eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
628 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گر نگاهي به ما كند زهرا دردها را دوا كند زهرا بر دل و جان ما صفا بخشد گر نگاهي به ما كند زهرا كم مخواه از عطاي بسيارش كانچه خواهي عطا كند زهرا خانه ي وحي را ز رخسارش رشك غار حرا كند زهرا بضعه ي مصطفي بُوَد آري جلوه چون مصطفي كند زهرا نه عجب گر به شأن او گويند خاك را كيميا كند زهرا اين مقام كنيز او باشد تا دگر خود چه ها كند زهرا چهره پوشد ز مرد نابينا تا بدين حد حيا كند زهرا در طرفداري از خدا و رسول به علي اقتدا كند زهرا جان خود را و محسن خود را در ره دين فدا كند زهرا تا سه شب قوت خانه ي خود بر مساكين عطا كند زهرا روز محشر كه از شفاعت خويش حشر ديگر به پا كند زهرا همچو مرغي كه دانه بر چيند دوستان را جدا كند زهرا چه شود گر ز رحمت بسيار حاجت ما روا كند زهرا 🔹 قلم به دفتر حق نقش شوکتت انداخت تمام جلوه ای از شرح آیتت انداخت نبود جاده و پایی قدم در آن بزنم خدا دلم به مسیر محبتت انداخت زمین نبود ولی صد هزار مرتبه شکر مرا میان حریم ولایتت انداخت در آن زمان که گدایی نبود و دست عطا کرم،عنایت و احسان به عادتت انداخت سخن نبود و زبانی نبود و فهمیدم که عشق بین زبان ها حکایتت انداخت دلیل بود و نبود جهان توان فهمید نگاه مختصری گر به خلقتت انداخت تو بیکرانه ترین بحر معرفت هستی نمی توان نظری بر نهایتت انداخت به رنج شانه زدی گیسوان زینب را چقدر دست شکسته به زحمتت انداخت هزار آیه ی((تَبَّت یدا...))برآن گرگی که جای پنجه ی خود را به صورتت انداخت نسیم چشم ترم را غبار تا افشاند مرا به یاد غریبیّ تربتت انداختت 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
زهرا محلّ جلوه ی الله اکبر است آیینه ی تمام نمای پیمبر است کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول زهرا عطیّه، اُمّ اَبیها و کوثر است هرگز کسی به مرتبه اش پی نمی برد از ظرف عقل قدر مقامش فراتر است با وحی و با حدیث و روایات یا به شعر مدحش به هر زبان بشود نامکرر است توحید بی ولایت او غیر شرک نیست اصلاً ولای فاطمه توحید آور است سِّرُالصّلات، حضرت صدّیقه هست و پس ذات نماز مشتقِ انوار حیدر است زهرا که انبیاء متوسّل به او شوند حتماً مقامش از همه ی انبیا سر است احمد برای دیدن او اذن می گرفت جبرییل وحی بر در او حلقه بر در است مثل قیامت است قیامش کنار در این ابتدای قائله ی روز محشر است از آتشی که بر در او شعله ور شده در خون و اشک مردم دیده شناور است در را شکست دشمن و رویش خراب کرد از ضرب درب، تیزی مسمار بدتر است تقصیر میخ بود که جان از تنش گرفت از بس که ردّ ضربه ی آن، زخم پرور است از داغ فاطمه دل سنگ آب می شود اما حسین جنس غمش جور دیگر است در قتلگاه تیزی مسمار دشنه شد آن دشنه ای که روی سپیدی حنجر است صورت به خاک خورده و در پنجه های شمر موی حسین روبروی چشم خواهر است زینب بیا و مادر ما را کمک بده در قتلگاه این که فتاده است مادر است 🔹 🔹 هر کس به کسی نازد و ما فاطمه داریم گفتیم همیشه ، همه جا فاطمه داریم ننگ است بکوبیم درِ خانه هر کس دنبال سرابیم چرا فاطمه داریم ما ترس نداریم ز سیلاب حوادث مانند علی بعد خدا فاطمه داریم ما چشم طمع تا ابدالدهر نداریم بر ثروت هر بی سر و پا ، فاطمه داریم رو کن به مسیر دگری ای غم دنیا بیهوده به این سمت نیا ، فاطمه داریم زهراست که داده است به ما جرات طوفان در دل نبُوَد واهمه تا فاطمه داریم 🔹 ای روی تو جلوه گاه سرمد زهرا وی سینه تو بهشت احمد زهرا عید تو بوَد، ببخش عیدی ما را زان دست که بوسیده محمد زهرا ** ای آنکه فدایت ز هواداران است نازل به جهانْ فیض تو چون باران است یا فاطمه مِهر تو بوَد روح نماز مهر تو شفاعت گنهکاران است 🔹 ذاکران امام حسین
شب میلاد تو دعا گل کرد روی دست فرشته ها گل کرد تا خبر دار شد جواد آمد خنده روی لب گدا گل کرد کوچه در کوچه شهر پیغمبر کعبه و مروه و صفا گل کرد تا وزید " انما یرید الله" کوثر دوم خدا گل کرد سال ها در قنوت حضرت عشق اشک در شور ربنا گل کرد به اجابت رسید نجوایش صبر و امید در " رضا" گل کرد آن شبیکه " سبیکه* " زاد تو را شوق در دامن صبا گل کرد سوره در سوره قدر و اعطینا آیه در آیه هل اتی گل کرد چشم تو امتداد چشمه ی نور در زلال تو " انما" گل کرد موسوی زاده ، بر ولایت تو کرد اقرار تا عصا گل کرد یا جواد الأئمه ، شعر " کمیل" تا که شد مدحت شما گل کرد کمیل کاشانی ------------ * ﺳﺒﯿﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ است 🔹 🔹 در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا بر زبان شكر خداى دادگر دارد رضا بارگاه زاده موسى چراغان مى‌شود در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضا اِقتران مهر و مه گرديده امشب، يا مگر نور چشمانش محمد را به بر دارد رضا بر امام هشتمين حق كرده فرزندى عطا زين پسر پيغام تبريك از پدر دارد رضا آمد آن يكتا دُر عصمت كه بر ميلاد او تهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضا بر عقيمى آن كه بر فرزند موسى طعنه زد گو بيا امشب ببين نور بصر دارد رضا در كنار مهد او بنشسته بيدار و به لب ذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضا ذكر خواب از بهر او مى‌گويد و گريان بود من نمى‌دانم چرا چشمان تَر دارد رضا گاهى از اين موهبت شاد است و گاهى دل غمين چون كه از پايان كار او خبر دارد رضا «خسرو» از مداحى او مى‌كند بس افتخار گر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا 🔹 امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین شیرخوار اکبری را در بغل دارد حسین هم چو گردون اختری با جلوه‌های سرمدی هم چو دریا گوهری را در بغل دارد حسین غرقه در امواج شادی گشته آن دریای نور زمزمی یا کوثری را در بغل دارد حسین جان هر جانانه را بگرفته در دامن رباب دلبر هر دلبری را در بغل دارد حسین یاد مادر می‌کند زینب چو امشب بنگرد خود حسین اصغری را در بغل دارد حسین خود خدای عشقبازان، این سفیر کوچکش‌ ای عجب پیغمبری را در بغل دارد حسین پیر کنعان گو ننازد بر جمال یوسفش یوسف زیباتری را در بغل دارد حسین گر که از گهواره شد آغاز اعجاز مسیح نک مسیح دیگری را در بغل دارد حسین هم رسالت، هم امامت از فروغش منجلی است احمدی یا حیدری را در بغل دارد حسین در رگ و شریان او جاری بود خون خدا از فضایل مظهری را در بغل دارد حسین عروه الوثقای عالم تاری از قنداقه اش از شفاعت محشری را در بغل دارد حسین تا شود گل‌های سرخ کربلا را عندلیب مرغ قدسی پیکری را در بغل دارد حسین این پسر مُهر شهادتنامه انصار اوست خاتم معجزگری را در بغل دارد حسین شاهد فردای عاشورا بود در دامنش یا شفیع محشری را در بغل دارد حسین عرصه گاه حق و باطل، چون شود دشت بلا بهر آنجا داوری را در بغل دارد حسین موج خونش، چون کند تضمین فتحی جاودان طفل نه، سرلشکری را در بغل دارد حسین با زبان بی زبانی راز گوی خلقت است یاور نوآوری را در بغل دارد حسین تشنه کامی جوشن و خون گلو شمشیر اوست بوالعجائب یاوری را در بغل دارد حسین آل عصمت هر یکی خود کارساز عالمند کارساز دیگری را در بغل دارد حسین‌ ای «مؤید» هر چه خواهی نک از آن مولا بخواه که امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین 🔹 🔹 یکباره‌اشکِ‌ شوق ز چشمم روانه شد تا عطر گیسوی تو در عالم روانه شد حُسن تو یوسفانه به بازار رخنه کرد عشق‌ِ تو در ضمیرِ منِ زار رِخنه کرد حُسن تورا به‌قیمت‌ِجان مشتری‌شدم خوشبخت‌عالمم‌که(علی‌اصغری)شدم کوچک‌ترین مسیح شفاخانه‌ی حسین ای‌ گونه‌ی لطیف تو بر شانه‌ی حسین دُردانه، نور عین شدن را نشان بده ممسوس در حسین شدن را نشان بده در مُنتهای‌ چشم‌نوازی؛ جهان توست بوسیدنی‌ترین لب عالم از آن توست جان علی و فاطمه بودن برای توست باب الحوائج همه‌ بودن برای توست آغوش گرم عمّه‌ی سادات ؛ محملت طفلی ندیده ایم به این جاه و منزلت یاقوت سرخ بودی و الماس هم شدی در کسوت علی شدن عباس هم شدی حق می‌دهی که آینه‌ی محشرت کنم؟ یعنی که هم ردیف علی اکبرت کنم آب‌ِحیات؛خضر ز جوی تو خُورده‌است گل‌بوسه‌ی رُقیّه‌ به‌روی تو خورده‌است تا نقش لاله‌ی تو به گلشن اضافه شد آرامش سکینه یقینا اضافه شد محتاج نور بودم و مهتاب من شدی قرآن روی سینه‌ی ارباب من شدی جشن تولّد تو اگر گریه‌آور است این اشک شَهد و شِکّر و قند مُکرّر است نَه‌آیه‌ای؛ نَه سوره؛ که قرآن من تویی اصلاً طبیب و دارو و درمان من تویی تو خواستی اگر که خدا را شناختم در روضه‌ی تو راه شفا را شناختم ای تکیه‌گاه آخر بی سرپناه‌ها با تو نمی‌رسند به بن‌بست راه‌ها تا هست
جهان آفرینش را، شکوه دیگرست امشب زمین و آسمان، از هر شبی زیباتر است امشب فلک، آراسته بزمی ز ماه و زهره و پروین عطارد: باده گردان مشتری: رامشگرست امشب زمین: گلشن فلک: روشن بشر: شادان ملک خندان فضا خرَّم، هوا دلکش، صبا جانپرورست امشب بگوش دل شنو آوای مرغ حق، که می گوید: شب میلاد زهرا، دختر پیغمبرست امشب چه زهرا؟ عصمت پاک خدا، ناموس پیغمبر چه زهرا؟ کز فروغش مُلک هستی انورست امشب خدا، تبریک می گوید، مَلک تسبیح می خواند که ختمُ المرسلین را دختری مهْ پیکرست امشب چه دختر؟ بضعه خاتم، چه دختر؟ مَفخر آدم که میلادش، بشر را سوی رحمان رهبرست امشب ازین مهر جهان آرا، که تابید از سپهر دین دل هر ذرّه تابان، همچو مهر خاورست امشب بپوش ای آسمان! رخسار ماه و زهره و پروین که رویش، روشنایی بخش عرش اکبرست امشب شبی از لیلةُ القدرست بهتر، بهر پیغمبر که نازل در برش قرآن به وجهِ دیگرست امشب بهشت شرع و حکمت، خرَّم از این غنچه عصمت سپهر شرم و عفَّت، روشن این اخترست امشب ببار ای ابر رحمت! رحمتت را بر گنهکاران که رحمت، رحمة لِلعالمین را در برست امشب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آرم سخن به نام تو، یا باقرالعلوم تا گویم از مقامِ تو، یا باقرالعلوم گفتا نَبی سلام تو، یا باقرالعلوم وین بس به