1_152639605.mp3
865.1K
#شبتون_شهدایی
#خواب_شهدایی
شهیدمرتضی آوینی :
عقل معاش می گوید
که شب هنگام خفتن هست.....
@yousof_e_moghavemat
اگر روزی ...
کسی از من آدرس بخواهد،
که اول بار کجا دیدی آرامشِ دل،
اطمینانِ قلب و آرامشِ سرشار را،
حتما نشانی نگاه شما را به او خواهم داد ...
#حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat
#طنز_جبهه
با یه موتور درب و داغون میومد کمیته🏍 ، سرو کله اش که پیدا میشد بچه ها تیکه بارش میکردند - آقای بروجردی ! پارکینگ ماشین های ضد گلوله🚍 اون طرفه ، برو اونجا پارکش کن !
- حاجی ! حیفه اینو سوار میشی ها !😉 میدونی بهش خط بیفته چی میشه☹️!؟
- حاجی بده من ببرمش روش چادر⛺️بکشم تا آفتاب نخوره ، حیفه 👀!
بروجردی هم کم نمیآورد ، موتور رو داد به همین آخری و گفت :
" بارک الله ! ببر چادر بکش روش ، فقط مواظب باشیا ، ما همین یه وسیله رو داریم 😂😂😂😂😂
او کسی نبود جز شهید محمد بروجردی:
🌷بنیانگذاری گروه مسلحی به نام گروه توحیدی صف
🌷مسئول تیم حفاظت از امام روحالله خمینی پس از بازگشت به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷
🌷عضو تیم ۱۲ نفره مؤسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
فرمانده و بنیانگذار نیروی پیشمرگان کرد مسلمان در کردستان
🌷فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا
🌷فرمانده سپاه پاسداران کردستان ملقب به #مسیح_کردستان
#شهید_محمد_بروجردی
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📆 3دی 1365
⏳ سالگرد #عملیات_کربلای_4
🎥 فیلم ناب ازشهدای غواصگردان412(رفسنجان)-لشگر41ثارالله(ع) بهفرماندهی حاج #قاسم_سلیمانی
این عملیات لُو رفته بود و لذا منجر به شهادت بسیاری ازنیروها شد
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌲 به مناسبت ولادت حضرت عیسی مسیح(ع)
┄──┄──┄──┄─ا
🎥 فیلم | تصاویری آرامش بخش از دیدار رهبر انقلاب با خانواده یکی از شهدای ارامنه
@yousof_e_moghavemat
فرمانده دست تكان داد. حاجي از راننده خواست بايستد. از پنجرهي ماشين كه نيمه باز بود، سلام و احوالپرسي كردند. فرمانده به حاجي گفت «اين بسيجي رو هم برسونين پايگاهش.»
- حالا براي چي اومده بودي اينجا؟
بسيجي به كفشهاش اشاره كرد و گفت «اينا ديگه داغون شده. اومده بودم اگه بشه يه جفت بگيرم، ولي انگار قسمت نبود.»
حاجي دولا شد. درِ داشبورد ماشين را باز كرد و يك جفت كفش در آورد «بپوش! ببين اندازه است؟»
كفشهاش را كند، و سريع كفشهايي را كه حاجي داده بود پوشيد «به! اندازه است.»
خودم اين كفشها را براي حاجي خريده بودم؛ از انديمشك. كفشهايي را كه به بسيجيها ميدادند نميپوشيد. همين امروز پنجاه جفت كفش از انبار گرفته بود. ولي راضي نشد يك جفت براي خودش بردارد.
حاجي لبخندي زد و گفت:«خب پات باشه.»
بسيجي همينطور كه توي جيبهاش دنبال چيزي ميگشت
گفت:«حالا پولش چهقدر ميشه؟» و حاجي خيلي آرام، انگار به چيزي فكر ميكرد گفت «دعا كن به جون صاحبش.»
#شهید_محمدابراهیم_همت
نفر سمت راست😍
@yousof_e_moghavemat