داغی که بوسهی تو به لبهای ما نهاد
یادش بهخیر و خاطرهاش جاودانه باد!
بر من ببخش گاه چنان دوست دارمت
کز یاد میبرم که مرا بردهای زِ یاد
دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ
از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد!
ما را فریب دادی و جای گلایه نیست
ما زودباوریم و تو دلّال اعتماد
صبرم کفاف این همه غم را نمیدهد
سرمایهام کم است و بدهکاریام زیاد
#فاضل_نظری
#اکنون
#تراضی (راضی بودن دو طرف)
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
اشکم احرام طواف حرمت میبندد
گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی
طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست
عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار
مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
هرکه را در طلبت همت او قاصر نیست
از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
سر پیوند تو تنها نه دل #حافظ راست
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
#حافظ
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چشمان روشنت غزلی از بهار داشت
فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت
من کودکانه چشم به چشم تو دوختم
چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت
از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم
اما نه آنقَدَر که دلم انتظار داشت
من حرف میزدم که تو لب وا کنی، ولی
لبهای کوچکت هوسِ اختصار داشت
با تو چه قصهها که نمیگفت زندگی
با من چه غصهها که بدِ روزگار داشت
رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب
چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت
#پوریا_شیرانی
📕ماهی نمیر/ #ازروزگارگفتیوباهمقدمزدیم
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دُردی به دست
سر به بازارِ قَلَندَر در نهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم خودنمای
تا کی از پندار باشم خودپرست
پردهٔ پندار میباید درید
توبهٔ زهاد میباید شکست
وقت آن آمد که دستی بر زنم
چند خواهم بودن آخر پایبست
ساقیا در ده شرابی دلگشای
هین که دل برخاست غم در سر نشست
تو بگردان دور تا ما مَردوار
دُورِ گردون زیرِ پای آریم پَست
مشتری را خِرقه از سر برکشیم
زُهره را تا حشر گردانیم مست
پس چو عطار از جهت بیرون شویم
بی جهت در رقص آییم از الست
#عطار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
لرزهای در رگم افتاده که خشتی تو چقدر
ارگِ متروکه شدی ؛ خاکسرشتی تو چقدر
صبح و شب با قلم هرز و دواتی بیرنگ
بر تن خاک روان "هیچ" نوشتی تو چقدر !
باد شد حاصل یک عمر عرقریزانت
بذر پوسیده در این بادیه کِشتی تو چقدر
تو همان پیرزن دوک به دستی اما
نخِ تابیده به این حوصله رِشتی تو چقدر
تو قرار است که دربان جهنم باشی
ذکر خاصان چه کنی ؟ فکر بهشتی تو چقدر !
جامه از سنگ به تن کن که نلرزی هرگز
ارگ من ! خام مشو ؛ این همه خشتی تو چقدر
#آرش_شفاعی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رائحه عشق
تا کنی سیر و صفا عالم عِرفانی را
مُفت از دست مده دیدۀ بارانی را
باخبر باش عزیزم که بهار آمد و رفت
بلبل از عشق گل آموخت غزل خوانی را
مدت عمر چوگل در گذر و کوتاه است
به غنیمت شمراین فرصت ارزانی را
بروی غنچه لبها گل لبخند بکار
کج مداری نکند رفع پریشانی را
اعتمادی نبود چونکه بر این کهنه رباط
پشت پائی بزن این غمکدۀ فانی را
ره گشائی کن و خار سر هر راه مباش
یاد گیر از دم گل رائحه افشانی را
آدمیت همه در حُسن و کمال و ادبست
هان فراموش مکن خصلت انسانی را
زاهد آن نیست که در سایه¬ی تزویر و ریا
به رخ خلق کشد پینۀ پیشانی را
غیر اخلاص متاعی به قیامت نخرند
صاف کن وسوسۀ باطل نفسانی را
وای از آن روز که بازار ریا داغ شود
نشنود گوش کسی بانک مسلمانی را
مهلت از دست برون رفت «مقدم» چه کنی
چــون به مقصد ببری ایــن رهِ طولانی را
#مقدم
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با دلِ دیوانهام گاهی مدارا میکنی
