eitaa logo
کانال مداح اهل بیت علیهم السلام حاج یوسف ارجونی
479 دنبال‌کننده
926 عکس
919 ویدیو
23 فایل
کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjonei مولودی وعروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor
مشاهده در ایتا
دانلود
این ماه ربیع است که دل برده به یغما یا مهر وصال است و به جان داده تجلا . روزش همه رخشنده تر از چهره ی یوسف شب هاش معطّر تر از زلف زلیخا . پیچیده در امواج فضا نغمه ی مریم جوشیده ز انفاس جهان معجز عیسی . هر جا نگرم بارقه‌ ها در شجر طور هر سو شنوم زمزمه‌ ها از لب موسی . با ناز نسیم آید از دامن گلشن یا بوی بهشت است که پیچیده بدنیا . گیتی همه دم خرّم ، گوئی دل احمد عالم همه جا روشن چون دیده ی زهرا . در محفل یکرنگی ، هر ابیض و اسود با رایت یکتائی ، هر اصفر و حمرا . گردیده سموات به گرد کره ی خاک یا خاک زند پهلو بر گنبد خضرا . خورشید نماز آرد بر خاک مدینه زیرا که در آن جلوه‌ گر آمد مه طاها . بگذاشته از صلب شکافنده ی دانش استاد اساتید دو گیتی به جهان پا . توحید مجّسم ولی الله معظم سرمایه ی عترت خلف سید بطحا . مصداق جمال ازلی حضرت صادق میزان ترازوی عمل حجت یکتا . پا تا به سر آئینه رخسار محمد سر تا به قدم مظهر الله تعالی . هستی همه در دستش چون موم کف دست عالم همه بر پایش چون خاک کف پا . ناری که بر ابراهیم گردید گلستان بر شیعه ی وی آمد برداً و سلاما . آیت ز رخش تافته مشعل مشعل دانش ز لبش ریخته دریا دریا . در خط تولایش یک ره همه عالم در موج تجلّایش یک پارچه عقبی . افتد به تن مدعیان لرزه هماره یک لحظه هشام از بگشاید لب خود را . عیسی که کند زنده تنی را عجی نیست بس که مرده ی جان کز نفس او شده احیاء . با لیله ی میلاد محمد شده توأم میلاد همایون امام ششم ما ✍️: 🦋🦋🦋🦋🦋 🌹🌹🌹🌹🌹
. ایام مُلک و مَلک مُرید و مسلمانِ احمد است در ذيلِ لطفِ بی حد و احسانِ احمد است احمد محمّد است و محمّد رسولِ حق جمع صفات نیز، به عنوانِ احمد است هر گل که بشکُفت به گلستان معرفت مدیونِ قطره قطره ی بارانِ احمد است "اقرأ.."بخواند و غار حرا پر زِ نور شد مبعث، شروعِ تابش قرآنِ احمد است معراج رفت و هم سخنِ کردگار بود این نقطه، اوجِ عزت و ایمانِ احمد است زهراست دخترش، ثمرش، مادرش، بَلی.. زهرا شکوهِ مِدحَت دیوانِ احمد است سرمایه اش خدیجه و شمشیر او علیست این دو، دو بالِ فتح به میدانِ احمد است این شعر را بخوان، که جهان را خبر کنی جانِ جهان علی و، علی جانِ احمد است .
