eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ یڪ دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهـه نبود، بهش گفتند :«با یڪ دست کہ نمی تونے بجنگی برو عقب» مےگفت :«مگه حضرت ابوالفضل با یڪ دست نجنگید؟ مگه نفرمود « والله ان قَطعتَموا یَمینــی، اِنی اُحـــامی ابـداً عن دینــــی»... عملیات والفجر۴ مسئول محور بود بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محـاصره دشمن نجات بـده با عـده ای از نیـروهاش رفت به سمت منطـقه مأموریـت، لحظه‌های آخر ڪہ قمقمه را آوردن نزدیڪ لبای خشڪش گفت :«مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه‌ی شهـادت آب آشامید ڪہ من بیاشامم» کہ شد هم بود ... : همرزم شهیـــد @yousof_e_moghavemat
من همیشه حاضر بودم جانم را فدایش کنم. یک روز من مشغول نماز بـودم. بعد از پایان نماز و موقع تعقیبات، ایـن چیزی که میگویم به ذهنم رسید: اینکه ملک‌الموت، البته به فرض، پیش من آمده و میگوید: دارم به ایران میروم تا جان قاسم سلیمانی را بگیرم. ولی خداوند متعال استثنایی قائل شده و گفته بیایم سراغ تو و بگویم گزینۀ دیگری برای به‌تأخیرانداختن قبض‌روح قاسم سلیمانی هست و آن ایـن اسـت که جـان تو را بگیریم. من در اثنای این فرضیات داشتم با خودم فکر میکردم که به ملک‌الموت چه میگویم؛ به او خواهم گفت: جان من را قطعا بگیر و او را رها کن. حاج قاسم سلیمانی را رها کن. : سیدحسن‌نصرالله توضیح تصویر از سمت راست: و دبیر کل لبنان و @yousof_e_moghavemat
📌 رهبر معظم انقلاب با اشاره به حاج قاسم در دیدار با خانواده های شهدای کرمان : این آقا شفاعت می‌کند 🔷️ حضرت آقا آمده بودند کرمان. مثل همیشه یکی از برنامه‌هایشان دیدار با خانواده شهدا بود. قرعه افتاده بود به نام ما. ◇ دیگر از خدا چه می‌خواستیم؟ وقتی آمدند حاج قاسم هم همراهشان آمده بود. ◇ لا‌به‌لای حرف‌ها از فرصت استفاده کردم و رو به حضرت آقا گفتم: «آقا ان‌شاءاللّه فردای قیامت همه ما رو که این‌جا هستیم شفاعت کنید.» ◇ فرمودند: «پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کنند.» بعد هم خم شدند و سرشان را به‌طرف حاج قاسم گرداندند. نگاهی به حاجی کردند و فرمودند: «این آقای حاج قاسم هم از آن‌هایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءاللّه.» ◇ حاجی سرش را انداخت پایین. دو دستش را گرفت روی صورتش. ــ بله! از ایشان قول بگیرید به شرطی که زیر قولشان نزنند. ◇ جلوی در ورودی دیدمش. مراسم افطاری حاجی به بچه‌های جبهه و جنگ بود. گفتم: «حاجی قول شفاعت می‌دی یا نه؟ واللّه اگه قول ندی داد می‌زنم می‌گم اون روز حضرت آقا در مورد شما چی گفتن؟» ◇ حاجی گفت: «باشه قول می‌دم فقط صداش رو در نیار.» : آقای جواد روح‌اللهی داماد خانواده شهید معزز محمدرضا عظیم پور 📚 کتاب "سلیمانی عزیز"، انتشارات حماسه یاران، ص۵۸ @yousof_e_moghavemat