گوشه چشمی به من داری و حاشا میکنی
ماهی افتاده بر خاکم کنار پای تو
هرچه در خون میتپم تنها تماشا میکنی
چشم از زیبایی خود برنمیداری، ولی
دستِکم آیینهها را نیز زیبا میکنی
عشق میجویی اگر، چون دیگران ترکم مکن
در چنین ویرانههایی گنج پیدا میکنی
من به میل خود به پایت سر نهادم، جان بخواه
جان به قربانت! چرا این پا و آن پا میکنی؟
#علی_مقیمی
📕جایگاه شهود/ #خانه_متروک
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جدا از دیگران، در انزوا، آهستهآهسته
شدم با خویش هم ناآشنا آهستهآهسته
سرم با عشق او گرم است و همچون شمع میگریم
که آبم میکنند این غصهها آهستهآهسته
چه در دل دارم از عشقش؟ حیا ایکاش بگذارد
که گویم با لبش این راز را آهستهآهسته
رقیب از من چه با او گفت در خلوت؟ نمیدانم
که آن اهل وفا شد بیوفا آهستهآهسته
به من گفته است: از هم چند روزی بیخبر باشیم
همین یعنی جدایی؛ منتها آهستهآهسته
#محمد_عزیزی
📕انزوا
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عاشق شدم که لهجهی جانم عوض شود
آن روزگار بیهیجانم عوض شود
شاید به دستگیریِ دستان گرم تو
خاموشخوانیِ ضربانم عوض شود
میخواستم که لحن غمانگیز قصّهات
وقتی برات شعر بخوانم، عوض شود
پر شد ضمیر من ز تو، باید که بعد از این
دستور خشک مغز زبانم عوض شود
جز در حضور عشق، شهادت نمیدهم
باید که ذکرهای اذانم عوض شود
در زندگی بهقدر کفایت گریستم
لطفاً بخواه مرثیهخوانم عوض شود
هر آدمی -اگرچه که عاشق، اگرچه خاص-
وقتی زمان گذشت، گمانم عوض شود
شعر تو مثل قبل برایم قشنگ نیست
وقتی مخاطبت نگرانم عوض شود
گفتی که آمدم، ولی البتّه ممکن است
تصمیم اینکه باز بمانم، عوض شود...
#آرش_شفاعی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آدمی با ذرّهای پندار ایمن میشود
عشق امّا ناگهان در قلب ساکن میشود
ابتدا یک حالتی باشد عجیب و دیریاب
خوشخوشک با کُلِّ اعضایت مقارن میشود
میرود سر وقتِ عقل او را فراری میدهد
خود در آنجا هم رئیس و هم معاون میشود
تا که گلبانگِ حضورش را به عالم سر دهد
مینشیند بر زبان و خود مؤذّن میشود
دردِ ظاهر را به یک دارو مداوا میکند
میرود در عمقِ جان و دردِ باطن میشود
در درونِ ذرّههایِ ذهن منزل میکند
مالکِ شش دانگِ آن مِلک و معادن میشود
دیگر از کُفرانِ نعمتها نمیآید خبر
چون که با اعجازِ او آن قلب مؤمن میشود
ذرّهای تردید و ناامنی نمیماند به جا
چون جنابِ باوفایِ عشق ضامن میشود
دیگر از زخمِ زبان بر دل نمیبینی اثر
چون که دارویِ شفابخشش مُسکّن میشود
دیگر از حالاتِ سطحی هم نمیماند نشان
چون که حالِ عاشقی یک حالِ مزمن میشود
روحِ عاشق مثلِ نوری از زمان رد میشود
جسمِ او هم برتر از کُلِّ اماکن میشود
اتّفاقِ عاشقی یک اتّفاقِ نادر است
گرچه باور کردنش سختاست لکن میشود
ای خدا، قلبِ مرا هم جایگاهِ عشق کن
ای که ناممکن به دستانِ تو ممکن میشود.
#حسینعلی_زارعی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو آسمانی و من ريشه در زمين دارم
هميشه فاصله ای هست، داد ازاين دارم
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهايی ام يقين دارم
تو نيز دغدغه ات از دقايقت پيداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بين دارم
بخوان و پاک کن و اسم خويش را بنويس
به دفتر غزلم هرچه نقطه چين دارم
کسی هنوز عيار ترا نفهميده ست
منم که از تو به اشعار خود نگين دارم
#محمدعلی_بهمنی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تَر کرده اشک من همهشب بالش مرا
بردهست گریه بعد تو آسایش مرا
ماهیّ سرخِ عشق قدمرنجه کرده و
بر هم زدهست برکهی آرامش مرا
هرقدر غصّه میخورم این روزها، کم است
تغییر داده عشق تو گنجایش مرا
کوهِ غرور بودم و در هم شکستیام
دیدی فروشکستن و فرسایش مرا
سرگشتهی دیار عدم بود، بودِ من
عشق تو داد رخصت پیدایش مرا
امشب بخوان به جای غزل از نگاه من
شوق نوازش و عطشِ خواهش مرا...
#مرجان_بیگیفر
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7