ختم وترحیم خوانی:
#مناجات_با_امام_رضا_ع
کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم
مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم
می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست
راهِ نجات، خوف و رجا بوده از قدیم
شغل گدایی اش به دو عالم نمیدهد
هر کس گدای #آل_عبا بوده از قدیم
می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی
دلگرمی ام #امام_رضا بوده از قدیم
نزد کریم هر که فقیر است بُرده است
آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم
من عاشق تمام ائمه شدم ولی
در سینه جای دوست سوا بوده از قدیم
با #یا_حسین توبه ی آدم قبول شد
ذکرش همیشه عقده گشا بوده از قدیم
#حب_الحسین صوم و صلاة تمام ماست
حب الحسین نیت ما بوده از قدیم
در روضه و میان مناجات حاجتم
برگ برات کرب و بلا بوده از قدیم
#صلوات 👉
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت...
نام من را بین مهمانهای تو آخر نوشت
دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت
دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت
جای نان میخواستم قدری تماشایش کنم
حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت
هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد
قصهام را تا ابد در خانهی دلبر نوشت
به من بی آبرو چه آبرویی داده است
من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت
دست من را داد در دست علی مرتضی
بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت
یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد
سرنوشتم را خداوندِ علی، از سر نوشت
آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید
بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت
کل دارایی من این است... عشقم به حسین!
بین ثروتمندها اسم مرا مادر نوشت
چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیأتم...
دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت
از همانموقع چه کیفی میکنم من با حسین!
شرح آن را باید از امروز تا محشر نوشت
چندوقتی میشود دور از تو ماندم، وای من
فطرست را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت
**
ای فدای اسم شیرینت «حسین جان» کز ازل
حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت
نیزهها روی تنت یکجور رفته کج شده
مزد "هَل مِن ناصرت" را با سنان لشکر نوشت
شمر روی سینهات مشغول ذبحت بود آه...
قاتلت را مقتل اما، غُصهی معجر نوشت
#سیدپوریا_هاشمی
#صلوات 👉
#مناجات_با_خدا
#یا_اله_العاصین
#وداع_با_ماه_رمضان
با گریه این شبها ببندم بارِ خودرا
من می روم اما ندیدم یارِ خودرا
شبهای خوبی بود حیف از دست دادم
قدری نشد زیبا کنم رفتار خودرا
من توبهٔ شبهای قدرم را شکستم
پیچیده ام در هم دوباره کارِ خودرا
شاهد میاور من گنهکارم قبول است
اسبابِ تخفیفی کنم اقرار خودرا
زانو بغل ؛ ساکت؛به پشت در نشستم
خالی مکن از پشت من دیوار خودرا
تو آن طبیبِ مثل مادر مهربانی
باورکنم ؟!ردمیکنی؟ بیمار خودرا
نور دعا قلب و زبانم شستشو داد
تطهیر کردم هر سحر گفتار خودرا
یک عمر پای سفره زهرا نشستم
بامادرم گفتم کمی اسرار خودرا
سنخیّتی بین من و آقای من نیست
تطبیق دادم با علی کردار خودرا
رو به نجف جان دادنِ ما کیف دارد
وعده به ما داده علی دیدار خودرا
زهرا رسانَد یاری ما در قیامت
آقای محشر حیدر کرار خودرا
شبهای آخر سائل سلطان طوسم
دارد هوای نوکر دربار خودررا
وقتی دم ِ مغرب عطش آمد سراغم
باگریه واکردم فقط افطار خودرا
گفتم حسین و آب خوردم گریه کردم
یادی نمودم غربت دلدار خودرا
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
بهترین فصل دعا بود نمیدانستم
مرغ آمین همه جا بود نمیدانستم
یا كریم دل من سی شب و سی روز تمام
در قفس بود و رها بود نمیدانستم
«ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم»
لطف، بیچون و چرا بود نمیدانستم
عابر كوچه دلتنگی و حیرت بودیم
خانهی دوست كجا بود؟ نمیدانستم
و خدا را به علی! باز قسم خواهم داد
صحبت از عشق خدا بود نمیدانستم
#یوسف_رحیمی
#صلوات 👉
ذاکران امام حسین