eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
286 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام 🌺عن الامام الباقرعليه السلام:  《زِيارِةُ قَبْرِرَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله وَ زِيارَةُ قُبُورِالشُّهَداءِ، وَ زِيارَةُ قَبْرَالْحُسَيْن بْنِ عَلِىِّ عليهماالسلام، تَعْدِلُ حَجَّةً مَبْرُورَةً مَعَ رَسُولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله》 زيارت قبر رسول خدا صلي الله عليه و آله، و زيارت مزار شهيدان، و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام معادل است با حجّ مقبولى كه همراه رسول خدا صلي الله عليه و آله بجا آورده شود۰🌺 مستدرک الوسائل،ج۱ص۲۶۶ کامل الزیارات،ص۱۵۶ @yousof_e_moghavemat
حسین‌جان 🥀 ما گدای سرصبحیم وکرم میخواهیم ازعنایات فراوان تو کم میخواهیم مستحقیم و زدریای پر از لطف شما یک وجب جافقط ازکنج حرم میخواهیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
👉 ♡ ☆ به معنای واقعی کلمه، قوی‌ترین فرمانده مبارز با تروریسم در منطقه بود. کدام فرمانده‌ی دیگر قدرت داشت و می‌توانست کارهایی را که او انجام داد، انجام بدهد!!؟ به یک منطقه‌ای که در محاصره‌ی ۳۶۰ درجه‌ای دشمن است، با بالگرد وارد این منطقه می‌شود. جوان‌های خوبی در آن منطقه هستند که دست تنها هستند، فرمانده‌ای ندارند. چشمشان که به «حاج‌قاسم سلیمانی» می‌افتد، جان پیدا می‌کنند، روحیه پیدا می‌کنند، انگیزه پیدا می‌کنند، محاصره را از بین می‌برند و دشمن را متواری می‌کنند. چه کسی می‌توانست این کارها را انجام بدهد!!؟ °•° •°• 📘 منبع زیرنویس: کتاب «خاتم سلیمانی». ✔ 🌸 @yousof_e_moghavat
. با دستِ بسته است؛ ولی دست بسته نیست ... . برادر حسین‌ احمدی نظاره می‌ ڪند پیڪر شهیـدی را ڪه پـس از ۱۲ سال چـهره نمایانده است. دست‌ ها و پاها با سیم تلفن بسته شده و در غـربت وَ مظلومیـت بی‌ مانندی به احتمال‌ قوی زنده‌به‌گور گردیده است. این معامله‌ای است که بعثی‌ها با بسیاری‌از بسیجیان و پاسداران‌مظلومِ گرفتارشده در حلقهٔ محاصره‌ی فڪه ڪردند ... . اردیبهشت ۱۳۷۳ ارتفاع ۱۱۲، شمال فکه عکاس : احسان رجبی . @yousof_e_moghavemat
و زندان هجرِ تو و دردی که با جان عجین شده و درمانی نیست ما را ریحانه زارع (ترنم) نشسته از سمت چپ: ، ، ناشناس @yousof_e_moghavemat
بفرمایید یڪ لقمه صفا ، مهمان لباس خاڪی‌ها ... @yousof_e_moghavemat
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 کلیپ | حاج قاسم سلیمانی: ملت و مذهب و کشور؛ دین ماست. چرا؟ اگر مذهب آسیب دید، شیرازه‌ی ملت ما از هم می‌پاشد. شیرازه‌ی مذهب از هم می‌پاشد. اگر ملتی آسیب دید، شیرازه‌ی مذهب از هم ‌می‌پاشد. اینها مکمل هم‌اند. اگر مملکت و کشور آسیب دید هر دوی این آسیب می‌بینند. به این دلیل امام فرمودند: حفظ این نظام از اوجب واجبات است. این از اوجب واجبات دلیلش اینه که این مملکت در حفظ مذهب و در حفظ ملت، در هر دو اثرگذار است. @yousof_e_moghavemat
🌹سيد شهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی: اینان مردانی هستند که خود را به قافلهٔ ۶۱ هجری رساندند، تا در رکاب امام عشق شهید شوند.. @yousof_e_moghavemat
●شهید نریمانی شش ماه از من بزرگتر هستند ولی از لحاظ درسی و تحصیلی در یک سال بودیم و نخستین اعزام شهید سال 92 بود و زمانی که بنده باردار بودم و نمی‌دانستم کجا می‌خواهند بروند. زمان‌هایی بود که ماموریت آقا محمود سه هفته طول می‌کشید و من هیچ سوالی درباره مکان ماموریت ایشان نمی‌کردم ولی خیلی سخت بود و اوقاتی از نحوه چمدان جمع کردن شهید نریمانی متوجه اعزام ایشان می‌شدم و همیشه شهید می‌گفتند: تحمل کنید و ارتباط‌ با شهید تنها تلفنی بود. ● زمان‌هایی که از خارج از کشور تماس می‌گرفتند متوجه تاخیر صدا می‌شدم و شک می‌کردم. اما روزی زمان اذان مغرب تماس گرفتند و همیشه شهید محمود نریمانی مقید به نماز اول وقت بود و در این موقع تمام کارهای خودشان را تعطیل می‌کردند و به همین دلیل از آقا محمود سوال کردم که موقع نماز تماس گرفتید؟ ● ایشان هول شد و گفت: نمازم را خواندم و بحث رو عوض کردند و این موقع بود که اطمینان یافتم ایشان خارج از کشور هستند. اطرافیان خیلی به من دلداری می‌دادند که هیچ نگران نباشم و بعد از دو ماه ایشان برگشت باز هیچ سوالی نکردم. راوی : همسرشهید 🌷 @yousof_e_moghavemat
نشسته بودم روی خاک ریز. با دوربین آن طرف را می پاییدم. بی سیم مدام صدا می کرد. حرصم در آمده بود.آدم حسابی. بذار نفس تازه کنم. گلوم خشک شد آخه .گلویم ، دهانم ، لب هام خشک شده بود. آفتاب مستقیم می تابید توی سرم. یک تویوتا پشت خاکریز ترمز کرد. جایی که من بودم، جای پرتی بود.خیلی توش رفت و آمد نمی شد. گفتم« کیه یعنی؟» یکی از ماشین پرید پایین. دور بود درست نمی دیدم. یک چیز هایی را از پشت تویوتا گذاشت زمین. به نظرم گالن های آب بود. بقیه اش هم جیره ی غذایی بود لابد. گفتم «هر کی هستی خدا خیرت بده مردیم تو این گرما.» برایم دست تکان داد و سوار شد. یک دست نداشت. آستینش از شیشه ی ماشین آمده بود بیرون، توی باد تکان می خورد... منبع:(سایت آوینی) @yousof_e_moghavemat