eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ؛ ❤️ ◼ برادر از دست یکی از نیروها شدیدا عصبانی شده بود😠 و در حالی که زیر لب می غرید ،سوار خودرو 🚗 شد تا خودش را به محل استقرار او برساند .من و غلامرضا هم نشستیم کنارش،غلامرضا در حالی که سیگارش را آتش می زد سرش را به گوش من نزدیک کرد و زیر لب ،خونسرد گفت :قبل از اینکه کاری دست خودش یا آن بنده خدا بده باید یه فکری بکنیم !😏 من هم نگران بودم چهره برادر از غضب سرخ شده بود😠 .در این جور مواقع ما جرات نزدیک شدن به او را نداشتیم😱 ،اما غلامرضا عین خیالش نبود و در حالی که نیشش مثل همیشه تا بنا گوش باز بود😄 با زیرکی به صورتی که برادر متوجه نشد ،کلت کمری او را از غلافش خارج کرد و گذاشت تو جیب اورکت خودش بعد در حالی که نفس عمیقی می کشید به من چشمکی زد و آهسته گفت :این طوری خیالمان راحت تر است .😄😄 🔻 به مقر مورد نظر که رسیدیم برادر مثل فشنگ از ماشین پرید پایین . من هم نگران در پی او 😱 . اما غلامرضا خیلی راحت در حالی که به سیگارش پک می زد ،پیاده شد .کلاه لبه دار ارتشی اش را روی سرش جا بجا کرد و قدم زنان به طرف ما آمد ،برادر داشت ،با عصبانیت ،سر نیروی خاطی ،داد وهوار می کرد😬 .البته این را هم گفته باشم ،حق به جانب بود ،آخر آن نیروی سهل انگار ،با بی توجهی به اوامر برادر احمد ،حسابی کلافه اش کرده بود ومن و هم که آنجا بود ، جرات دخالت نداشتیم .ناغافل برادر دست برد به طرف کمرش تا کلتش را بیرون بکشد که با جای خالی اسلحه مواجه شد !حسابی جا خورد .دیگر آتش غضب از چشمانش زبانه می کشید 😠که دیدم غلامرضا دستی به شانه او زد و سیگار نصفه ای را که بین انگشتانش بود به طرف برادر گرفت و با بی خیالی کامل ،گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است ،گفت: 😅 😅 برادر ،سیگار می کشی جانم ؟اعصابت راحت می شه ها !... 🔻 برادر علی رغم اینکه از سیگار بیزار بود ناگهان لبانش به خنده باز شد. 😃 😃 آتش خشمش فرو کش کرده بود و در حالی که سر خود را تکان می داد گفت :لا اله الا الله تو اینجا هم دست از شوخی بر نمی داری ؟😏😃😏 . . به دنبال او همه ما شروع کردیم به خندیدن😄 .غلامرضا ، همان طور جدی ایستاده بود و وانمود می کرد که از رفتار ما متعجب شده است و بعد از آنکه پکی به سیگارش زد آن را دور انداخت و به ما ملحق شد.😃 . . . ⭕✅⭕ منابع:"ستارگان آسمان گمنامی"نوشته ی محمد علی صمدی،نشر فرهنگسرای اندیشه،تهران-1378 - "سردار خندان" ششمین کتاب از سری کتب مردستان، نویسنده : محمد علی صمدی ،نشر آوینی https://sapp.ir/yousof_e_moghavemat https://gap.im/yousof_e_moghavemat http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat