eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
628 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس: صبحدم داد مرا مژده ای از خاک حجاز قاصد دوست که دارد خبری روح نواز خاطر از مژده ی آن پیک دل انگیز شِکُفت چون دل واله محمود ز پیغام ایاز گفت بر گنبد فیروزه عروس فلکی مه ذیقعده برآورد سر از حجله ی ناز تا کند چشمه ی نورانیِ خورشید طلوع سپه روز پِیِ راندنِ شب در تک و تاز مقدمَش باد گرامی که مبارک ماهی است زان که خورشید درخشید در این مه ز حجاز صبحدم داد سروش از حرم نجمه نوید هشتمین غنچه ی گلزار ولایت شد باز غم مخور شاد نشین دست فشان پای بکوب که ز مرغان بهشتی رسدم این آواز که گلی در چمن موسی کاظم بشکفت که بُوَد بارگهش قبله ی ارباب نیاز به تماشای جمال ملکوتیش ز عرش طایران حرم قدس همه در پرواز آفتابی ز سراپرده ی تکتم تابید که رسد ذره ی ناچیز ز فیضش به فراز نام نیکوش علی بود و مبارک لقبش شد رضا زان که به تسلیم و رضا شد ممتاز بر تن مرده دَمَد روح نسیم حرمش که نسیم حرم اوست مسیحا اعجاز راز توحید شنو از لب گوهربارش که لب اوست کلید دَرِ گنجینه ی راز شد به فرمان قضا رهسپرِ خِطِّه ی توس موکب محتشم خسرو دین با اعزاز بر عجم تافت چو خورشید ولایت ز عرب پرچم کشور ما یافت از او زیب و طراز مغتنم مقدم مهمان گرامی شمرید که ولی نعمت ما آمده از راه دراز ای خوش آن روز که از پرده برون آمد شیر تا دهند آدمیان فرق حقیقت ز مجاز خرم آن عید که شد نعره ی تکبیر بلند که رضا سوی مصلی رود از بهر نماز عالِم آل محمد که مقامی شامخ کرد در مکتب توحید و فضیلت احراز ای رضا مظهر اسمای الهی به عدد فرخ آن نامه که با نام تو گردد آغاز نیست جز یاد تو مردان خدا را همدم نیست جز مهر تو ارباب صفا را دمساز بی پناهیم و تویی دادرس خلق ضعیف بی نواییم و تویی پادشه بنده نواز خاطر از مژده ی میلاد تو در وجد و سرور سینه از غربت جانکاه تو در سوز و گداز بی جواز تو متاعی نپذیرند ز خلق زایران° در حرمت صف زده از بهر جواز خرم آن کس که در این چشمه ی اخلاص ز دل شست زنگار هوا و هوس و نخوت و آز ذات بی چون کند ابراز رضایت ز کسی که بر این در کند اخلاص و ارادت ابراز هرکه با صدق رسد خدمت سلطان رئوف گره از کار فرو بسته ی او گردد باز ای (رسا) هرکه در این خاک گزیند مأمن ایمنی یافت ز کید فلک شعبده باز به چشم دل بسی هنگامه برپا بنگرم امشب بسی هنگامه ی نادیده شب ها بنگرم امشب شده دل موسی عمران جهان چون وادی ایمن تعالی الله که حق از پرده پیدا بنگرم امشب در و دیوار عالم نخل طور آید به چشم من ز کنز غیب حق را در تجلی بنگرم امشب کتاب آفرینش را مگر فصلی پدید آمد که نه افلاک را بشکفته سیما بنگرم امشب جهان در شادمانی غرق شد آیا چه رو داده که هر سو نغمه ی توحید برپا بنگرم امشب چه نوری جلوه گر در خانه ی موسی بن جعفر شد که یثرب را ز نورش طور سینا بنگرم امشب رضا شمس الضحی بدر الدجی اندر وجود آمد که شادان خاطر هر پیر و برنا بنگرم امشب دمیده نوگلی در دامن تکتم که از نکهت جهان را زین گل زیبا مصفا بنگرم امشب ز انجم بر حریر آسمان از بهر میلادش نوشته جمله ی اِنّا فَتَحنا بنگرم امشب برای موسی جعفر ملائک را از این مولود به لب ذکر جزاک الله خیرا بنگرم امشب برای تهنیت بر ساحت قدس وی از خالق نزول پیک حق از عرش اعلا بنگرم امشب ببین ای مدعی از انما تا هل اتی تفسیر از این مولود در دامان موسی بنگرم امشب اگر تکفیر نادانان نبودی فاش می گفتم من از روی رضا هر دم خدا را بنگرم امشب سخن کوتاه کن (ثابت) کز این مولود فرخنده نزول رحمت از خالق به دنیا بنگرم امشب مژده یاران نجمه یک دُرِّ ثمین آورده است در مه ذیقعده ماهی بی قرین آورده است با هزاران جلوه آن بانوی عظمی در جهان بهر موسی مظهر جان آفرین آورده است آفرین صد آفرین بعد از خدیجه دوستان بضعه ی ختم رسل این بی قرین آورده است یک جهان فضل و کمال و علم و جود و عدل و داد یک فلک اجلال و ایمان و یقین آورده است گلبنی با رنگ و بوی گلبن باغ نبی تا صفا بخشد به دین در باغ دین آورده است در کرامت چون کریم اهل بیت مصطفی یک کرامت پیشه ی صبر آفرین آورده است یا حسین بن علی ای آفتاب بی زوال حق ز دریای تو این دُرِّ ثمین آورده است در صبوری و عبادت در مناجات و دعا ساجدی مانند زین العابدین آورده است با فروغ و جلوه های باقر بحر العلوم از برای حفظ دین رکن رکین آورده است با جلال صادق آل محمد رهبری از برای مؤمنین و متقین آورده است حضرت موسی بن جعفر یوسف آل علی با هزاران جلوه امشب جانشین آورده است عالِم آل محمد ضامن آهو رضا آن که علم اولین و آخرین آورده است دامن او را بگیر و هرچه می خواهی بخواه دست احسان چون برون از آستین آورده است این طبیب خستگان و دردمندان جهان داروی درد دل اندوهگین آورده است
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس: چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت عالم از نور جمالش جلوه ى دیگر گرفت آفتاب صبح صادق آن که از صبح ازل روشنى خورشید از آن ماه بلند اختر گرفت دُرِّ مکنون پرورش چون یافت در مهد صدف شد حمیده خو چو خو، در دامن مادر گرفت موسى کاظم امام هفتمین نور خدا آن که نور عارضش آفاق سرتاسر گرفت آن که روشن از جمالش گشت آیات خدا وآن که رونق از کمالش شرع پیغمبر گرفت هم ادب رونق از آن گنجینه ی آداب یافت هم سخن زیور از آن کلک سخن گستر گرفت شد رها از بند محنت آن که از صدق و صفا دامن باب الحوائج موسى جعفر گرفت از در باب الحوائج روى حاجت بر متاب زآن که فیضش چشمه از سر چشمه ‌ى داور گرفت در صف محشر شفاعت یافت آن کاو چون (رسا) دامن موسى بن جعفر در صف محشر گرفت ای آفتاب حُسن به زیبایی‌ات سلام وی آسمان فضل به دانایی‌ات سلام در صبر شاخصی به شکیبایی‌ات سلام تنها تو کاظمی که به تنهایی‌ات سلام هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست از آب عفو آتش خشمت فرو نشست ای صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز مطلوب ایزد است بیان تو در نماز واجب بُود درود به جان تو در نماز آن‌سان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست قدرت از آن توست که بر ابر پیل‌وار فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار... ای کشتی نجات به دریای حادثات دارند شیعیان به شما چشم التفات لب‌تشنه‌ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات بر ما ببخش از کرم خویشتن برات در آستان قدس رضا نور عین تو دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست سر تا به پای دردم و درمانم آرزوست پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا سوگند می‌دهم به جگرگوشه‌ات رضا دوبیتی امشب تمام آسمان در شوروشین است جشن و سرور امشب به پا در عالمین است امشب به دنیا آمده باب الحوایج امشب دل هر شیعه ای در کاظمین است دوبیتی فیض تو به ما ز والدینت برسد از مشهد و قم، دو نورعینت برسد دلتنگ زیارت تو هستم چه شود! دستم به ضریح کاظمینت برسد ايراني ام ، رعيّـتِ موسي بن جعفرم من شهـروندِ دولتِ موسي بن جعفرم دنـبال هيـچ فرقه و حذبي نمي روم در حيطه ي ولايتِ موسي بن جعفرم مأمومم و به كوري مأمون پرست ها دل داده ي امامتِ موسي بن جعفرم در اوج فقـر رو به سُليمان نمي زنـم وقتي گداي ساحتِ موسي بن جعفرم هم شُـغل با مَن اند تـمام ملائكـه مشغول تا به خدمتِ موسي بن جعفرم امروز، زير سايه ي الطـافِ دخترش در حشر، جـزو أُمّتِ موسي بن جعفرم با اين حُسين گفتن و زينب شنـيدنم پيوسته در حمايتِ موسي بن جعفرم مديون شدن به مردم دنيا بُـود گِـران بر من كه زير منّتِ موسي بن جعفرم با اين كه خاک پاي سگش هم نمي شوم دربست وقفِ خدمت موسي بن جعفرم ديديد اگـر كه بعد غديرم هـنوز شــاد خوشحال از ولادتِ موسي بن جعفرم بعد از غدير اگر كه به "ابـواء"* پر زدم چون تشنه ي كرامتِ موسي بن جعفرم يوسف ميا به جلوه گري پيش من كه من ديوانه ي ملاحـتِ موسي بن جعفرم گر پُشت هم به كعبه كنم روبه قبله ام وقتي كه در زيارتِ موسي بن جعفرم از اين كه با امام رضا آشنا شـدم ممنونِ لطفِ حضرتِ موسي بن جعفرم امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است چون موسم دمیدن خورشید هفتم است آن فیض لایزال که مشتق ز نور او خورشید آسمان رضا، نور هشتم است آن پرتو جمال خدایی که طور او آیینه‌زار حضرت معصومه در قم است موسای طور قرب که در پیشگاه او صدها کلیم بی «اَرِنی» در تکلم است بگرفت دست عیسی مریم ولای او کز پای دارِ فتنه، به چرخ چهارم است هر صبحدم فریضۀ حق بر امین وحی بر حضرتش ادای سلام ٌعلیکم است دلتنگی‌اش مباد که در غنچۀ لبش لطف شکوفه‌باری باغ تبسم است... نور خدا در آینۀ آفتاب تو حیرت‌فزای دیدۀ افلاک و انجم است عدل مجسمی تو و هر دادخواه را در بارگاه لطف تو شوق تَظَلُّم است یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است طاعات منکران تو در روز رستخیز آتش‌بیار معرکه مانند هیزم است در روز حشر جز تو شفیعی مبادمان جایی که آب هست چه جای تیمم است؟ با نعمت ولای تو «پروانه» را چه غم عمری‌ست در بهشت که غرق تنعم است کانون ذاکران امام حسین زرند