eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
286 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷در بهار آزادی جای شهدا خالی...... 😍امروز همه به نیابت از شهدا در راهپیمایی باشکوه ۲۲ بهمن ماه شرکت خواهیم کرد❣ @yousof_e_moghavemat
👈 ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ عملیات 🚩 ✔ ⚘ بی مزار ⚘ 💮 ✍ ولادت ۱۳۳۶ ، در نوجوانی یتیم شد. پدر و پسر علاقۀ خاصی بهم داشتند. سال ۱۳۵۵ دیپلم گرفت. شاگردی استاد در رشد شخصیتش بسیار مؤثر واقع شد. شجاع بود. هم درس می خواند و هم در بازار کار می کرد. شد یک فداکار. اهل بود و در و نظیر نداشت. مردانگیش را در و و بعداً جنوب به اثبات رساند.✔ . در ، پنج روز به همراه بچه های و در کانال های مقاومت کردند. اما تسلیم نشدند.✔ . سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید.✔ . او همیشه از خدا می خواست بماند، چرا که گمنامی، صفت یاران محبوب خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. سال هاست که گمنام و غریب در مانده تا خورشیدی باشد برای 🚩 💠 🌷 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
✨﷽✨ 🔴آیه راهپیمائی در قرآن آمده! ✍حاج آقا قرائتی: عمل صالح خیلی توی قرآن آمده، عمل صالح چیست؟ مقدسین می‌‌‌‌‌گویند عمل صالح غسل جمعه، ناخن گرفتن، صدقه، نماز شب است. از این عبادتهایی كه كار به كسی ندارد، ما همه اینها را قبول داریم تمام این مستحبات شخصی و فردی و عبادی را قبول داریم اما یك عمل صالح را خدا دست روی آن گذاشته و آن راهپیمایی است. آیه راهپیمایی این است: «وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْكُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» توبه/۱۲۰، یعنی قدم زدن دسته جمعی، دسته جمعی حركت نمی‌‌‌‌‌كنند كه، «یَغیظُ الْكُفَّارَ»، كه كفار را به غیض در بیاورند مگر اینكه نوشته می‌‌‌‌‌شود برای آنها عمل صالح ... یعنی هر گروه از مسلمانها كه دسته جمعی بروند به شرطی كه آن حركت دسته جمعی، «یَغیظُ الْكُفَّارَ»، كفار را به غیض در بیاورد هر حركت دسته جمعی كه كفار را به غیض در بیاورد این عمل صالح است. 📚درس هايی از قرآن - ۲۶ بهمن ۷۴ @yousof_e_moghavemat
تصویر کمتردیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید جهاد مغنیه و محمدباقر قالیباف این تصویر را خبرنگار المنار منتشر کرده و خواهر شهید عماد مغنیه نیز آن‌را به اشتراک گذاشته است @yousof_e_moghavemat
✊ 🔥آتش زدن پرچم و نماد آمریکا توسط رزمندگان، در جبهه @yousof_e_moghavemat
🔹جزو نیروهای عملیاتی قدس 2 بودم‌‌. فرمانده گردان ما علی اصغر خنکدار بود. 🔸وقتی همراه بچه ها به گشت می رفتیم و برمی گشتیم ،می دیدیم که ظرف های غذایمان شسته است‌. از هر کسی که می پرسیدیم پاسخی نمی یافتیم‌. 🔹یک روز که زودتر به محل استقرار برگشتیم با کمال تعجب متوجه شدیم که باز ظرف ها شسته وکنار سنگر فرماندهی گردان چیده شده است . از آقای خنکدار سوال کردیم که این ظرف ها را چه کسی شسته؟ ایشان چیزی نگفت . 🔸از سکوتش متوجه شدیم که خودش ظرف های غذای ما را می شوید. 🔹قبل از عملیات والفجر هشت من و شهید علی اصغر خنکدار داشتیم در رابطه با مسایل روز صحبت می کردیم . 🔸 شهید خنکدار به من گفت : « می خواهم برای موضوعی پیش سردارمرتضی قربانی بروم ولی خجالت می کشم . » به او گفتم : « در چه رابطه ای است ؟ » کمی مکث کرد و گفت : «ما ۱۰۰% شهید خواهیم شد . 🔹بعد از ما خانواده مان بی سرپرست خواهند شد ؛ می خواهم بروم به او بگویم به من وامی دهد تا سرپناهی برای همسر و فرزندانم بسازم.» 🔸من حرف هایش را تصدیق کردم. با هم به سوی ساختمان فرماندهی رفتیم . وقتی به چند قدمی اتاق فرماندهی رسیدیم،ایستاد. 🔹گفتم : «چی شد؟» با حالت خاصی که بیشتر به چهره آدم های پشیمان می خورد، گفت: «شیطان را ببین! داشت چه کار می کرد ؟! یادم رفت که خدا کفیل زن و بچه ام خواهد بود.» گفت برگردیم . در بین راه هی استغفار می کرد . 📎فرماندهٔ گردان امام محمدباقر(؏)لشکر۲۵ کربلا 🌷 ولادت : ۱۳۴۱/۱/۱۹ قائمشھر شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۱ فاو ، عملیات والفجر ۸ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💕 ⚘ 💠 ✔ ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ 💕 . . از فرماندهان سلحشور و دلاور ۲۷ مدافعان حریم حرم سرداران شهید سمت راست: سمت چپ: 🚩 . . . 💠پیکر مطهر این دو شهید عزیز هنوز به کشور برنگشته است...💮 . . . @yousof_e_moghavemat
🕊 چهل روز که نه... چهل سال بود درد نبودنت....💔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
همسر شهيد برونسي مي گويد: آمده بود مرخصي ، روي بازوش جاي يك تير بود كه در آورده بودند ولي جاي تعجب داشت چون اگر توي عمليات تير خورده بود تا بخواهند عمل كنند و گلوله را در بياورند خيلي طول مي كشيد. با اصرار من ،ماجرا را تعريف كرد. گفت :تير كه خورد به بازوم،بردنم يزد، چيزي به شروع عمليات نمانده بود. از بازوم عكس گرفتند، گلوله ما بين گوشت و استخوان گير كرده بود.من بايد زود بر مي گشتم ولي دكتر مي گفت بايد خيلي زودتر عمل بشي . متوسل به اهل بيت(عليهم السلام) شدم. توي حال گريه و زاري خوابم برد شايد هم يك حالتي بود بين خواب و بيداري. جمال ملكوتي حضرت ابالفضل (عليه السلام) را زيارت كردم كه آمده بودن عيادت من خيلي واضح ديدم كه دست بردند طرف بازوم و حس كردم كه انگار چيزي رو بيرون آوردند و بعد فرمودن: بلندشو، دستت خوب شده. با حالت استغاثه گفتم: پدر و مادرم فدايتان، من دستم مجروح شده ، تيرداره، دكتر گفته بايد عمل بشي. فرمودند : نه ، تو خوب شدي و حضرت تشريف بردند. به خودم آمدم. دست گذاشتم روي بازوم . درد نمي كرد! يقين داشتم خوب شدم. رفتم كه لباسهايم را بگيرم و ببرم ، ندادند. خلاصه بردنم پيش دكتر. چاره اي نداشتم حقيقت را بهش بگم . باور نكرد گفت بايد دوباره عكس بگيرم، گفتم به شرطي كه سرو صداش رو در نياري.توي عكسي كه از بازوم گرفته بودند، خبري از گلوله نبود ... برگرفته از کتاب خاک های نرم کوشک @yousof_e_moghavemat