eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
286 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
این عکس را که می بینم وجودم سرشار از غرور و افتخار می شود اینها نوجوانانی بودند که عموما با دستکاری در شناسنامه های خود قهرمانانه جانشان را کف دست می گرفتند و به قلب دشمن می تاختند. و که اینها به و انقلابشان داشتند بی نظیر بود و بعید میدانم در هیچ جای دنیا با این اندازه بتوان پیدا کرد. جرعه ای چون ریخت ساقی الست بر سر این شوره خاک زیر دست جوش کرد آن خاک و ما زان جوششیم جرعه دیگر که بس بی کوششیم @yousof_e_moghavemat
🕊امام صادق علیه السلام: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند، تا قائم ما اهل بیت علیه‌السلام ظهور کند. 📖کفایة الاثر ص۲۶۵ @yousof_e_moghavemat
✍سپهبد حاج قاسم سليمانی : چه مدرسه‌ای عمیق‌تر از دفاع مقدس دارید که یک مدل رفتاری حقیقی، دینی، اخلاقی و مدیریتی در ابعاد گوناگون را به عنوان نمونه به نمایش گذاشته باشد؛ آن قدر عظمت پیدا کرده که مقام معظم رهبری به رغم این که عالم دینی است، زاده پیامبر (ص) است، عمامه پیامبر را بر سر دارد اما اصرار دارد در هر جلسه رسمی و غیررسمی این چفیه دوران دفاع مقدس را دور گردن خودش داشته باشد، این یک مدل موفق است.. @yousof_e_moghavemat
کمتر از 15 سال سن داشت ولی جمله‌ای سوزاننده دارد که با آن می‌خندد به ریش تمام دنیا پرستانی که مغبون دو عالمند. می‌گوید: «همه خیال می‌کنند جنگ، سر من یک کلاه گشاد گذاشته، اما این منم که سر زندگی را گول مالیدم!!» @yousof_e_moghavemat
📚عنوان:تنهاگریه کن 📝نویسنده: اکرم اسلامی روایت زندگی اشرف سادات منتظری ، مادر شهید محمد معماریان...🖤 این اثر کوشیده تصویری کوتاه و مختصر از یک عمر زندگی و ولایت‌پذیری و فرمان‌برداری زنی را نمایش دهد که در تاریخ انقلاب رشد کرد و اثرگذار شد. 🎯برشی از کتاب : به زحمت می کشیدمش سمت خودم . پاهایش تکان میخورد و ردّ خون می ماند روی زمین. نگاهش از خاطرم دور نمی شود. مات شده بود. زدم توی صورتش و فریاد کشیدم : « نفس بکش!» ولی بی جان تر از این حرف ها بود. محکم تر زدم شاید به هوش بیاید؛ فایده نداشت. دست انداختم و بچه را از شکمِ پاره ی زن بیرون آوردم، به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛ ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛ بی اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد! درباره شهید:🥀 شهید محمد معماریان در ۲۰ مرداد ۱۳۴۹ در شهر قم دیده به جهان گشود.او توسط بسیج سپاه ناحیه قم به جبهه اعزام شد و سرانجام ۶ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ شلمچه به فیض شهادت نائل آمد. 💶 قیمت پشت جلد کتاب:45/000تومن 💠 اورژانس کتاب با قابلیت ارسال در سریع ترین زمان : (👈 برای راهنمایی و سفارش و خرید کلیک کنید): ‌ 🆔 @Latifi_book @yousof_e_moghavemat
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است هر کس که در آتش تو افتاد خوش است نفر دوم نشسته از سمت چپ نفر دوم نشسته از سمت راست @yousof_e_moghavemat
این پوتین ها ... سکویِ پرواز به بهشت شدند @yousof_e_moghavemat
داروخانه‌ای که نان هم ارائه می‌کرد سال 62 در اندیمشک داروخانه راه‌اندازی کردیم، بعضی وقت‌ها که تهدیدات موشکی شدید می‌شد و نانوایی‌ها تعطیل می‌شدند، نان هم روی پیشخوان می‌گذاشتیم تا هر کس نیاز دارد بردارد. نان را از ایلام برایمان می‌آوردند. راوی: حاج رضا یعقوبی @yousof_e_moghavemat
علاقه‌ی امام به شهید چمران یک روز حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگ های نامنظم در اهواز تلفن کردند و گفتند که امام می‏‏‌فرمایند: دلم برای دکتر چمران تنگ شده است بگویید به تهران بیاید. ​دکتر مصطفی چمران که آن روزها در منطقه سوسنگرد از ناحیه پا مجروح شده بود پس از شنیدن این پیام راهی تهران شد و به محضر امام شرفیاب گردید. او زمانی که به‌ خدمت امام رسید به علت مجروحیت به سختی می‌توانست پایش را جمع کند؛ ولی به احترام امام پایش را جمع کرد و دو زانو نشست. امام که متوجه ناراحتی شهید چمران شدند گفتند: آقای دکتر پایتان را دراز کنید و راحت باشید. شهید چمران اصرار داشت که همانطور با ادب در حضور امام بنشیند اما وقتی اصرار امام را دید به ناچار قبول کرد. وقتی دیدار تمام شد، امام برای دیدار با مردم باید به حسینیه‌ی جماران می‌رفتند. حاج احمد آقا را صدا زدند و گفتند: این میزها را که گذاشته‌اید، آقای چمران با پای زخمی که نمی‌تواند از روی آن‌ها رد شود. این‌ها را بردارید و راه را باز کنید. @yousof_e_moghavemat
📃 روزنامه ، 1 مهر 1359 ؛ در پاسخ به تجاوز هوایی ؛ 20 جنگنده عراقی منهدم شد / ستاد امنیت در سراسر کشور تشکیل شد @yousof_e_moghavemat
حاج رضا یعقوبی از یادگاران دوران دفاع مقدس: گاهی که حرف از آن روزها می‌شود، می‌گویم: «صبح مدیر شبکۀ درمان بودم. بعد از ظهر قبر می‌کَندَم. شب شهدا را می‌شستم و صبح، مردم آنها را تشییع می‌کردند.» همۀ این کارها را برای خدا انجام دادم. @yousof_e_moghavemat