eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
270 دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
خوش به حالِ اذان ۲۳ تیر ماه،که بشارت تولد تورو با خودش میاره... خوش به حالِ امروز!خوش به حالِ روزی که در تقویم علامتش زدم "تولد نعم الرفیق" ۵۶ سال قبل،درست در همین روز و همین ساعات محمّدرضایی متولّد شد که قرار شد جاودانه بماند... قرار شد "عِندَ رَبِّهم یُرزَقون"باشد... قرار شد با دَم مسیحایی خود مردگانی که تنها ادعای زنده بودن و زندگی کردن را دارند ،زنده کند! محّمد رضایی متولّد شد که قرار بود علی اکبر باشد،محمّد رضایی که دلی به وسعت دریا دارد،که مایه افتخار است، که هرگز نمی میرد و شهید میشود.... گرچه تولد اصلی تو است! که مردان خدا،باشهادت زنده می شوند... امّا باز هم به رسم عادت تولد دنیایی ات مبارک @yousof_e_moghavemat
. 🌷شهید محمدرضا تورجی زاده 🔸تاریخ تولد:۲۳ تیر۱۳۴۳ 🔸محل تولد: اصفهان 🔸تاریخ شهادت:۵اردیبهشت ۱۳۶۶ 🔸نحوه شهادت: زخم عمیق بر پهلو و بازو و کمر 📝یکی از هم رزمان شهید می گفت خیلی کارهایم زیاد بود . داخل چادر نشسته بودم و داشتم برگه ها را امضا می کردم. یک دفعه دیدم برادرم وارد چادر شد به محض اینکه قیافه او را دیدم کلی خندیدم او تازه از اصفهان آمده بود و شور جوانی داشت. به همین علت با موهای بلند به جبهه آمده بود. ☁محمد تورجی به او گفته بود:باید در جبهه موهایت را کوتاه کنی. بعد شروع کرده بود موهای او را از ته ماشین کردن نیمی از موهایش را زده بود و بعد برای شوخی گفته بود:(برو پیش برادرت)!! لذا نیمی از سرش از ته زده شده بود و نیمی دیگر هنوز بلند بود. بعد از چند دقیقه شهید تورجی وارد چادر شد ، و گفت :ببخشید دیدم اعصاب نداری خواستم کمی بخندی. ☘خصوصیتی که اکثرا شهید تورجی زاده را با آن می شناسند ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله علیها و امام زمان عجل الله داشت. واقعا درمصائب حضرت زهراسلام الله علیها می سوخت. محمدرضا عاشق امام زمان عجل الله بود و از هرفرصتی برای توسل به آن حضرت استفاده می کرد. پس از نماز بلند می شد و رو به قبله دعای الهی عظم البلا را می خواند. @yousof_e_moghavemat
🎤هم‌مداح‌بودوهم‌فرمانده. سفارش‌کرده‌بودروی‌سنگ✏️ 📌قبرش‌بنویسند:یازهرا. 📎اینقدررابطه‌اش‌باحضرت زهراقوی‌بودکه‌مثل‌بی‌بی🙄 شهیدشد.😭 💣خمپاره‌خوردبه‌سنگرش‌ وبچه‌هارفتندبالای‌سرش‌🤭 😔دیدندکه‌خمپاره‌خورده ‌پهلوی‌چپ‌وبازوی‌راستش.😱 @yousof_e_moghavemat
محمدرضا تورجی زاده همراه با تحصیل علم در مغازه ی پدرش کار می کرد. پدرش به دلیل مذهبی بودن و علاقه ی بسیار به دین او را در مدرسه ی احمدیه ثبت نام نمود.باتوجه به اینکه آخرین سال دوره ی راهنمایی تورجی زاده مقارن با قیام مردم قم بود با تعدادی از دوستانش تظاهراتی در مدرسه شکل دادند. در سال ۱۳۶۱به جبهه رفت و در تیپ نجف اشرف خدمت کرد و در عملیات های محرم،والفجر و کربلا شرکت نمود.در جبهه نیز به مداحی و نوحه سرایی پرداخت و در آنجا نیز بسیاری از رزمندگان مجذوب صدای گرم و زیبای او شدند به طوری که وصیت نمودند دعای کمیل مراسم هفته های آن ها را بخواند. علاقه ی فراوان محمدرضا تورجی زاده و درخواست رزمندگان دیگر باعث شد که آن ها هیئت گردان یازهرا را تاسیس کنند و این هیئت بعدها در اصفهان با نام هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت رزمندگان اسلام به فعالیت خود ادامه داد. علاقه ی فراوانی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشت و در تمامی مداحی های خود در مدح ایشان می خواندند.علاقه ی تورجی زاده به حضرت فاطمه زهرا(س) به حدی بود که وصیت کرد بر روی سنگ قبرش نام مبارک حضرت زهرا را بنویسند. تورجی زاده در پنجمین روز اردیبهشت سال ۱۳۶۶در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در حین فرماندهی گردان یازهرا در سنگرش از ناحیه ی پهلو،بازو دچارجراحت و ترکش هایی شد و به مقام شهادت نائل شد. @yousof_e_moghavemat
🌱 [ روضه حضرت زهرا و شهید خرازی ] توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد، خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه، یه وضعی شده بود عجیب! توی این گیر و دار حاجی اومد بی سیم چی را صدا زد .. حاجی گفت: هر جور شده، با بیسیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن - شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا(س) - مداح با اخلاص و از بچه های دلاور و شجاع لشکر بود .. خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت: تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برامون بخون .. تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی بی تاب شد .. خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر می گویند! الله اکبر الله اکبر، خط را گرفته بودند، عراقی ها را تارو مار کرده بودند، با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود .. ✅ می دونید دوبیتی که تورجی زاده برای حاج حسین خواند چی بود؟ و چه جوهر معرفتی تو وجود حاجی بود که با شنیدن اون بی تاب شد و همین توسل به بچه ها نیرو داد؟ دوبیتی که شهید خوند: در بین آن دیوار و در زهرا صدا می زد پدر، زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من...💔 @yousof_e_moghavemat
شهــٰادت راهی‌ست از خـود تا خـدا🕊 @yousof_e_moghavemat
: شهیدتورجی‌زاده مداح بود و عاشقِ حضرتِ زهرا«س». آیت الله میردامادی نقل می‌کرد: بعد از شهادتِ محمد رضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمد رضا ! این همه از حضرت زهرا «س» گفتی و خوندی ، چه ثمری برات داشت؟ شهید تورجی ‌زاده بلافاصله گفت: همین‌که در آغوشِ فرزندش حضرت مهدی «ع» جان دادم برام کافیه... 🌷 خاطره‌ای از زندگی مداح شهید محمدرضا تورجی‌زاده 📚منبع: کتاب یا زهرا سلام الله علیها ، صفحه 188 @yousof_e_moghavemat
5 ارديبهشت سالروز شهادت شهيد محمد رضا تورجي زاده ✅ میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره ! یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده . یه روز صبح ازش پرسیدم : چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟ جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره... راوی :خواهر شهید در آغوش امام زمان بعد از شهادتش،یک شب محمد را در خواب دیدم، خوشحال بود و بانشاط، لباس فرم سپاه بر تنش بود، چهره‌اش خیلی نورانی‌تر شده بود؛ یاد مداحی‌های او افتادم. پرسیدم : محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟ محمد در حالی که می‌خندید گفت : من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم. (كتاب يا زهرا سلام الله عليها، ص 180) در نوار مصاحبه به عنوان آخرین سوال از محمد پرسیدند : 🍃اگر پیامی برای مردم دارید بفرمایید. محمد گفت: 🍃آخرین پیام من این است که قدر امام و ولایت فقیه را بدانید. 🍃خداوند می‌گوید : اگر شکر نعمت کردید نعمت را افزون می‌کنم، اگر هم کفران نعمت کنید از شما می‌گیرم. 🍃شکرگزاری از خدا فقط دعا به امام نیست بلکه اطاعت از فرمان‌های اوست. @yousof_e_moghavemat