‌همت هستند و مزارشون پایین پای حاج_همت قرار دارد و درست یکسال بعد از شهادت به جمع شهدای سرافراز اسلام پیوستند و پای در بساط عندربهم یرزقون نهادند🕊 خواهرزاده @yousof_e_moghavemat