یڪ دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهـه نبود، بهش گفتند
:«با یڪ دست کہ نمی تونے بجنگی برو عقب»
مےگفت
:«مگه حضرت ابوالفضل با یڪ دست نجنگید؟ مگه نفرمود « والله ان قَطعتَموا یَمینــی، اِنی اُحـــامی ابـداً عن دینــــی»...
عملیات والفجر۴ مسئول محور بود
#حمیدباکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محـاصره دشمن نجات بـده با عـده ای از نیـروهاش رفت به سمت منطـقه مأموریـت،
لحظههای آخر ڪہ قمقمه را آوردن نزدیڪ لبای خشڪش گفت
:«مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظهی شهـادت آب آشامید ڪہ من بیاشامم»
#شهید کہ شد هم
#تشنهلب بود #همبیدست...
#راوی: همرزم شهیـــد
#شهید_شاپور_برزگر_گلمغانی
#لشکر_31_عاشورا
#فرمانده_محور_عملیاتی
@yousof_e_moghavemat
#حسسیدحسننصراللهدربارەحاجقاسم
من همیشه حاضر بودم جانم را فدایش کنم.
یک روز من مشغول نماز بـودم. بعد از پایان نماز و موقع تعقیبات، ایـن چیزی که
میگویم به ذهنم رسید:
اینکه ملکالموت، البته به فرض، پیش
من آمده و میگوید:
دارم به ایران میروم تا جان قاسم سلیمانی
را بگیرم. ولی خداوند متعال استثنایی قائل شده و گفته بیایم سراغ تو و بگویم گزینۀ دیگری
برای بهتأخیرانداختن قبضروح قاسم سلیمانی
هست و آن ایـن اسـت که جـان تو را بگیریم.
من در اثنای این فرضیات داشتم با خودم فکر میکردم که به ملکالموت چه میگویم؛
به او خواهم گفت:
جان من را قطعا
بگیر و او را رها کن.
حاج قاسم سلیمانی را رها کن.
#راوی: سیدحسننصرالله
توضیح تصویر از سمت راست: #شهید_قاسم_سلیمانی و #سید_حسن_نصرالله دبیر کل #حزب_الله لبنان و #شهید_ابو_مهدی_المهندس
#قدس_خرمشهر_دیگر_میشود
#قدس_را_هدف_داریم
#القدس_باب_الشهداء
@yousof_e_moghavemat
📌 رهبر معظم انقلاب با اشاره به حاج قاسم در دیدار با خانواده های شهدای کرمان : این آقا شفاعت میکند
🔷️ حضرت آقا آمده بودند کرمان. مثل همیشه یکی از برنامههایشان دیدار با خانواده شهدا بود. قرعه افتاده بود به نام ما.
◇ دیگر از خدا چه میخواستیم؟ وقتی آمدند حاج قاسم هم همراهشان آمده بود.
◇ لابهلای حرفها از فرصت استفاده کردم و رو به حضرت آقا گفتم: «آقا انشاءاللّه فردای قیامت همه ما رو که اینجا هستیم شفاعت کنید.»
◇ فرمودند: «پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کنند.» بعد هم خم شدند و سرشان را بهطرف حاج قاسم گرداندند. نگاهی به حاجی کردند و فرمودند: «این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاءاللّه.»
◇ حاجی سرش را انداخت پایین. دو دستش را گرفت روی صورتش. ــ بله! از ایشان قول بگیرید به شرطی که زیر قولشان نزنند.
◇ جلوی در ورودی دیدمش. مراسم افطاری حاجی به بچههای جبهه و جنگ بود. گفتم: «حاجی قول شفاعت میدی یا نه؟ واللّه اگه قول ندی داد میزنم میگم اون روز حضرت آقا در مورد شما چی گفتن؟»
◇ حاجی گفت: «باشه قول میدم فقط صداش رو در نیار.»
#راوی: آقای جواد روحاللهی داماد خانواده شهید معزز محمدرضا عظیم پور
📚 کتاب "سلیمانی عزیز"، انتشارات حماسه یاران، ص۵۸
#مقام_معظم_رهبری
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat