#خاطرات_شهید
●بیهوا گفتم: ناصر، بهم قول میدی رفتی بهشت شفاعت من را هم بکنی؟ یک لحظه سکوت کرد. چشم از چشمم بر نمیداشت. گفت: اونی که باید شفاعت بکنه تویی نه من. ته ماجرا اینه که من میرم یه تیر میخورم و خلاص. بعدش بهم میگن شهید ولی تو باید حالا حالاها بمونی بدون من بالا سر سمیه ، تو مسئولیت یکی دیگه دستته اکرم. بزرگ کردن سمیه رو دست کم گرفتی.
●آن قدر جدی این جملههای آخر را گفت که باورم شد تر و خشک کردن سمیه از جبهه رفتن او هم مهمتر است. داشتم به حرفاهاش فکر میکردم که چهار زانو نشست روبهروم. دستهام رو گرفت و سرش رو انداخت پایین. «جون ناصر، اگه نیومدم، دنبال جنازهام نگرد.»
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎جانشین فرماندهٔ گردان حمزه لشگر ۲۷محمدرسولالله(ص)
#سردارشهید_ناصر_کاملی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۲/۱۰/۲ شهرری ، تهران
●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۴ طلائیه ، عملیات خیبر
#چهارم_اسفند_1362
#عملیات_خیبر
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
دوست داشت گمنام باشد
میگفت: « آی نمیدونی
چه لذتی داره آدم برای خدا
تکهتکه بشه و هیچی ازش باقی نَمونه که کسی بشناسدش! »
در جزیرهمجنون به آرزویش رسید
📎پ ن : فرمانده گردان مالک اشتر لشکر ۲۷ حضرترسول ﷺ
●شهادت: ۴ اسفند ۶۲ عملیاتخیبر
#شهید_جاویدالاثر_محمدرضا_کارور🌷
#فرمانده_گردان_مالک_اشتر
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#سالروز_شهادت
#چهارم_اسفند_1362
#عملیات_خیبر
@yousof_e_moghavemat