eitaa logo
کانال مداح اهل بیت علیهم السلام حاج یوسف ارجونی
475 دنبال‌کننده
918 عکس
916 ویدیو
23 فایل
کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjonei مولودی وعروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سلام الله علیها ای کاش فاطمه غم حیدر علاج داشت ای کاش زخم کهنه بستر علاج داشت ام یجیب هم گره از کاروانکرد ایکاش ناله دل مضطر علاج داشت تو می روی ولرزه تنم را فرا گرفت ایکاش لرزه شه خیبر علاج داشت بیمار من شفای خودت خواستی زمرگ شاید غمت به چاره دیگر علاج داشت سینه سپر نمودی وگفتی میان خلق دیدید درد غربت یاور علاج داشت باشد برو قضاوت من با توبا خدا اما نگو که لاله پرپرعلاج داشت گیرم که شانه سخت به دست تو می نشست دنیا که بهر گیسوی دختر علاج داشت رفتی ولی چه می شد اگر در عزای تو آه یتیم در غم مادر علاج داشت آخر چه شد که جوش نخورده ست دنده ات زخم سه ماهه نیز در آخر علاج داشت سُر خورد بسکه پا به تنت جان بلب شدی حتی اگر که لطمه به پیکر علاج دادی کفن به زینب و گفتم بخود خدا ایکاش رنج غارت معجر علاج داشت ✍ .
. السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟ السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟ ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری مثل من لبریز از درد دل و درد سری گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری با علی حرفی بزن این روزهای آخری با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم چند وقتی هست که حال و هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز… حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه، ای کاش اصلاً خانه ی ما «در» نداشت بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه، چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه *زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان* این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند کارهای خانه را امروز زینب می کند با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم با نفس های پُر از آهِ تو هر دم ساختم من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم تا نیفتد… درب را این بار محکم ساختم تو زمین خوردی، علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه “هرچه شد بین در و دیوار شد” یا فاطمه شاعر: .
. شعر 3 السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باز هم روضه گرفتی در کجا آقای من در مدینه یا نجف یا کربلا آقای من باز شاید در خیال انتقام مادری بر ظهورت می کنی دائم دعا آقای من در سکوت خیمه ات تنها صدای آه توست نیست در دور وبرت یک آشنا آقای من رسم هر بزم عزا این است که در پیش در خیر ِمقدم گو شود صاحب عزا آقای من پس کجای روضه ی ما بی قرار مادری تا پیام تسلیت گویم تو را آقای من دق نکردم من اگر در این عزا شرمنده ام کی شود این روضه ها حقّش ادا آقای من با چه جرمی روبروی چشم‌گریان حسن شد به روی مادرت سیلی روا آقای من؟ مادرت را بین کوچه از سرکینه زدند روبروی همسرش چل بی حیا آقای من کوچه آغاز جسارت در زمین نینواست شد دوشنبه مطلع کرب و بلا آقای من شد تأسّی بر جفای کوچه و درکربلا شد به جدّ بی کَسَت صدها جفا آقای من زد یکی او را به نیزه دیگری با خنجرش پیرمردی آمد و زد با عصا آقای من روبروی عمه ی مظلومه ات رأس حسين شد جدا و رفت روی نیزه ها آقای من ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
‌. در میان خلق با او بوده هم‌سر فاطمه از ازل ساقی علی بوده‌ست، کوثر فاطمه نام زهرا می‌درخشد در میان اهل‌بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام‌ِحق که با«هُم فاطِمَه»آغاز شد در میان پنج‌تن هم بوده محور فاطمه در مقام آفرینش از نبی و از علی با حدیث قدسی «لولاک» شد سر فاطمه هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دونیم نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می‌دهد خطبه‌خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هر خطیبی روضه‌خواند از غربت مولا علی انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه هرکسی در روضه‌های اهل‌بیتش کار کرد پاسخش را می‌دهد چندین برابر فاطمه بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می‌زند می‌تکاند چادرش را روز محشر فاطمه .
. غربت... خوابیده بر پهلوی خود با درد اما حیدر صدازد فاطمه برگرد اما پهلو به پهلو شد صدای خس خس آمد وقت خسوف ماه در این مجلس آمد تا قصه ی پر غصه ی دیدن سر آمد دیگر صدای گریه ی هر دو در آمد زهرا صدا زد ای پناه خستگی ها همراز من ای غایت دلبستگی ها قربان این احساس زخمی ات عزیزم راضی شدی از یاس زخمی ات؟ عزیزم اصلا تو باور میکنی ؟ زهرا بیفتد یک مادر کم سن و سال از پا بیفتد چیزی که نیست چندتا خراش ساده خوردم احساس غربت می کنی؟ من که نمردم میخواهم ای مولا که غم سویت نیاید جان میدهم تا خم به ابرویت نیاید مانند خورشیدم که در حال غروبم گریه نکن دق میکنم آقای خوبم با درد بی همدردی ات تا کن علی جان حلوای ختمم را مهیا کن علی جان فکری به حال غربت طفلان من کن راهی اگر دارد مرا در شب کفن کن ✍ .
. صلی الله علیکِ ایتها الصدیقة الشهيدة برای گریه به مادر که روضه لازم نیست برای یک گل پرپر که روضه لازم نیست ببین که خود به خود اشکم ز دیده ها جاری است برای غصه ی مادر که روضه لازم نیست تمام هستی عالم ز داغ او گریند برای دخت پیمبر که روضه لازم نیست به حال شاخه ی یاسی که زیر پا افتاد میان هجمه ی لشکر ، که روضه لازم نیست   هر آن که طعم غریبی چشیده می داند برای غربت حیدر که روضه لازم نیست به آه آن که شکسته ز ضربه سینه ی او ز هُرم شعله ی یک در که روضه لازم نیست و خون مانده به مسمار خانه می داند برای ضربه ی آخر که روضه لازم نیست دمی که خاطره ی کوچه را برادر گفت برای گریه ی خواهر که روضه لازم نیست تن درخت و تبر را اگر که دیدی خود برای سرو و صنوبر که روضه لازم نیست میان قتلگهی که به خون شناور بود برای یک تن بی سر که روضه لازم نیست اگر به کینه جدا شد سری ز پیکر گل برای ضربه ی خنجر که روضه لازم نیست اگر به دشنه بریده شد از قفا یک سر به خون آن رگ و حنجر که روضه لازم نیست ✍ . . ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. ذکر شریف فاطمه را هر که دم گرفت سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت "یافاطمه" عزیزترین اسم اعظم است این ذکر را امام زمان دم‌به‌دم گرفت  روز جزا عجیب زیانکار می‌شود هر کس دعای فاطمه را دست‌کم گرفت دستش شکست دست علی را رها نکرد او یک تنه برای ولایت علم گرفت سیلی که خورد صورت حیدر کبود شد مادر که گفت "فضّه" پدر باز غم گرفت آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان مسمار کج شد و به پر مادرم گرفت .
. کنده ام قبر تو را با دست خود یافاطمه (الوداع یا فاطمه) در کنار پیکرت دارم به لب این زمزمه (الوداع یا فاطمه) ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا