eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
271 دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهردار_جبهه زمان جنگ یه لطیفه ای رایج بود به این مضمون: "پسره می ره جبهه از اونجا زنگ می زنه خونه؛ مادرش می گه چه خبر اوضاعت خوبه؟ پسره میگه: ننه اینجا "کویته" است همه چی توپه... مادر از همه جا بی خبر میگه: چی کار می کنی ننه؟ میگه: من امروز شهردارم... فرداش مادر رزمنده به در و همسایه میگه: پسرم رفته کویت شهردار شده..." پی نوشت: شهردار در جبهه به فرد یا افرادی می گفتند که به نوبت بایستی در انجام خدماتی مثل شستن ظروف و رفت و روب و...کمک می کردند... Eitta.com/yousof_e_moghavemat
صفا و اخلاص را یکجا نظاره کنید... در جبهه هر فرد به مدت ۲۴ ساعت ، شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه‌ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع‌کردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را برعهده می‌گرفت... چنان‌ چه شهردار در نوبتِ وظیفه‌ اش خوب عمل میکرد و سلیقه به خرج می‌داد مرتب برای سلامتی‌اش صلوات می‌فرستادند و از او می‌خواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهده‌ٔ کار برنیامده بود انجام می‌دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می‌کردند که « ننه چرا غذا سرد است؟ » چرا غذا کم نمک است و از این حرف‌ها… @yousof_e_moghavemat
در جبهه هر فرد به مدت ۲۴ ساعت ، شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت تهیه‌ی غذا و مخلفات آن را و همچنین انداختن و جمع‌کردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را برعهده می‌گرفت... چنانچه شهردار در نوبتِ وظیفه‌ اش خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج می‌داد ،مرتب برای سلامتی‌اش صلوات می‌فرستادند و از او می‌خواستند در پُستش باقی بماند. گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهده‌ٔ کار برنیامده بود انجام می‌دادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی می‌کردند که: ننه چرا غذا سرد است؟ چرا غذا کم نمک است و از این حرف‌ها… @yousof_e_moghavemat
🌿 شهردار جبهه و آهى كه در بساط نبود...! 🔹گاهی می‌شد که آهی در بساط نداشتیم، حتی قند برای چای خوردن. شب پنیر،‌ صبح پنیر، ظهر چند خرما... در چنین شرایطی طبع شوخی بچه‌ها گل می‌کرد و هر کس چیزی نثار شهردارِِ آن روز می‌کرد. ▪️اتفاقا یک روز که من شهردار بودم و گرسنگی به آنها فشار آورده بود، یکی گفت: «ای که دستت می‌رسد کاری بکن!» من هم بی درنگ مثل خودشان جواب دادم: «می رسد دستم ولیکن نیست کار... کف دست که مو ندارد، اگه خودمو می‌خورید بار بندازم!» @yousof_e_moghavemat