🚩 شهید مهدی نظیری🚩
🍃تولد: 1348/5/22 – شيراز
🍂شهادت: 1364/4/21 – شرق دهلران
ﺭﻭاﻳﺖﺩﻳﺪاﺭ_ﺑﺎﺣﻀﺮﺕ_ﺯﻫﺮا(سلام الله علیها)
بی آبی کار خودش را کرده و وجود نازنینش در آفتاب☀️ آب میشد.😓
باحیرانی و ناتوانی چند قدم راه میرفت و با صورت به زمین میافتاد.
باز تقلّا میکرد و میایستاد وباز هم زمین میافتاد. فکر میکردم سراب میبیند.
کنارش نشستم. سر مهدی تشنه لب را روی زانو گذاشته بودم دیدم لب مهدی به هم میخورد.🥀
گوشم را نزدیک بردم گفت: آقا رضا سرم را روی زمین بگذار، سرش را روی زمین گذاشتم.
وقتی به عقب رسیدم از فشار تشنگیِ این چند روز و گم شدن در منطقه بیهوش شدم.😔
در همان حال دیدم مهدی با لباسی یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد.✨
👈گفت: رضا میدانی چرا هر بار که زمین میخوردم باز بلند میشدم آخه حضرت زهرا (سلام الله علیها) کنارم ایستاده بود؛🌹
میخواستم به احترام ایشان بلند شوم زمین میخوردم. میدانی چرا گفتم سرم را روی زمین بگذار آخه حضرت زهرا (سلام الله علیها) میخواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم را از روی زانویت زمین بگذاری.»✅
👤راوی: شهید رضا پورخسروانی
#شهید_مهدی_نظیری
@yousof_e_moghavemat
سر مهدی تشنه لب را به زانو گذاشته بودم .
دیدم لب مهدی به هم میخوره؛
گوشم را نزدیک بردم؛ گفت: آقارضا سرم را روی زمین بذار....
بیهوش بودم مهدی با لباس یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد،
گفت: حضرت زهرا(س) میخواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم رو از روی زانوت رو زمین بزاری .
راوی: شهید رضا پور خسروانی
#شهید_مهدی_نظیری
@yousof_e_moghavemat