💗 حاج احمد 💗
#داستان_مبادله 👥 : قسمت اول
⁉️ چهاردهم تیرماه ۱۳۶۱، #حاج_احمد_متوسلیان به همراه #کاظم_اخوان ، #سید_محسن_موسوی و #تقی_رستگار_مقدم در حالیکه با اتومبیل سفارت از دمشق عازم بیروت بودند، در بیست کیلومتری بیروت، به اسارت نیروهای حزب فالانژ لبنان و سپس نظامیان ا.س.را.ئی.لی درآمدند.
وزارت امور خارجه، تاکنون اقدامی جدّی در این مورد انجام نداده است.
سؤال صریح بنده از شما این است که با توجه به جریان مبادلهی گروگانها در طول این سالها، آیا جنابعالی با توجه به نفوذ و سابقهای که در این موضوع داشتید، نمیتوانستید این کار را به انجام برسانید؟
ج) روزی که آقای #متوسلیان با یک فروند هواپیمای ۷۴۷ بدون صندلی، پُر از نیرو به فرودگاه دمشق آمد، من در دمشق بودم و از آنها استقبال کردم و تا ساعتی که میخواست برای بازدید به جنوب لبنان برود همراهش بودم. من در سفارت کنار آقای محتشمیپور نشسته بودم که آقای «متوسلیان» به آنجا آمد؛ #تقی_رستگار هم همراهش بود. آقای «سید محسن موسوی»، کاردار ما در بیروت، هنوز نیامده بود. آقای «متوسلیان» گفت:
«من میخواهم به اتفاق آقای موسوی به بیروت بروم.»
به ایشان گفتم: «نرو.»
ایشان گفتند: «نه، میخواهم بروم.»
گفتم: « حاجاحمد، من اینجا فرماندهی توئم و به تو تکلیف میکنم نرو.»
گفت: «خواهش میکنم این حرف را نزن. من میخواهم بروم. اجازه بدهید بروم!»
گفتم: «من الآن مصلحت نمیدانم. من اوضاع منطقه را میشناسم.»
گفت: «برایم دعا کنید، من رفتم.»
رفتن همانا و گرفتار شدن همانا. تلاشِ بسیاری کردیم که از آنها خبری به دست آوریم. اولین خبری که به دست آوردیم این بود که آنها به دست گروه "ایلی حُبَیقه" و "سمیر جعجع" دستگیر شدهاند. خبرهایی که اوایل میرسید این بود که وقتی جلوی آنها را گرفتهاند، دونفرشان درجا کشته شدهاند. ما میگفتیم اگر از بین آنها کسی مقاومت کرده و #شهید شده باشد، حتماً اولیاش #حاج_احمد است. برای اینکه او آدم خاصی است که زیر بار زور نمیرود؛ ولی هیچ دلیلی پیدا نمیکردیم که آنها شهید شده باشند...
👈 ادامه دارد
💠 برگرفته از کتاب #برای_تاریخ_می_گویم : خاطرات #محسن_رفیق_دوست : وزیر س.پ.ا.ه در دوران دفاع مقدس، صفحههای ۲۲۶ و ۲۲۷ ، جلد اول.
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat