eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
286 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
اینجا دلی جامانده از قافله‌ٔ عشق در آرزوی رسیدن به عُشاق بی‌قراری می‌کند ... قلاجه، تیرماه ۱۳۶۵ ش
در قلاجه غوغایی بود .... سخت بود، به خدا خیلی سخت بود، دل کندن از هم، اما حالا نزدیکی غروب آفتاب، بچه‌ ها همدیگر را سخت در بغل می‌فشردند و گریه سر می‌دادند، عاشق بودند، کاری نمی‌شد کرد و با اینکه با خودشان عهد کرده بودند از همه چیز دل بکنند، اما حسابی دلبسته هم شده بودند، تا ساعاتی دیگر باید از موانع سخت، میادین مین و از زیر آتش دشمن رد می‌شدند و حماسه‌ای دیگر را در تاریخ دفاع مقدس رقم می‌زدند، حسابی توجیه شده بودند که برای آزادسازی شهر مهران (برگ برنده صدام در جنگ که خیلی به آن می‌نازید) باید مردانه بجنگند، با بچه‌های لشگر سیدالشهدا همراه بودم، الحق و الانصاف بچه‌های تبلیغات سنگ تمام گذاشته بودند. دروازه قرآنی درست کرده بودند تا بچه‌ها از زیر آن رد شوند، حاج علی فضلی فرمانده لشگر هم با اکثر بچه ها مصافحه می‌کرد، نه بچه‌ها از او دل می‌کندند نه او از بچه ها، انگار برای عروسی می‌رفتند، رسیدن به وصال عشق، آذین بندی‌ها هم به این گمانه دامن می زد، حسابی چراغانی کرده بودند، در عکس رشته لامپ‌ ها مشخص است، روحانی جوانی در حالی که لباس رزم بر تن دارد و قرآن به دست گرفته بچه‌هـا را از زیر قرآن رد می کند... در این میان نوجوانی نشسته و برای بچه‌هـا اسفند دود می‌ کند، در عکس پشتش به ماست، سنش کم بود، چون چادر ما نزدیک بچه‌های ستاد بود، بارها و بارها دیده بودمش، خیلی اصرار کـرده بود تا او را هم به همراه رزمندگان دیگر بفرستند، اما سنش کم بود، به گمانم 12 سالش بود، این لحظه‌های آخر آنقدر زاری کرده بود که هم خودش خسته شده بود هم بچه‌های ستاد، شب قبل از اعزام، درست پشت چادر ما صدای گریه‌ اش را شنیدم، از چادر بیرون زدم، دیدم گوشه‌ ای کز کرده و بر چهرهٔ آسمان سیمایش جاری است، رفتم و کنارش نشستم، با اینکه می‌دانستم علت چیست, از او پرسیدم: "چرا گریه می‌کنی؟" خیلی ساده در حالی‌که احساس می کردم بغض تمام گلویش را پر کرده است و به سختی می توانست حرف بزند گفت:"می خواهم با بچه ها به خط مقدم بروم، اما نمی گذارند، می گویند سنم کمه" دست روی شانه اش گذاشتم و گفتم:" خب اولاً مرد که گریه نمی کند، ثانیا تا اینجا هم که با بچه‌ها آمدی خیلی ها آرزویش را دارند و نتوانسته اند بیایند" گفت:" به مادرم گفتم که نذر کند تا من به خط مقدم بروم، اگر نگذارند بروم نذر مادرم ادا نمی شود."  با این حرف آخر واقعا کم آوردم، مانده بودم چه بگویم، گفتم:" اگر دعای مادر پشت سرت باشد، ان‌شاءلله نذر او هم ادا می شود"... حالا در آخرین غروب وداع با یاران، به او گفته بودند فعلا اسفند دود کند تا ببینند بعد چه می شود، به نظرم می رسید یک جورایی سرکارش گذاشته بودند... درمرحله دوم عملیات در شهر مهران باز هنگام غروب دیدمش, سوار بر پشت تویوتا، تعجب کردم، تفنگ کلاش به شانه اش بود، برای  لحظه ای نگاهمان به هم تلاقی کرد، صورت زیبایش آسمانی تر شده بود، لبخندی زد و دستش را به سمتم دراز کرد، دویدم تا خودم را به ماشین برسانم، نرسیدم، دستم به او نرسید... دور شد، لحظاتی بعد در غبار دود انفجار گم شد،" نذر مادر ادا شده بود... به روایت عکاس دفاع مقدس سیدمسعود شجاعی طباطبایی @yousof_e_moghavemat
نقشه عملیات کربلای 1 که منجر به ازاد سازی مهران شد. ✴️ خلاصه گزارش عملیات : نام عملیات : کربلای 1 زمان اجرا : 1365/04/09 مدت اجرا : 10 روز مکان اجرا : منطقه عملیاتی دشت مهران – جبهه میانی جنگ رمز عملیات : یا ابوالفضل العباس(ع) ارگان های عمل کننده : سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهداف عملیات : بازپس گیری دوباره شهر مهران و ارتفاعات مرزی منطقه و سرکوب و منفعل کردن دشمن منطقه عملیات ✳️منطقه عملیاتی از جنوب به ارتفاعات قلاویزان، از شمال به ارتفاعات نمه کلان کوچک، از غرب به امتداد غربی ارتفاعات قلاویزان و پاسگاه مرزی بهران آباد، و از شرق به جاده مهران – دهلران منتهی می شد. @yousof_e_moghavemat
🌴سالروز آغاز عملیات کربلای یک که منجر به باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرز و تامین کل منطقه شد. پیش به سوی فتح مهران ... ۱۰ تیر ماه ۱۳۶۵ جاده آسفالت مهران_دهلران رزمندگان لشکر۱۰ سیدالشهداء عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی 🌹یاد و خاطره همه شهدا و رزمندگان عملیات کربلای یک گرامی باد🌹 @yousof_e_moghavemat
سلطان تک چرخ ! عبداله از بچه‌های خیابان۱۷شهریور تهران بود که مانند اغلب جوانان دهه‌ی شصتی ، عاشق موتورسواری و تک‌چرخ زدن در خیابان بود! ایستگاه مسجد سلمان خیابان ۱۷ شهریور، هنوز خاطرات جولان عبدالله در خیابان و تک‌ چرخ زدن‌ هایش را خـوب به یـاد دارد. او شهـره بود به این کار و دوستانـش لقبِ « سلطان تک چرخ » را به او داده بودند. اما سلطان تک‌چرخ ، با شروع جنگ ، موتور را که عشق اولش بود، کنار گذاشت و دنبال عشق بزرگتری رفت! حالا وقتش رسیده بود که در مقابل دشمن بعثی ، تک‌ چرخ بزند ..... شهادت: ۱۶ تیرماه ۱۳۶۵ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🗓۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالروزعملیات کربلای یک ، آزادسازی مهران 💠 پس از فتح "فاو" و شکست عراق در عملیات والفجر8، حامیان غربی صدام احساس نگرانی کردند لذامصمم شدند سلسله هجوم هایی را به خاک ایران داشته باشند ازجمله بازپس گیری "مهران"دربهار1365- عراق پس از تصرف مهران اعلام کرد که تنها در مقابل عقب‌نشینی قوای ایران از مناطق عراق، به ویژه فاو، مهران را پس خواهد داد! 🔹با اشغال مهران توسط عراق بیم آن می رفت که سایر مناطق چون قصر‌شیرین، سومار... نیز به تصرف عراق درآید؛ از طرفی امام تأکید داشتند قضیه مهران به سرعت حل شود. 🔸قرارگاه نجف سپاه وارد عمل شد و با 34 گردان پیاده، 9 گروهان ادوات و 4 گردان زرهی، عملیات کربلای1 را آغاز کرد و نیروی هوایی ارتش با تعهد روزی 10 سورتی پرواز به منظور بمباران مواضع دشمن و هوانیروز ارتش با 2 تیم آتش و تخلیه مجروح، پشتیبانی هوایی عملیات را به عهده داشتند. ─ نتایج عملیات کربلای1: ده روز جنگ و مقاومت در منطقه مهران، به آزادسازی 175 کیلومترمربع از خاک ایران و عراق، از جمله جاده دهلران ـ مهران ـ ایلام، شهر مهران و بیش از 8 روستای اطراف آن، ارتفاعات حساس و سرکوب قلاویزان و حمرین خصوصاً بلندترین قلّه منطقه (قلّه223) و 2 پاسگاه مرزی منجرگردید. همچنین عقبه‌های دشمن از جمله شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیر نیروهای اسلام قرار گرفت. در این عملیات 700 تن از نیروهای خودی شهید(از جمله شهید دستواره) و 4500 تن مجروح شدند.