فرمانده دست تكان داد. حاجي از راننده خواست بايستد. از پنجرهي ماشين كه نيمه باز بود، سلام و احوالپرسي كردند. فرمانده به حاجي گفت «اين بسيجي رو هم برسونين پايگاهش.»
- حالا براي چي اومده بودي اينجا؟
بسيجي به كفشهاش اشاره كرد و گفت «اينا ديگه داغون شده. اومده بودم اگه بشه يه جفت بگيرم، ولي انگار قسمت نبود.»
حاجي دولا شد. درِ داشبورد ماشين را باز كرد و يك جفت كفش در آورد «بپوش! ببين اندازه است؟»
كفشهاش را كند، و سريع كفشهايي را كه حاجي داده بود پوشيد «به! اندازه است.»
خودم اين كفشها را براي حاجي خريده بودم؛ از انديمشك. كفشهايي را كه به بسيجيها ميدادند نميپوشيد. همين امروز پنجاه جفت كفش از انبار گرفته بود. ولي راضي نشد يك جفت براي خودش بردارد.
حاجي لبخندي زد و گفت:«خب پات باشه.»
بسيجي همينطور كه توي جيبهاش دنبال چيزي ميگشت
گفت:«حالا پولش چهقدر ميشه؟» و حاجي خيلي آرام، انگار به چيزي فكر ميكرد گفت «دعا كن به جون صاحبش.»
#شهید_محمدابراهیم_همت
نفر سمت راست😍
@yousof_e_moghavemat
#لالههای_آسمونی
‼️نماز شب او همراه با خضوع و گریه بود و من گاهی بیدار شده و پنهانی فقط نماز خواندن محسن را تماشا می کردم که چگونه یک نوجوان با خدای خود راز و نیاز می کند.
‼️محسن خواب دیده بود در صحرای محشر همه ناراحت و در تکاپو هستند، اما عده ای راحت نشسته اند، سئوال کرده و متوجه شده بود آنها کسانی هستند که نماز شب میخوانده اند.
‼️محسن در یادداشت هایش نوشته بود" من با خدای خود عهد بسته ام. من از آن خودم نیستم". قبل از رفتن به جبهه تابستان به روستاها میرفت و آموزش قرآن و درس میداد. همیشه به محسن میگفتم تو شیشه عمر من هستی و او میگفت" این حرف را نزن. موقع مرگ به خاطر علاقه به من دینت را میدهی".
‼️آخرین بار که خداحافظی میکرد گفت: میخواهم بروم گردان غواصی. اگر در آب شهید شوم ثواب دو شهید را دارم. غواص آر پی جی زن بود و سرانجام در آب شهید شد و جنازه اش بعد از 10 سال برای ما آمد.
#شهید_محسن_برهانی 🌷
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ
🌷 ای شقایق های آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را در خود دارد...
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
@yousof_e_moghavemat
بزرگ مرد کوچک شهید بهنام محمدی نوجوانی که نیروهای بعثی عراق را شگفت زده کرد؛
#وصیت_نامه👇
💚 "بسم الله الرحمن الرحیم"
⚛ من نمیدانم چه بگویم!!
من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود.
❇️ من می خواهم وصیت کنم ،هر لحظه در انتظار شهادت هستم.
✴️ پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند ،به خدا توکل کنند.
پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید.
@yousof_e_moghavemat
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا فیلم های آوینی تیتراژ نداشت؟!
نادر طالب زاده:
او نمی خواست بگه، مرتضی آوینی ، هنرمند، کارگران، نویسنده ، متفکر، بحثش این نبود؛
می خواست بگه آقای هیچ...
یک حرفی رو می خواست بزنه، یک حقیقتی رو می خواست بگه
بخاطر همین، همیشه گمنام بود
فیلماشم تیتراژ نداشت
تا آخرش نمی دونستیم ، کارگردانش کیه، صدای کیه
کی تدوین کرده ، کی فیلم برداری کرده
.
.
.
علتش اینه که در فرهنگ ما
نه معمارامون پای ساختموناشون رو امضا می کردن
نه خوشنویسا و نه هنرمندا
هنرمندا پای کارشون امضا نمی کردن
می گفت منی در کار نیست، خدا توفیق داد
@yousof_e_moghavemat
33.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 #حاج_احمد_متوسلیان 🌹
🎥 #مستند_فرماندهان
💠 قسمت اول: #احمد_متوسلیان - فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)
@yousof_e_moghavemat
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مهدیجان
ای آفتـاب حُسن
بــرون آ دَمـــی ز ابــر ؛
کآن چهرهی مُشعشع تابانم آرزوست ...
🔸 اللّٰھـُـم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
🌼کلیپ دوای من کاری از اقای محمد بهاری🌼
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
👈 #حاج_احمد_متوسلیان 👉
✔
🏷
✍ ضد انقلاب به شدت از #حاج_احمد می ترسید. هرجایی که او حضور پیدا می کرد، ضدانقلاب سعی می کرد فرار کند. اصلاً از اسم #حاج_احمد وحشت داشتند و می ترسیدند.😉
(خاطرات سردار جعفر جهروتی زاده در کتاب #نبرد_درالوک )
🗻
📸
📷 معرفی عکس: تابستان ۱۳۶۰، #سروآباد ، آزادسازی محور #مریوان - #سنندج - از راست: ( #عباس_برقی ، #احمد_متوسلیان ، #شهید_عثمان_فرشته (پشت)، ناشناس، کاک صمد (بی سیم چی))
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاجی_متوسلیان
#متوسلیان
#دفاع_مقدس
#کردستان
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
@yousof_e_moghavemat