اشعار ناب آیینی:
بسم الله الرحمن الرحيم
نه فقط سرو، در این باغِ تناور دیده
لاله ها دیده ولیکن همه پرپر دیده
مهر درسی ست که در مکتب حیدر خوانده
ماه نقشی ست که در چشمه کوثر دیده
کیست این زائر دل سوخته در سعی و صفا؟
کوفه تا شام، همه گرد حرم گردیده
هر چه او دیده، همه حُسن حسین و حسن است
جلوه یار در این داغ مکرّر دیده
آیه در آیه بلا بر سر او می بارد
صبر کوهی ست که بسیار پیمبر دیده
✍ #داوودی
🏷#اشعار_وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
بسم الله الرحمن الرحيم
ما را به سر کوی تو اعدا نگذارند
خواهیم بمانیم در اینجا نگذارند
زینب ز تو ای جان برادر نکند دل
اعدا بگذارند اگر یا نگذارند
خواهم همه عمر کنار تو بمانم
اما چه توان کرد که اعدا نگذارند
ای محرم دل تا غم دل گویم از این بیش
آوَخ که مرا پیش تو تنها نگذارند
شب می رسد و قافله در حال رحیل است
زین بیش دگر پیش تو مارا نگذارند
رفتم من و داغ تو و هجر همه یاران
یک لحظه من دلشده را وا نگذارند
گفتی نکنم گریه به شیون ز فراقت
اما چه کنم شورش غمها نگذارند
دانی چه کسان بار حسینند مؤید
آنانکه به جز در ره او پا نگذارند
✍ #سید_رضا_مؤید
🔖#محرم_دل
🏷#اشعار_وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بسم الله الرحمن الرحيم
ماند تا جمع کند اهل حرم را تنها
تا که بردارد از این خاک عَلَم را تنها
ماند تا چادرِ خود را بتکاند زینب
کوفه را بر سرِجایش بنشاند زینب
خطبه ای خواند که از شام بجز نام نماند
نامِ او ماند به تاریخ ولی شام نماند
خطِ خون زنده شد و خِطّه ی دشنام نماند
گفت در شام که اسلامِ علی می ماند
به رویِ مأذنه ها نامِ علی می ماند
همه رفتند ولی سنگرِ او دست نخورد
به پَرِ بیرق آبِ آور او دست نخورد
به سویِ سایه ای از معجرِ او دست نخورد
آه یک روزه عطش دور و برش را سوزاند
خواست آهی بکشد غم جگرش را سوزاند
خواهری بود که بی پنج برادر بود و
با حرم در وسط آن همه لشگر بود و
یک نفر بود و هر آن کس که نمی زد می زد
بشکند دست حرامی چقدر بد می زد
تپشِ ما نَفَسِ ما قلمِ ما زینب
قدم ما دو دمِ ما علَم ما زینب
شرف ما نجف ما حرم ما زینب
بنویسید که ما ملت زینب هستیم
✍ #حسن_لطفی
🔖#خط_خون
🏷#اشعار_وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
کانون ذاکران امام حسین زرند