eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
😠 وقتی بچه‌های «سپاه مریوان»، «سپاه پاوه» و «سپاه همدان» جهت تشکیل ۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ به جنوب عزیمت کردند، «حاج محمود شهبازی» تصمیم می‌گیرد که با «حسین همدانی» به همراه راننده‌اش، بازدیدی از جبهه‌ی چزابه داشته باشد. در راه بازگشت، شهبازی می‌خواهد گشتی هم در شهر بزند. دژبان آن‌ها را به داخل شهر راه نمی‌دهد و برخورد بدی با اینها می‌کند. شهبازی هم وقتی می‌بیند این‌ها زبان خوش حالیشان نمی‌شود، سوار ماشین شده و به راننده‌اش دستور می‌دهد که گاز بدهد و رد شود. راننده هم این کار را می‌کند و از پشت این‌ها را به رگبار می‌بندند که یکی از گلوله‌ها کمانه می‌کند و صورت یکی از آنها را زخمی می‌کند. خلاصه، این‌ها را بازداشت می‌کنند و می‌برند سپاه سوسنگرد. بعد خبر به گوش فرمانده سپاه سوسنگرد می‌رسد که از قضا از دوستان حاج‌محمود شهبازی بوده است. فرمانده هم از آنها عذرخواهی می‌کند و این‌ها را آزاد می‌کنند و این‌ها برمی‌گردند صبح روز بعد، حاج‌محمود دسته‌گلی را که به آب داده بوده، به تعریف می‌کند و خیلی متعجب به او خیره می‌شود و به او می‌گوید: «اول از همه، خدا رو شکر که قضیه به خیر گذشت. منتها حاج‌آقا شهبازی، من از شما می‌خوام بدون هماهنگی قبلی، تو همچین مناطقی تردد نکنین. اگر خدا نکرده، بلایی سر شما یا یکی از برادرهای من اومده بود، چی باید می‌کردم؟ جواب پدر مادر چشم به راه خودت و اون برادرهارو، چه کسی باید می‌داد؟» محمود شهبازی که می‌بیند، دیگ غضب معروف یواش‌یواش دارد به جوش می‌آید، می‌گوید: «حالا تو هم سخت نگیر احمد جان؛ اصلاً بادمجون بم، آفت نداره.» ناگهان صدای به‌شدت وحشتناکی بالا می‌رود: «حرف همون بود که به شما گفته شد برادر جان! اصلاً از امروز بدون هماهنگی با من، نبینم از جلوی چشمم دور بشیاااا! واگرنه این دوکوهه رو روی سر جفت‌مون خراب می‌کنم؛ متوجهی یا نه؟!!!» 😅 🌤 سردار @yousof_e_moghavemat