شهید سید احمد پلارک درزمان جنگ در یکی از پایگاههای شلمچه بعنوان یک سرباز معمولی همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بود.
به طوری که بوی بدی بدن اورا فرا می گرفت.
تا اینکه درسال ۶۶ دریک حمله هوایی هنگامی که او مانند سایر روزها در حال نظافت بود، موشکی به آنجا برخورد کرده و او شهید ودر زیر آوار مدفون می شود.
پس از این اتفاق هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها وشهیدان بودند متوجه بوی شدید گلاب از زیر آوار می شوند پس آوار را کنار زده وبا پیکر پاک این شهید که غرق در گلاب بود مواجه می شوند.
#سید
#شهید_احمد_پلارک
#شهید_عطری
@yousof_e_moghavemat
#شهید_پلارک
#بہ_شیوه_حــــر
●شب عاشورا، سید احمد همه بچه ها رو جمع کرد. شروع کرد براشون به حرف زدن. گفت:« حر، شب عاشورا توبه کرد. امام هم بخشیدش و به جمع خودشون راهش دادند. بیایید ما هم امشب حر امام حسین عليه السلام بشیم.»
●نصف شب که شد. گفت: پوتین هاتون رو در بیارین بندهای پوتین ها رو به هم گره زد. بعد توی پوتین ها خاک ریخت و انداختشون روی دوشمون.گفت: «حالا بریم» چند ساعت توی بیابون های کوزران پیاده رفتیم و عزاداری کردیم اون شب احمد چیزهایی رو زمزمه می کرد که تا اون موقع نشنیده بودم.
✍راوی: همرزم_شهید
#شهید_احمد_پلارک
#سید
@yousof_e_moghavemat