هر کجا بودی تبسّم با تو بود ....
شهادت: ۲۳ دی ۱۳۹۴
خانطومان سوریه
#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#شهید_حاجسعید_سیاح_طاهری
@yousof_e_moghavemat
#شهدای_عملیات_کربلای_۵
به یاد سردار سرافراز سپاه اسلام
#سردار_شهید_حاج_محمد_عبادیان
#جانشین_پشتیبانی_و_تدارکات
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
ولادت » ۱۳۳۱/۰۱/۳۰ - #مازندران / #بهشهر
شهادت » ۱۳۶۵/۱۰/۲۴ - #شلمچه #عملیات_کربلای۵
مزار » #مشهد / #حرم_مطهر_آقا_علی_بن_موسی_الرضا / #صحن_آزادی
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#شهدای_عملیات_کربلای_۵ به یاد سردار سرافراز سپاه اسلام #سردار_شهید_حاج_محمد_عبادیان #جانشین_پشتیبا
.
✍🏾 شرح حال اجمالی از زندگی #شهید_محمد_عبادیان
• زادهی بهشهر مازندران
• خواندن قرآن از همان عنفوان کودکی
• مهاجرت به تهران به علت تغییر شرایط شغلی پدر
• مبارزات فعال علیه رژیم شاه
• عزیمت به غرب کشور /سردشت؛ به همراه واحد بسیج محل کارش (کارخانه کفش ملی )
•
• انجام وظیفه در واحد نظارت و پیشگیری منطقه مرکزی سپاه
• مسئولیت واحد نظارت و پیگیری سپاه ۱۱ قدر
• به عهده گرفتن مسئولیت تدارکات #لشکر_۲۷ به دستور #شهید_همت
• تدارکات درخشان در عملیات های والفجر یک ، والفجر سه ، والفجر چهار ، خیبر، بدر، والفجر هشت و کربلای یک
• مسئولیت مهندسی رزمی #لشکر۲۷ بعد از کربلای یک
• و سرانجام در ۲۴ دی ماه ۱۳۶۵ به فیض شهادت نائل آمدند
ـــــــــــــــــ
✍🏾 فرازی از #وصیتنامه_شهید:
• اگر بعد از من میخواهید راه بنده را ادامه دهید و روح من از شما راضی و خشنود باشد، همیشه در خطِ اسلام و در خطِ ولایت فقیه ؛ که همان خط اسلام است حرکت بکنید
• و همیشه در این راه کوشا باشید تا دهها هزار شهیدی که دادهایم راهشان را ادامه دهیم
🔻پی نوشت: همسر شهید عبادیان، سرکار خانم #قدسیه_بهرامی حدود ۲۰ روز قبل، آسمانی شدند و به دیدار معبود و محبوبشان شتافتند
#شهید_محمد_عبادیان
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#سالروز_شهادت
#بیست_و_چهارم_دی_1365
@yousof_e_moghavemat
#ڪلام_شهـید :
جهـاد ،
بابى هـميشہ مفتوح است
و آنانكہ از اين باب گذشتند
در جلوه هـاى اصيل جهـاد
رزميدند و رستند . . .
#شهـید_سیدجواد_میرشاڪی🌷
#فرماندہ_گردان_شهـدا
#سالروز_شهـادت
#حاجعمــران
#عملیات_ڪربلای_5
@yousof_e_moghavemat
جهاد مغنیه:
ما فرزندان مدرسهای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگے کنیم،
ما امنیت را از دشمن التماس و گدایے نمےکنیم؛
ما حق خود را با خونهایمان که برای سربلندے نذر شده و بر آزادگے ایستاده است، باز پس میگیریم...
#شهید_جهاد_مغنیه🌷
#حزب_الله
@yousof_e_moghavemat
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای نجات حاج قاسم از محاصره در عملیات کربلای پنج از زبان سردار اسدی
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سردار_اسدی
#عملیات_کربلای_5
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#بیانات
#مقام_معظم_رهبری
در جلسات رسمی معمولی حاج قاسم یک گوشه می نشست...
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#خیمه_فاطمیه
حدود بیست روز مانده به #عملیات_بدر، شبی بعد از جمع کردن سفره ی شام، متوجه اسماعیل شدم که کیسه نایلون سیاهی برداشت و از چادر خارج شد..
چند روزی بود که رفتارش عجیب و غریب شده بود، کلا کم حرف بود ولی این چند روز، خیلی کم حرف تر شده بود، تو خودش بود .....
وقتی کمی از چادر دور شد، افتادم دنبالش، تقریبا از اردوگاه دور شده بودیم؛ با فاصله ی زیادی دنبالش بودم....
کمی آنطرف تر نور کم سوئی دیده می شد، اسماعیل هم درست به طرف همان نور میرفت. فکرم مشغول بود!!!!
اونجا کجاست؟
کیا اونجا هستند؟
اسماعیل چه قراری با اونا داره ؟ و .....
کم کم نزدیک نور که شدیم احساس کردم چادر، خیمه ای کوچک است..
بله وقتی نزدیکتر شدیم دیدم، یه چادر هست و اسماعیل رفت تو چادر .....
آرام آرام به طوری که صدای پاهامو نشنوه نزدیک چادر شدم، بالای ورودی چادر علم کوچک سیاهی زده بودند ....
تا نزدیک شدم، دیدم هیچ کس نیست جز اسماعیل .....
ابتدا مشغول نماز شد، تنها دو رکعت، سپس زیارت عاشورا با سوز و گداز و گریه ....
بعد دیدم فلاسک کوچکی در آورد و برای خودش یه چایی ریخت و با دو عدد خرما میل کرد، سپس زیارتنامه ی حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها را زمزمه کرد و اشک ریخت، منم بیرون از چادر به حال و روز اسماعیل غبطه میخوردم و اشک می ریختم...
🏴 اما عشقش، اینجا بود که بعد از زیارت نامه، چند بیت مرثیه خوانی کرد و شروع به سینه زنی کرد... فقط میگفت:
ننم لای لای ننم لای لای
سینسی درده گلن لای لای
(مادرم لای لای مادرم لای لای
سینه اش درد می آید لای لای)
نتونستم خودم نگه دارم بلند بلند گریه کردم و قدرت رفتن به محفل اسماعیل را نداشتم، احساس میکردم ملائک در این مجلس بی ریا شرکت کردند .....
وقتی صدای گریه مرا شنید
فرمود: کیمسن داداش؟! آنامین عزاسینا گلمیسن؟ خوش گلمیسن، منیم آنام غریبدی, بیکسدی، مظلومدی...(داداش کی هستی؟عزای مادرم آمدی؟خوش آمدی،مادر من غریب است.بی کس است.مظلوم است)
گفت و گفت و گریه کرد .....
رفتم داخل خیمه ی فاطمی و بر خاکش بوسه زدم و گفتم: اسماعیل فدایت شوم میگفتی با دوستان یه مجلس با شور و حالی برگذار میکردیم...
یعنی با حال تر از این مجلس!؟
🌹 اسماعیل نادری در عملیات بدر با شهید آقا مهدی باکری آسمانی شد...
#شهید_اسماعیل_نادری_ساری_چمن
مربی آموزش نظامی لشکر آسمانی ۳۱ عاشورا
و سکاندار قایق آقا مهدی باکری
#دهه_فاطمیه
@yousof_e_moghavemat