eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
627 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به دریا میزنم! شاید به سوی ساحلی دیگر مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر به هر کس دل ببندم بعد از این خود نیز می دانم به جز اندوه دل کندن ندارد حاصلی دیگر من از آغاز در خاکم نمی از عشق می بینم مرا می ساختند ای کاش، از آب و گلی دیگر طوافم لحظه دیدار چشمان تو باطل شد من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر به دنبال کسی جامانده از پرواز می گردم مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر کتاب: . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می‌گیرد از این بی‌آبرویی نام ما آوازه می‌گیرد من از خوش باوری در پیله‌ی خود فکر می‌کردم خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می‌گیرد به روی ما به شرط بندگی در می‌گشاید عشق عجب داروغه‌ای! باج سر دروازه می‌گیرد چرا ای مرگ می‌خندی؟ نه می‌خوانی! نه می‌بندی! کتابی را که از خون جگر شیرازه می‌گیرد ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می‌گیرد 📒 . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من تو را از آرزوهایت جدا کردم، ببخش من به اسم لطف در حقت جفا کردم ببخش با گمان عشق دل بستم به مهر این و آن با تو و تنهایی‌ات ای دل چه‌ها کردم ببخش من فقط یک بار بخت زندگانی داشتم در مسیر آزمودن گر خطا کردم ببخش کودکی بودم که مسحور از تماشا می‌دوید گاه اگر در راه دستت را رها کردم ببخش داستان خضر و موسی بحث عشق و عقل بود چون نفهمیدم، چرا چون و چرا کردم! ببخش تا گشودم پیله‌ام را آتشت را یافتم سوختم ای شمع و جشنت را عزا کردم ببخش از کنارم رد شدی، رفتی و فهمیدم تویی آه قدری دیر نامت را صدا کردم ببخش . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ز هرچه دلخوشی و دلخوری‌ست بیزارم از این‌که فکر کنم عشق چیست بیزارم از آن‌که بین رقیبان مرا شناخت، ولی به طعنه از همه پرسید کیست؟ بیزارم از آنکه اشک مرا دید و بر غمم خندید وزآنکه بر سر خاکم گریست بیزارم از آنچه عمر به آن گفته‌اند و در هر حال به جز گذشته و آینده نیست بیزارم تو کیستی که مرا شادمان کنی ای چرخ؟ بگرد خواهی و خواهی بایست! بیزارم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نسبت عشق به من نسبت جان است به تن تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟ زنده ام بی تو همین قدر که دارم نفسی از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن بعد از این در دل من، شوق رهایی هم نیست این هم از عاقبت از قفس آزاد شدن وای بر من که در این بازی بی سود و زیان پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهدشکن باز با گریه به آغوش تو برمی گردم چون غریبی که خودش را برساند به وطن تو اگر یوسف خود را نشناسی عجب است ای که بینا شده چشم تو ز یک پیراهن | . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خوشبخت، یوسف به سفر رفته ی من است یارِ سراغ یار دگر رفته ی من است آینده و گذشته ی محتوم من یکی‌ ست تقدیر، خنجر به جگر رفته ی من است این چشمه‌ای که بر سر خود می ‌زند مدام فواره نیست طاقت سر رفته ی من است... مست است و شوربخت که سر می ‌زند به سنگ دریا جوانی به هدر رفته ی من است هر غنچه‌ای که سر زند از خاک، بعد از این لبخند یوسف به سفر رفته ی من است . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دمی از خاک با شوق تجلّی سر برآوردن نمی‌ارزد به عمری خاک عالم بر سر آوردن من از شرمندگی چون لاله‌های واژگون عمری‌ست به سوی آسمانم نیست روی سر برآوردن کسی باور نخواهد کرد اعجاز تو را ای عشق! برای "خودپرستان" تا به کی "پیغمبر" آوردن تو خضر واقف از غیبی و من موسای بی‌صبرم چه دشوار است از کار تو ای دل سر درآوردن بپرسید از کمانداران ابرویش چرا باید به قصد کشتن یک نیمه‌جان صد لشکر آوردن به غیر از وعدهء پاییز معنایی نخواهد داشت برای باغ پیغام بهاری دیگر آوردن یکی از پیله‌‌ها لرزید، چشم شمع‌ها روشن! مبارک باد! از پروانه‌ها خاکستر آوردن . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گر سراغ از عالمی دیگر بگیری بهتر است مرگ را با شوق اگر در بر بگیری بهتر است تن دو روزی بیشتر پیراهن روح تو نیست هرچه کمتر خو به این پیکر بگیری بهتر است آفرینش جایی از دنیا ندارد پست‌تر گر به هرجا غیر از اینجا پربگیری بهتر است من که می‌گویم در این بازار از هر سو زیان هرچه را بفروشی و ساغر بگیری بهتر است نخ به پای بادبادک‌های کم‌طاقت مبند زندگی را هرچه آسان‌تر بگیری بهتر است 📕وجود/ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی! کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
داغی که بوسه‌ی تو به لب‌های ما نهاد یادش به‌خیر و خاطره‌اش جاودانه باد! بر من ببخش گاه چنان دوست دارمت کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای زِ یاد دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد! ما را فریب دادی و جای گلایه نیست ما زودباوریم و تو دلّال اعتماد صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهد سرمایه‌ام کم است و بدهکاری‌ام زیاد (راضی بودن دو طرف) . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اشعار ناب آیینی: امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی، که پس پرده نهان است گر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است تو رهرو دیرینه‌ی سرمنزل عشقی بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است آبی که بر آسود ، زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است از روی تو دل کندنم آموخت زمانه این دیده از ان روست که خونابه‌فشان است دردا و دریغا که در این بازی خونین بازيچه‌ی ایام دل آدمیان است . 🔹 🔹 📝 هر غزلم نامه‌ای‌ست صورت حالی در او نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست . 🔹 🔹 تو را به جای همه کسانی که شناخته‌ام، دوست می‌دارم... تو را به جای همه‌ی روزگارانی که نمی‌زيسته‌ام، دوست می‌دارم... برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستين گناه... تو را به خاطر دوست داشتن، دوست می‌دارم... تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی‌دارم، دوست می‌دارم ... . 🔹 🔹 با هر بهانه و هوسی عاشقت شده‌ست فرقی نمی‌کند چه کسی عاشقت شده‌ست چیزی ز ماه بودن تو کم نمی‌شود گیرم که برکه‌ای، نفسی عاشقت شده‌ست ای سیب سرخ غلت‌زنان در مسیر رود یک شهر تا به من برسی عاشقت شده‌ست پر می‌کشی و وای به حال پرنده‌ای کز پشت میلۀ قفسی عاشقت شده‌ست آیینه‌ای و آه که هرگز برای تو فرقی نمی‌کند چه کسی عاشقت شده‌ست 📕گریه‌های امپراتور/ . 🔹 🔹 زندگی مجموعه‌ای از رنج و حسرت‌های ماست آه از این دنیا که لبریز از شکایت‌های ماست کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می‌زدیم این که تنهاییم، تاوان خجالت‌های ماست از خدا می‌خواستم جام شراب عشق را این خمار غصه تاثیر عبادت‌های ماست! از دویدن‌های ما این چرخ، چرخیدن گرفت آه، بازار زمین گرم از مصیبت‌های ماست! بیقراری‌های من؛ حاضرجوابی‌های دوست شعرهای خواجه سرشار از حکایت‌های ماست! . 