در روز اول عملیات نیز 1فروندهواپیمای جنگنده ایرانی و1هلیکوپتر سقوط کرد. ─ تلفات و خسارات دشمن: در این عملیات 10 هزار تن از نیروهای عراقی کشته و زخمی و 1210 تن اسیر شدند. همچنین تعداد 110 دستگاه تانک و نفربر و تعداد زیادی ادوات و خودرو منهدم گردید و 69 تانک و نفربر، 8 دستگاه مهندسی، 61 قبضه ادوات و 64 خودرو به غنیمت گرفته شد. @yousof_e_moghavemat
34.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد ، آزادسازی مهران 📽 با دلیر مردان لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) و گزیده ای از تصاویر مربوط به عملیات کربلای ۱ ❇️ قسمت اول "چگونه بخوابد چشمی که مظالم استکبار را بر زمین میبیند" شهید آوینی سنگر فرماندهی لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع) به یاد سردار جانباز حاج علی فضلی حاج رضا صفر زاده ... ❇️ قسمت دوم "امام این بازو ها رو میبوسه ها" رزمنده ای با روحیه، که مورد اصابت ترکش خمپاره ۶۰ قرار گرفته: "خب دیگه بالاخره حالا یا ما خوردیم یا خمپاره، خوردیم به هم ."! ❇️ قسمت سوم برادر حسینی ،آر.پی.جی‌. زن مجروح که مقاومت میکرد به عقب بر نگردد: "کی آورد منو عقب؟! بزارید برم جلو ...."! 🌴 "جبهه های ما میعادگاه عشاق ولایت است و بسیج قبله آمال همه کسا نی ست که حقیقت انتظار موعود را در یافته اند." 🌴 دوران @yousof_e_moghavemat
🌸 حنا بستن به کف دست و پا و سرانگشتان، از سنت‌های حسنه‌ای بود که درجبهه، بخصوص شب‌های عملیات رواج داشت 🍀 حنابندان قبل از عملیات، نوعی اعلام آمادگی برای بشهادت رسیدن بود 🌸حنابندون 🌴 چند روز قبل از 3 در اواخر مرداد ۶۴ شهید پیام پوررازقی در مقر الصابرین گردان تخریب لشگر ۱۰ در کنار کرخه ، یه قابلمه حنا درست کرد و همه رو تشویق کرد تا دست و سرشون رو حنا بگذارند. آنقدر مهربان و با اخلاص بود که کسی به خواهشش نه نمی گفت. خیلی از بچه ها دست و سر و پاشون رو حنا گذاشتند و قرار شد شب رو با سر و روی حنا گرفته بخوابیم و فردا صبح قبل از نماز بریم ایستگاه صلواتی کرخه حموم 🌓شب موقع خواب، توی چادر من کنار پیام و شهیدحسن مهوش محمدی می خوابیدم پیام و حسن خوابیدند و می دونستم تا صبح طاقباز می خوابند و تکون نمی خورند. 😂شیطنتم گل کرد و با حناهایی که به سرم گذاشته بودم چهار تا قل قلی درست کردم و به لپ پیام و حسن چسبوندم وگ رفتم خوابیدم ☀️ فردا صبح رفتیم حمام و سرو رومون رو شستیم و دوتا توپ حنایی توی گونه های شهید پیام و شهید مهوش محمدی نقش بسته بود و اسباب خنده بچه ها رو فراهم کرده بود.😂😂 البته این دو تا شهید به من لطف داشتند و هیچ گله ای نکردند. شانس آوردم شهید عبدالله نوریان (فرمانده گردان تخریب) در گردان نبود و رفته بود حج. اگر ایشون بود گوشم رو می گرفت ومی گفت باز شیطونی کردی... شهیدحسن مهوش محمدی چند روز بعد با اون لپ های حنایی به معراج رفت و شهیدپوررازقی سال بعد در تیر 65 در از شهر مهرا آسمانی شد راوی: جعفرطهماسبی @yousof_e_moghavemat