فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عیدکممبروک🎊🎉
💐فرارسیدن اعیاد شعبانیه را شاد باش عرض میکنیم💐
#ولادت_امام_حسین
#استوری
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تویی که شهیدی و در آن بالا•○🌱
دستم را بگیر !
بخشی از خاطرات شهید :
سردار یوسف سجودی دل دادۀ شهادت بود و آرزوی آن را در سر میپروراند. وقتی مادر هنگام رفتن به جبهه او را بدرقه و از زیر قرآن رد میکرد تا پناهش باشد، یوسف با لبخند میگفت: «با همین قرآن مرا اسکورت میکنی و من ضد گلوله میشوم و نمیگذارد شهید شوم و به آرزوی خودم برسم»...
#شهید_یوسف_سجودی
#بیست_و_ششم_اسفند
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
📚 #مرد"
✍برگرفته از زندگی سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
✏️تمامی نیروهای سپاه مریوان در حیاط مقر نشسته بودند. ظهر بود و آفتاب در وسط آسمان تلالویی دیگر داشت و گرمابخش آن صبح سرد زمستانی شده بود. رضا بی حوصله بود. احمد رو به نیروهایش گفت: "می دونم که دل کندن از اینجا که حالا بهش عادت کرده ایم سخته اما باید بریم و در جنوب برای حفظ اسلام و کشورمون بجنگیم. تنها عده ی معدودی از شما همسفر ما در این هجرت خواهید بود. حالا اسامی رو می خونم. این برادرها تا صبح روز بعد خودشون رو برای سفر آماده کنند.
رضا چراغی، محمد اوسطی، اکبر حاجی پور، ابوالفضل محمدی، محمد اشرفی، تقی رستگار مقدم، علیرضا ناهیدی، محسن نورانی، بهمن نجفی، محمد ممقانی، عباس کریمی، حسین قجه ای..."
هرچه اسم ها خوانده می شد، چهره ی کسانی که نامشان خوانده نشده بود بیشتر در هم می رفت. رضا آرام و قرار نداشت. نمی توانست یک جا بنشیند، بلند شد و رفت آخر جمع و به دیوار تکیه داد.
-اصغر کاظمی، ابراهیم فرزادی و سیدرضا دستواره.
صدای هق هق گریه از میان جمع بلند شد. رضا ناباورانه خیره مانده بود. یکی از کسانی که به شدت می گریست شفیعی بود. احمد گفت: "برادرها با یک صلوات ما رو حلال کنند."
هق هق گریه ها بالا گرفت. به یکباره حاج احمد در محاصره کسانی که نامشان خوانده نشده بود قرار گرفت. در میان آنها چند پیشمرگ کرد هم بودند. بسیجی ها با التماس می گریستند و التماس می کردند که احمد آنها را هم با خودش ببرد.
شفیعی که به پهنای صورت اشک می ریخت جلو آمد. دست احمد را گرفت و گفت: "حاج احمد، تو رو به روح شهدا قسم می دم من رو تنها نگذار."
چشمان احمد پر از اشک شد.
رضا از میان جمع جلو آمد کنار احمد ایستاد. احمد دست شفیعی را کشید و گفت: "با من بیا، کارت دارم." شفیعی شاد و خرم سریع اشک از چهره پاک کرد و همراه احمد از بین جمعیت راه باز کرد و با هم به کناری رفتند. رضا هم با آن دو رفت. احمد دست بر شانه ی شفیعی گذاشت. به چشمان مرطوبش خیره شد و گفت: "دو تا خواهش ازت دارم. ان شاءالله که قبول می کنی."
-شما جون بخواه.
-اول اینکه مسئولیت سپاه مریوان را قبول کنی.
چهره شاد شفیعی با شنیدن کلام احمد در هم رفت. دوباره بغضش ترکید.
-حاجی، من نوکرتم. این کار رو از من نخواه. من...
-نه. تو می تونی، باید بتونی.
-حاجی، من مسئولیت می خوام چه کار؟ من می خوام همراهت باشم.
-ما اگر تابع ولایت فقیه هستیم باید اطاعت پذیر باشیم. اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. اما خواهش دوم.
شانه ی شفیعی را فشرد. به سختی جلوی اشکش را گرفت و با صدایی که به لرزه درآمده بود ادامه داد:
-به خاطر آن کاری که اون روز تو بیمارستان کردم، حلالم کن!
شفیعی احمد را بغل کرد. کم کم بسیجیان جامانده از سفر گرد آن دو حلقه زدند و همه با هم اشک ریختند. رضا خیلی به خودش فشار آورد تا طاقت بیاورد و فریاد نکشد.
به ترتیب از سمت راست در تصویر: #شهید_محمد_ابراهیم_همت
#حاج_احمد_متوسلیان
#شهید_عباس_کریمی
تصویر ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
@yousof_e_moghavemat
.
لبخند تو،
معجزه شیرینیست
که رویای بهشت را،
در دل آدم زنده میکند...
#خوزستان ، سال ۱۳۶۵، نهر جاسم،
محور لشکر #امام_حسین(ع)،
عملیات کربلای پنج، گردان یازهرا،
#عکاس : یحیی قاسمی
@yousof_e_moghavemat
گرامی باد روز پاسدار ؛
بر آنان ڪہ از جنس شهـیدان
و هـم پیمان با حسین (ع)
و از نسل فصل سرخ استقامتند...
#ولادت_امام_حسین
#روز_پاسدار
#شهید_قاسم_سلیمانی
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
❇️ نیروهای مسلح میبایست منشأ عزت ملت باشد...
نیروهای مسلّح خود را که امروز ولی فقیه فرماندهی آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح میبایست همانند دفاع از خانهی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همانگونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح میبایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد.
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
#وصیت_نامه
#روز_پاسدار
@yousof_e_moghavemat
شهید احمدمروت رزمنده دلاور لشکر۱۷ علی بن ابیطالب این شهید عزیز
خواهر زاده شهیدحاجمحمدابراهیمهمت هستند و مزارشون پایین پای حاج_همت قرار دارد و درست یکسال بعد از شهادت #حاجی به جمع شهدای سرافراز اسلام پیوستند و پای در بساط عندربهم یرزقون نهادند🕊
#شهید_احمد_مروت
خواهرزاده #شهید_همت
#سالروز_شهادت
#بیست_و_ششم_اسفند_1363
@yousof_e_moghavemat
🌺 رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)میفرمایند :
🍁 پنج دعاست که مستجاب میشود ؛
1️⃣ دعای مظلوم تا یاری شود
2️⃣ دعای زائر کعبه تا بازگردد
3️⃣ دعای کسی که به جهاد میرود تا به اقامتگاه خود برگردد
4️⃣ دعای مریض تا شفا یابد
5️⃣ دعای برادری که در غیبت برادر خود برای او دعا کند
📖 نهج الفصاحه ح 1460
#حدیث_پیامبر_اکرم
@yousof_e_moghavemat
#خاطرات_شهید
✍مقید به نماز اول وقت، حق طلب، عدالتخواه، ظلم ستیز و شجاع بود. نسبت به همه به ویژه اقوام، رئوف و مهربان بود. علاقه ی وافری به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به ویژه امام حسین (ع) داشت و به امام خمینی (ره) عشق می ورزید.
#شهید_قاسم_رهبر
#سالروز_شهادت
#بیست_و_دوم_اسفند_1363
●ولادت: ۱۳۴۵ ، روستای آرو
●شهادت: ۶۳/۱۲/۲۲ ، کردستان
@yousof_e_moghavemat