هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#حضرت_سكينه علیهاالسلام
#مسمط
🔹آیات شگفت🔹
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
«شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی»
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
«اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی»
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
«كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی»
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
«وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی»
📝 #یوسف_رحیمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#مسمط
🔹مسیح عترت🔹
بر او سلام که شایستۀ سلام است او
که از سلالۀ اِبن الرّضا، بِنام است او
که هاشمینسب و فاطمیمرام است او
که یادگار برومند ده امام است او
به شهر سامره، مصداق فیض عام است او
به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات
جمال گلشن توحید را تبسم اوست
مسیح عترت اطهار را تجسم اوست
کلیم با شجر طور در تکلم، اوست
که دومین حسن، اِبن الرّضای سوم اوست
ز حادثات جهان، جانپناه مردم اوست
به هر که راه برد در پناه او، صلوات
خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسَنش
ستارۀ سحری، خوشهچين انجمنش
شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش
که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟
شمیم وحی خدا میتراود از سخنش
به عطر و رایحۀ دلبخواه او، صلوات
ستارگان همهشب شمع محفلش هستند
فرشتگان به ادب در مقابلش هستند
موالیان خداجوی سائلش هستند
معاشران همه محو فضائلش هستند
به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند
شدهست سورۀ قرآن گواه او، صلوات
نگاه او، به گل تازهچیده میماند
شمیم او، به گلاب چکیده میماند
لبش، به غنچۀ شبنم ندیده میماند
قدش، به سرو ز نور آفریده میماند
دلش به پاکی صبح و سپیده میماند
به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات
امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش
برای سنجش اعمال خود ترازو باش
برای خدمت و ایثار دست و بازو باش
مباش در پی شهرت ولی خداجو باش
همیشه یاد خدا و عنایت او باش
به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات
کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست
کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست
کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست
کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست
سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست
به جذبههای بدیع نگاه او، صلوات
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا قائِمِ آلِ مُحَمّد (عج)
#مسمط
#میلاد
#اعیاد_شعبانیه
#ولادت_امام_زمان_عج
(مرآت تجلی)
ای روشنی مِهر و مَه ای حجت یزدان
ای مَظهر حق خسرو با حشمت دوران
تا چند کنیم از غم هجران تو افغان
دوری تو ما را کُشد ای یوسف کنعان
یعقوب ولاییم و طلبکار وصالت
ای شاهِ جهان! بهر چه غایب ز جهانی
ای ماه جهان! تا به کی از دیده نهانی
تو صاحب عصری و نگهدار زمانی
بخشنده و گیرندهی دیهیم شهانی
هستند شهان معتکف صفّ ِ نعالت
هستیم به دیدار رخت شایق و مایل
جانها شده از فرقت رخسار تو زایل
بِین تو و ما پردهی هجران شده حایل
برقع فکن از روی خود ای ماه شمایل
بینیم مگر چهرهی خورشید مثالت
شاها به کسی غیر تو مارا نظری نیست
جز در ره عشق تو دگر رهگذری نیست
جز وصف کمالات تو ذکر دگری نیست
افسوس که از وصف جمالت خبری نیست
ای جان جهان جمله به قربانت جمالت
ای شمع فروزندهی دین خامشیات چیست
گویا که ز پروانهی دلخون خبرت نیست
آن کس که هوای تو نباشد به سرش کیست
بی مِهر تو ای خسرو عالم! نتوان زیست
رزق دوجهان خردلی از خوان نوالت
جز مدحت ذات تو شها هیچ نخوانیم
از هجر رخت ای مه تابان به فغانیم
اندر همه جا طالب آن شاه زمانیم
در کعبه و بتخانه و میخانه چنانیم
یابیم مگر قامت بی شبه و هَمالت
هرجا که برفتیم همانجا سخن از توست
در محفل اعدا و احبّا سخن از توست
در کعبه و در دیر و کلیسا سخن از توست
آری همه جا ای شه والا ، سخن از توست
بیهوده نگویم سخن از وصف خصالت
شاهنشه مُلکِ کرم و جود تویی تو
در برج ولا ، اختر مسعود تویی تو
از خلق جهان مقصد و مقصود تویی تو
ای ماه جهان! مهدی موعود تویی تو
مخلوق دو عالم همه در قید عِقالت
شاها تو بر این ملک، امیرالاُمرایی
این میکده را پیر مغانی و سزایی
هم ساقی و هم باده و هم جام ولایی
باللَه که تو مرآت تجلّی خدایی
ظاهر بوَد این نکته ز گفتار و مقالت
نی ما شده مشتاق تو ای مظهر خلاق!
شاهان جهاناند به دیدار تو مشتاق
عشاق تو افزون بوَد از انجم نُه طاق
شد طاقت و صبر همه از هجر رخت طاق
مجنون صفتانیم به امّید وصالت
ما را نبوَد بی مَه رویت به جهان تاب
بنمای رخ انورت ای مهر جهانتاب!
باز آی ز جوف صدف ای گوهر نایاب!
اسلام فنا گشته و شیعه شده بیتاب
بفکن به سر خلق ستمدیده، ظِلالت
باز آی که کشتی جهان غرق فنا شد
باز آی که دجّال زمان، چهره نما شد
ابنای شریعت همه را عیش، عزا شد
ارکان حقیقت ، همه در بحر ریا شد
از پرده برون آی ، اگر هست مجالت
شاها کنی ار نهضت و از پرده در آیی
زنگ از دل این قوم گرفتار زدایی
اسرار خداوند ، به یاران بنمایی
ابواب سعادت به رخ ما بگشایی
باشد که شویم از دل و جان عبد مثالت
(شمس قمی) از قدر و جلال تو سراید
تا آنکه شب هجر جمال تو سر آید
جز از تو و آبای تو مدحی نسراید
گر پای، شود خسته به کویت به سر آید
تا غوطه خورد در یَم احسان و کمالت
#سیدمحمدرضا_شمس_قمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7