احترام تو، یا باقرالعلوم ای نام تو محمَّد و خوی تو احمدی ایثار دَرگهت، صلوات محمَّدی ای روشن از جمالِ تو افلاک، چون زمین حاکمِ به ممکناتی و، عالِم به عالَمین مشمول رحمت تو هم آن باشد و هم این تو پنجمین امامی و معصوم هفتمین سیمای تو که مَطلَعُ الاَنوار سرمدی ست آیینه کمال و جمال محمَّدی ست ای سر نهاده خلق به طوق ارادتت لطف و کرم سجیّت و جود است عادتت مِهر فلک پدیده نور سیادتت ماه رجب طلیعه روز ولادتت ماهی که باب لطف خدا، باز می شود با سال روز جشنِ تو، آغاز می شود ای باغ فَرّ و دینِ نبی را تو فرودین هم آسمان شرعی و هم آفتاب دین زینت فَزای انجمن زین العابدین چشم و چراغ محفل مولای ساجدین بر دو امام ذات شریف تو مُنتسب کَاندر ائمه نیست کسی را چنین نسب آوازه عدالت و وجدان، ندای تو پیک امیدبخش بشر شد صدای تو در علم و دین نوابغ عالم، گدای تو ای جدّ و مادر و پدر من، فدای تو یک جدّ تو حسین و حسن جدّ دیگرت خوانند سبط خویش، دو سبط پیمبرت ای در کتاب حق به مَدیحت کلام ها از ما به حضرتت صلوات و سلام ها پیدا ز نسل پاک تو آمد امام ها پروردگان مکتب عِلمت هشام ها هر یک به علم خویش خردپرور عموم از یُمن دانش تو، شکافنده علوم ای معنی نماز بیا و نماز کن روی نیاز بر در آن بی نیاز کن دستی برای عرض تمنّا دراز کن روح دعا تویی، به دعا لب تو باز کن با هر نفس به پیکر ایمان حیات بخش اسلام را ز چنگ حوادث نجات بخش من کیستم که وصل تو را آرزو کنم زین کمترم که با تو دمی گفتگو کنم اما دقایقی که به سوی تو رو کنم از خاک دَرگهت طلب آبرو کنم هر چند رو سیاه ولی من موّحدم مدّاح اهل بیت، غلامت «مؤیّدم» 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شبی بزرگ که رازی بزرگ در بر داشت رسید و پرده ز رازی چنان، خدا برداشت شبی خجسته که فردای آن، به دامن باز ز هر چه داشت جهان، گوهری گرانتر داشت هلال ماه رجب بود و بدر می تابید سپهر قدر و شرف، آفتاب دیگر داشت شب ولادت مولا امام باقر (ع) بود که خاک از قدمش جلوه مکرّر داشت خوش آن طلیعه که تا دید حضرت سجّاد عزیز فاطمه جا، در کنار مادر داشت پدر به روی پسر جلوه خدا می دید بنازم آینه ای را که در برابر داشت تو گفتی آن که غم روزگارش از دل رفت ز بوسه ای که ز رخساره پسر برداشت دو سبط ختم رسولان، دو رهبر خلقند زهی امام که نسبت از آن دو رهبر داشت سلام عالم و آدم بر او که جابر نیز بر او سلام، ز فرموده پیمبر داشت نشان زهد علی را به مسجد و محراب بیان علم نبی را به روی منبر داشت مرا چه حدّ سخن در مقام دانش او که مکتبش چو هشام فقیه پرور داشت وجود او، به همه ما سوا مقدّم بود اگرچه خلقت او را خدا مؤخّر داشت به علم او که شکافنده علوم نبی است خدای رونق اسلام را مقرّر داشت درون سنگر علم و عمل قیام نمود بسی مبارزه ها کاندرین، دو سنگر داشت ز آزمایش پرتاب تیر، شد معلوم که آن امام همی دست و تیغ حیدر داشت چه داغ ها که به جان و دلش ز غم ها بود چه خاطرات که از کربلا به خاطر داشت کمال و معرفتی را که یافت «روح خدا» ز قطره ای است که از بحر علم او برداشت امام ما که بزد پشت پا به شرق و به غرب طریق پیروی از آن بزرگ رهبر داشت متاب از در آل علی و زهرا روی که هر چه داشت «مؤید» ز فیض آن در داشت. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7