eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
286 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
این مهندسـامون☝️ خیلـی باهوش بودند😎 برای رسیدن به آسمان هم راه ساختنــد......🕊 🌷5 اسفند @yousof_e_moghavemat
۱۱۱ 🌺 نگاه متفاوت یک شهید، پیرامونِ حفظ خون شهدا @yousof_e_moghavemat
به یاد نابغه‌‌ی مهندسی سپاه که با مهندسی جنگ ؛ مسیر بهشت را برای رزمندگان دفاع‌ مقدس هموار کرد ... فرمانده قرارگاه‌ صراط‌المستقیم @yousof_e_moghavemat
‍🖼 🔆 امام مهدی فرمودند: آن که در دادنِ نعمت‌هایی که خدا به او داده به کسانی که فرمان رسیدگی به آن‌ها را داده، بُخل ورزد در دنیا و آخرت زیانکار خواهد بود. 📚 کتاب الحتجاج، ج ۲، ص ۴۹۹ @yousof_e_moghavemat
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ڪلیپـــــ مثـــــل پـــــدر، 💐 خـــــدا تـــــو را نماینـــــده خـــــیل مردان روزگـــــار مـــــا نمـــــود تـــــا مردانگے را بـــــه عـــــالم بیاموزید... هـــــر روز، روزِ توستــــــــــ مردتریـــــن ســـــردار! @yousof_e_moghavemat
⭕️حاج احمد اومد طرف بچه‌ها. از دور پرسيد: "چی شده؟" يک نفر اومد جلو و گفت: "هر چی به‌ش گفتيم مرگ بر صدام بگه، نگفت. به امام توهين کرد، من هم زدم توی صورتش." حاجي يک سيلی خوابوند زير گوشش و گفت: "کجای اسلام داريم که می‌تونيد اسير رو بزنيد؟! اگه به امام توهين کرد، يه بحث ديگه‌س. تو حق نداشتی بزنيش." از کتاب "میخواهم با تو باشم" خاطراتی از "" به کوشش:علی اکبری صفحه:51 تصویرکتاب "میخواهم با تو باشم" صفحه 50 نفر دوم ایستاده از سمت راست @yousof_e_moghavemat
چه پدرها، که گذشتند از طعم پدری... چه بچه‌ها، در حسرت تبریک یک 💔 @yousof_e_moghavemat
مهناز فتاحی قطع رقعی جلد شومیز 355صفحه سوره مهر قیمت 24000تومان @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#فرنگیس مهناز فتاحی #خاطرات #دفاع_مقدس قطع رقعی جلد شومیز #مصور 355صفحه سوره مهر قیمت 24000تومان
✅خاطرات فرنگیس حیدرپور اثر برگزیده جایزه کتاب سال دفاع مقدس به قلم مهناز فتاحی است که به روایت خاطرات زنی شجاع که در مقام دفاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی دشمن را به خاک و خون بکشاند، می‌پردازد. رهبر انقلاب در سفرشان به کرمانشاه به این بانوی بزرگ اشاره کرده بودند و بر ثبت خاطراتش تاکید داشتند. ✅فرنگیس حیدرپور زنی کرمانشاهی است که از قضا در روستایی نزدیک غرب گیلان زندگی می‌کند، رفتارش پر ابهت‌تر از تندیس تبر به دستش در کرمانشاه و دلی مهربان دارد. فرنگیس برای سالیان سال خسته و کلافه از دوربین و مصاحبه زیر بار تعریف خاطراتش نمی‌رفت تا این که بالاخره در این کتاب حاضر به روایت بخشی از حوادثی شد که در طی سالیان جنگ بر وی گذشته است. ✅در سال 1359 پس از حمله عراق به روستای اوازین، مردم به دره‌های اطراف فرار می‌کنند. فرنگیس که در آن زمان 18 سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز می‌گردند. اما در طول راه پدر و برادر فرنگیس ضمن درگیری با عوامل عراقی کشته می‌شوند و فرنگیس در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر می‌کند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل می‌دهد. ✅از کتاب: پرسید: "میخواهی از اینجا برویم؟ به شهر برویم یا .." با ناراحتی نگاهش کردم و گفتم :"یعنی تو دلت می آید خانه مان را بدهیم دست عراقی ها و برویم ؟ " بلند شد و توی تاریکی شب ، به ستاره ها نگاه کرد و گفت ":جنگ وحشتناک است .کشته می شوی ، یا خدای نکرده اگر به دست دشمن بیفتی ..." رفتم کنارش نشستم و من هم مثل او سر بالا بردم و چشم دوختم و به ستاره ها گفتم :"یادت باشد آخرین نفری که از این روستا برود ، من هستم .برای من ، فرار کردن یعنی مردن .  از من نخواه راحت فرار کنم.یادت باشد من فرنگیسم درست است زنم، اما مثل یک مرد می جنگم. من نمیترسم .میفهمی ؟ @yousof_e_moghavemat
🔆 امام مهدی فرمودند: من خاتم اوصیاء هستم. خدا به وسیلهٔ من بلا را از اهل من و شیعیانم دور می‌کند... 📚 کتاب الغیبة شیخ طوسی، ص۱۳۸ @yousof_e_moghavemat
روز دلیر مردان روزگار مبارک تصویربالا تصویر پایین @yousof_e_moghavemat