. باید که خدا نام تو طاها بگذارد با خلق تو منّت به سر ما بگذارد جبریل، میان حرمت پا بگذارد داغی به دل گنبد کسرا بگذارد حالا که در آفاق، نگاه تو درخشید آتشکده را سرد کن ای مشعل توحید خیرات کن از نور دلت اهل محل را برهم زده عقل و خردت، جنگ و جدل را انداخته ابروی کجت، لات و هبل را دید آمنه در چهرهء تو خیر العمل را پیش حجر الاسود چشمان سیاهت صد طایفه گشتند مسلمان نگاهت داروی غم و حال پریشان قریشی ختم رسل و مالک ایمان قریشی جانم به فدای تو که سلطان قریشی از اولش آقای یتیمان قریشی هرکس گذرش بر در میخانه ات افتاد یک جرعه زد و گفت که روح پدرت شاد تصویر تو نه! وجه خدا در نظر ماست ذکر صلوات تو فقط بال و پر ماست تا روز جزا سایهء تو روی سر ماست همشهری سلمان تو بودن هنر ماست ما جمع گداهای تو لالیم به والله ما خاک کف پای بلالیم به والله راهی که به سوی تو بود، سوی بهشت است لبخند بزن، خنده ات آن روی بهشت است از عطر تنت، مکه پر از بوی بهشت است شادیم که زهرای تو بانوی بهشت است نازل شده در منزل تو سورهء کوثر در غار حرایت متجلی شده حیدر تقدیر مسلمانی ما پشت در توست در دست خلیل آن شب کعبه، تبر توست هر معجزه، یک جلوهء شق القمر توست پس رادّ الشمس علی از یک نظر توست قرآن شدی و منطق تفسیر گرفتی با دست علی قبضهء شمشیر گرفتی در شعب ابی طالب علی یارِ تو بوده تیغش همه جا فاتح پیکارِ تو بوده حیدر ز ازل حیدر کرارِ تو بود حتی شب معراجِ تو پاکارِ تو بوده ظرفی که تعارف به تو شد ظرف علی بود حرفی که خدا زد به خدا حرف علی بود در وادی عشق تو دلِ ناخلفم بُرد موج غزلت اینطرف و آنطرفم بُرد من را به حرم، مستی و شور و شعفم بُرد از گنبد خضرای تو سوی نجفم بُرد بیرون زده از باغ تو صد شاخهء طوبا انگور نجف چیده ام از خانهء زهرا ما را چو اویس قرنت عاشقِ خود کن سجاده نشینِ سحر خالقِ خود کن جان علی و فاطمه ات لایقِ خود کن زوّار بقیع پسر صادقِ خود کن بی حبّ تو قرآن خدا را نگشودیم ما منتظر مکهء بی آل سعودیم تا اینکه از افلاک، ز صادق خبر آمد از عرش خدا، رزق دو چشمان تر آمد از حوزهء علمیهء او روضه در آمد گفتیم حسین و حرمش در نظر آمد از خاک بقیعش دل ما را نتکانید ما را به حسینیهء صادق برسانید ✍ . ...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درهای بهشت مرغان جنان چون که هم آواز شوند با مدحت مصطفی سرافراز شوند بر روی همه دو بار در ماه ربیع درهای بهشت آرزو باز شوند
. منظومه دو خورشید دو خورشید جهان آرا یکی احمد یکی صادق دو ماه کهکشان پیما یکی احمد یکی صادق محیط عشق را ساحل بحار نور را واصل دو کشتی در دل دریا یکی احمد یکی صادق سراسر سایه ی ایمان سراسر جلوه ی قرآن دو نخل عشق در صحرا یکی احمد یکی صادق از آنان عطر هستی جو گلاب عشق و مستی جو دو گل از جنت اعلا یکی احمد یکی صادق یکی پیغمبر اعظم یکی آئينه ی خاتم دو رخشان نور ایمانها یکی احمد یکی صادق مدینه دارد ای یاران طلوع سبزه و باران دو منظر با رخ زیبا یکی احمد یکی دو ماه انجمن آرا دو مهر آسمان پیما به یک منظر شده پیدا یکی احمد یکی صادق دو گنج پر بهای دین دو گوهر در کف آیین دو گوهر در دل دریا یکی احمد یکی صادق دو زیباتر ز هر زیبا دو رعناتر زهر رعنا دو والاتر ز هر والا یکی احمد یکی صادق دو محبوب خدا باور دو طوبای بهار آور دو طوبای خدا سیما یکی احمد یکی صادق دو صبح وادی عصمت کران تا بیکران رحمت دو نورِ از کران پیدا یکی احمد یک صادق دو گلشن در همه عالَم نگین روشن خاتم دو گل زیبا و بی همتا یکی احمد یکی صادق بتابد از دو جا «یاسر» به عالم باطن و ظاهر که خورشیدند دنیا را یکی احمد یکی صادق ** محمود تاری «یاسر»✍ .
. ✍ عالم همه چون قطره و دریاست محمد شاهان جهان بنده و مولاست محمد سر سلسله ی رحمت دنیاست محمد سر تا به قدم جنت الاعلی ست محمد محبوب خداوند تعالی ست محمد بنویس محمد وَ بخوان جانِ دو عالم ذریه ی اویند کریمان دو عالم به سفره ی او خورده گره نان دو عالم محکم شده با یاری اش ایمان دو عالم از بس که کرم دارد و آقاست محمد مانند خدا رحمت او لایتناهی بر خِیل فقیران بدهد منصب شاهی والله خدا هست بر این حرف ، گواهی برتر شده از کُلِّ رسولان الهی زیرا پدر حضرت زهراست محمد با مقدمِ او عالم فانی شده زیبا بوسه زده سر تا قدمِ دختر خود را اینگونه بیان کن کَرَمش را به دو دنیا نفرین نکند در وسط جنگ به اعدا الحقُ وَالاِنصاف که زیباست محمد هر جا قدمش رفت علی پشت سر او در خیبر و احزاب علی شد سپر او یعنی همه جا بوده علی بال و پر او حجاج پی کعبه ، علی دور و بر او برتر بود از کعبه و والاست محمد با یاد علی هست تمام ضربانش در سجده علی میچکد از شهدِ لبانش جاری شده انگار علی در شریانش پیغمبر ما جسم و علی هم شده جانش هر جا که علی هست همانجاست محمد... .
تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام با یاد تو قدّ و قامت افراشته‌ام بوی صلوات می‌دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته‌ام ✍
🌸🍃🌸🍃 در شهر کوفه تاجری به نام ابوجعفر بود که کسب و کار ، روش بسیار پسندیده ای داشت . سودای او آمیخته به اغراض مادی و ازدیاد ثروت نبود ، بلکه بیشتر توجه به خشنودی و رضایت خدا داشت . هر گاه یکی از سادات چیزی از او به قرض می خواست ، هیچگونه عذر و بهانه ای نمی آورد و به او می داد و بعد به غلامش می گفت : بنویس علی بن ابی طالب - ع - فلان مبلغ قرض کرده و آن نوشته را به همان حال می گذاشت . مدت زیادی بر این روش گذرانید تا ورشکسته شد و سرمایه خود را از دست داد . روزی غلام خود صدا زد و گفت : دفتر حساب را بیاورد و هر یک از مدیونین که فوت شده اند نام آنها را از دفتر محو کند و دستور داد از کسانی که زنده بودند مطالبه نماید . این کار هم جبران ورشکستگی او را نکرد . یک روز بر در منزل نشسته بود ، مردی رد شد و از روی تمسخر گفت : چه کردی با کسی که به نام او قرض می دادی و دل خوشی کرده بودی و نامش را در دفتر خود می نوشتی ؟ (منظورش علی (ع ) بود) تاجر از این سرزنش اندوهگین شد و با همان اندوه روز را شب کرد ، در خواب رسول اکرم - ص - و امام حسن و حسین - ع - را دید ، پیامبر - ص - به امام حسن فرمود : پدرت کجاست ؟ علی (ع ) عرض کرد : من در خدمت شمایم . فرمود : چرا طلب این مرد را نمی دهی ؟ گفت : اکنون آمده ام در خدمت شما بپردازم و کیسه سفیدی محتوی هزار اشرفی به او داد . فرمود : بگیر ، این حق توست و از گرفتن آن خودداری مکن . بعد از این اگر هر یک از فرزندان من قرض خواست به او بده ، دیگر مستمند و فقیر نخواهی شد . ابوجعفر از خواب بیدار شد . دید کیسه ای در دست دارد ، آن را برداشت و به زوجه خود نشان داد . زنش ابتدا باور نکرد و گفت : اگر حیله ای به کار برده ای و با این وسیله می خواهی مسامحه در حقوق مردم کنی ، از خدا بترس و نیرنگ و تزویر را ترک کن . تاجر جریان خواب خود را شرح داد . زن گفت : اگر به راستی خواب دیده ای و حقیقت دارد آن دفتر را نشان بده . چون دفتر را بررسی کردند ، معلوم گردید هر جا قرض به نام علی بن ابی طالب بوده مبلغ آن محو و ناپدید شده است .
. (صلی الله علیه و آله و سلم) در روی تو می بینم مهر رخ سرمد را در وصف تو می خوانم ما کان محمد را یا نبی الله ، یا رسول الله ای عرش زمین بوست، ای چرخ زمین گیرت ای دست قضا دائم ، در پنجه ی تقدیرت هم پای رسل بسته در حلقه زنجیرت هم قلب ملک روشن در مکتب تنویرت پاکان دو عالم پاک از آیه ی تطهیرت حُسن ازلی پیدا بر خلق ز تصویرت در روی تو میبینم مهر رخ سرمد را در وصف تو میخوانم ما کان محمد را خورشید اگر وام از رخسار تو نستاند تا حشر ز بی نوری بر کام افق ماند جبرئیل امین خود را محتاج تو میداند بر خیل ملک دائم اوصاف تو را خواند حق عالم خلقت را برگرد تو گرداند حیدر در مدح از لب بر پای تو افشاند با آن که بود مولا مخلوق دو عالم را فرمود که من عبدم پیغمبر اکرم را در روی تو میبینم مهر رخ سرمد را در وصف تو میخوانم ما کان محمد را بر خیل رسل بودی ز آغاز پیمبر تو قرآن و نبوت را اول تو و آخر تو مینای ولایت را ساقی تو ساغر تو قانون نبوت را قاضی تو و داور تو خوبان دو عالم را مولا تو و سرور تو ما ذره ناچیز و خورشید منور تو در روی تو میبینم مهر رخ سرمد را در وصف تو میخوانم ما کان محمد را یا علی، علی ، علی...... (ص)