شب و روز مونس من غم آن نگار بادا
سر من بر آستان سر کوی یار بادا
دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگردد
به رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا
چو رضای او در آنست که دردمند باشم
غم و درد او نصیب من دردخوار بادا
ز ملامت رقیبان نکند گذار بر من
که بت من از رقیبان به منش گذار بادا
سخن کنار پر خون که مراست هم بگویم
به میان لاغر او، که درین کنار بادا
چو باختیار کردم دل و جان فدای آن رخ
گر ازو کنم جدایی نه باختیار بادا
به من، ای صبا، نسیمی ز بهار دولت او
برسان، که سال و ماهت همه نو بهار بادا
چه کند مرا رقیبش همه سال دور از آن رخ؟
که چو من بدرد دوری همه ساله زار بادا
لب او چو باز پرسد دل عاشقان خود را
دل ریش اوحدی نیز در آن شمار بادا
(اوحدىمراغه ای)
#حاج_احمد_متوسلیان در کنار نیروهای سپاه و پیشمرگان کرد پاوه
#احمد_متوسلیان
#جاوید_الاثر__احمد_متوسليان
#جاوید_نشان_احمد_متوسليان
#اللهم_فک_کل_اسیر
#free_4_diplomats
@yousof_e_moghavemat
تقویمها به شوق تو تکرار میشوند
بوی خوش بهار پس از هر خزان تویی
(جویامعروفی)
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#جاوید_الاثر__احمد_متوسلیان
#جاوید_نشان_احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
@yousof_e_moghavemat