🔹 🔹 خویش را در جاده‌ای بی‌انتها گم کرده‌ام بعد تو صدبار راه خانه را گم کرده‌ام من غریب‌افتاده‌ای بی تکیه‌گاهم؛ سال‌هاست کوهِ خود را بین پژواک صدا گم کرده‌ام از عبادت‌های حاجتمند خود شرمنده‌ام گاه می‌بینم تو را بین دعا گم کرده‌ام! شیشه‌ی عطرم که حیران در هوایت مدتی‌ست هستی خود را نمی‌دانم کجا گم کرده‌ام زیر بار عشق از قلبم چه باقی مانده است؟ گندمی را زیر سنگ آسیا گم کرده‌ام... 📕آشفتگی . 🔹 🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی: سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم چو گلدان خالی، لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده‌ایم اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم اگر دل دلیل است، آورده‌ایم اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم اگر دشنه‌ی دشمنان، گردنیم! اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم! گواهی بخواهید، اینک گواه: همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم! دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده‌ایم 📕آینه‌های ناگهان/ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 غزل چگونه بگویم برایت از دردم که از سرودن این درد و داغ، دل‌سردم دریغ و درد که افسانه‌ی محبت تو دروغ بود ولی باز باورش کردم کبوترم چه کنم هرکجا روم ناچار خودم دوباره به بام تو بازمی‌گردم نداشتم به جز این چند شکوه خاطره‌ای ببخش پیشکش قابلی نیاوردم اگر که خاطره‌های تو را ز یاد برم... اگر ببخشمت ای نارفیق! نامردم 📕اثر/ . 🔹 🔹 بگذار پای عشق بمانم از این به بعد دل را به صاحبش برسانم از این به بعد یک عمر پای عقل نشستم ولی مخواه خود را به نیستی بکشانم از این به بعد هر بار رازی از تو شنیدم دلم شکست بهتر که چیزی از تو ندانم از این به بعد وقتی که مثل قبل به من خیره نیستی حرف تو را چگونه بخوانم از این به بعد در جاده‌ای که مرگ در آن راهزن شده است بیهوده خویش را ندوانم از این به بعد ای غم به فکر غربت امروز من مباش لبریز عشق اوست جهانم از این به بعد 📕دستخط . 🔹 موج اگر موج است، باید ترک آرامش کند هرچه ساحل سنگدل‌تر بیشتر کوشش کند ساقیا جام مرا پیش از طلب لبریز کن شاه را عیب است گر درویش از او خواهش کند این سخن بر تارک تاج سلیمان حک شده است محترم‌تر می‌شود سلطان اگر بخشش کند زینت ظاهر کجا، حسن خدادادی کجا زشت‌رو زیبا نگردد هرچه آرایش کند عشق رهوار است اما بر زمین هم می‌زند رخش اهلی را، سوار نابلد سرکش کند آنکه در صلح‌ است با خود، با جهان در جنگ‌ نیست کاش می‌آموخت انسان با خودش سازش کند عشق زنجیر قوافی را ز دستم باز کرد می‌برم فرمان دل را تا چه فرمایش کند 📕وجود/ . 🔹 هوا هوای جدایی، هوای تنهایی‌ست هوا هوای غمِ روزهای تنهایی‌ست چه از گذشته‌ی مردی غریب‌ می‌پرسی؟ گذشته‌ای که پر از ماجرای تنهایی‌ست ببین که خلوت من از سکوت سرشار است سکوت ترجمه‌ای از صدای تنهایی‌ست چگونه شور برآید ز گوشه‌ای غمگین که این سه‌تار نوایش، نوای تنهایی‌ست به او رسیدم و گفتم: «تمام شد غربت» به خنده گفت: «که این ابتدای تنهایی‌ست» 📕از تو چه پنهان/ . 🔹 مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من کوبی زمین من به سر آسمان من درمان نخواستم ز تو من درد خواستم یک درد ماندگار ! بلایت به جان من می سوزم از تبی که دماسنج عشق را از هُرم خود گداخته زیر زبان من تشخیص درد من به دل خود حواله کن آه ای طبیب درد فروش جوان من ! نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من . 🔹 🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند