eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
627 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ختم وترحیم خوانی: ای پر سرود با همۀ بی‌صدایی‌ات با من سخن بگو به زبان خدایی‌ات در عرصه‌عرصۀ ملکوتی کز آنِ توست پَر ده مرا، به بال بلند رهایی‌ات... فرخنده طالعی که گُزیده‌ست گوشه‌ای در سایۀ خجستۀ فرّ همایی‌ات ای مُعجز پیمبر مکّی! که هر فصیح خیره‌ست در فصاحت مُعجزنمایی‌ات... در تو چه آیتی‌ست که هر کس به گوش جان، یک‌بار چون شنید تو را، شد هوایی‌ات پر می‌زنند در تو ملائک که صد بهشت بالیده در کرانۀ قدسی‌سرایی‌ات... چون یافتم کلید تو را، مهربان‌تری، با من ز هر چه، با همه دیرآشنایی‌ات گفتا: بخوان به نام خدا تا که پا نهد روح‌القدس به حاشیۀ هم‌نوایی‌ات اینک وضو گرفته به دیدارت آمدم تا سر نهم به سجدۀ مُشکل‌گشایی‌ات... جان جهان فدای تو باد ای کتاب عشق! وی بی‌شمار چون منِ عاشق فدایی‌ات 👉 با گریه این شبها ببندم بارِ خودرا من می روم اما ندیدم یارِ خودرا شب‌های خوبی بود حیف از دست دادم قدری نشد زیبا کنم رفتار خودرا من توبهٔ شب‌های قدرم را شکستم پیچیده ام در هم دوباره کارِ خودرا شاهد میاور من گنهکارم قبول است اسبابِ تخفیفی کنم اقرار خودرا زانو بغل ؛ ساکت؛به پشت در نشستم خالی مکن از پشت من دیوار خودرا تو آن طبیبِ مثل مادر مهربانی باورکنم ؟!ردمیکنی؟ بیمار خودرا نور دعا قلب و زبانم شستشو داد تطهیر کردم هر سحر گفتار خودرا یک عمر پای سفره زهرا نشستم بامادرم گفتم کمی اسرار خودرا سنخیّتی بین من و آقای من نیست تطبیق دادم با علی کردار خودرا رو به نجف جان دادنِ ما کیف دارد وعده به ما داده علی دیدار خودرا زهرا رسانَد یاری ما در قیامت آقای محشر حیدر کرار خودرا شب‌های آخر سائل سلطان طوسم دارد هوای نوکر دربار خودررا وقتی دم ِ مغرب عطش آمد سراغم باگریه واکردم فقط افطار خودرا گفتم حسین و آب خوردم گریه کردم یادی نمودم غربت دلدار خودرا فرصت کم است ، اهل دعا را خبر کنید جامانده های ماه ِ خدارا خبر کنید جانم خدا...چه ریخت و پاشی نموده است پایانِ سفره ؛هرچه گدارا خبر کنید قدرِ تمامِ ماه ؛ گنهکار می خرند آلوده هایِ بی سروپا را خبر کنید من گُم شدم زقافله ها دور مانده ام لطفی کنید و راهنما را خبر کنید خیلی دلم ز مردم دنیا گرفته است هم ناله های من ؛ شهدا را خبر کنید تاقبل از عید ... کاش منادی ندا دهد دلداده هایِ کرببلا را خبر کنید فردا که سوی ِ آتشِ دوزخ مرا بَرَند آقام سیدالشهدا را خبر کنید در روز ِ حشر ، وقتِ حساب و کتابِ مان با احترام مادرِ مارا خبر کنید آب از سرم گذشته ، نفسهایِ آخرم قبل از همه امام رضا را خبر کنید بی شک همینکه ناله زنم« یا ابالجواد» بی معطلی امام رضا می رسد به داد اما نبود گوشه حجره به چشم تر جان دادن ِ عزیز دلش را کند نظر بستند روی او همه درهای حجره را می زد به کام تشنه غریبانه دست و پا آنکه ظهور اسم ِ خدای ِ عزیز شد اسباب رقص و شادی چندتا کنیز شد او هرچه داد زد جگرم آب آب آب دادند با دهن کجی و کف زدن جواب لعنت به همسری که دهد شوهرش عذاب ای جان فدای ِ معرفتِ حضرت رباب تا دید روی خاک ، عزیزِ ابوتراب یک عمر گریه کرد و نشست زیر آفتاب با آنکه داغدیده شد و خارجی خطاب پای حسین رفت به آن مجلس شراب 👉 ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی: سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم چو گلدان خالی، لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده‌ایم اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم اگر دل دلیل است، آورده‌ایم اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم اگر دشنه‌ی دشمنان، گردنیم! اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم! گواهی بخواهید، اینک گواه: همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم! دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده‌ایم 📕آینه‌های ناگهان/ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 غزل چگونه بگویم برایت از دردم که از سرودن این درد و داغ، دل‌سردم دریغ و درد که افسانه‌ی محبت تو دروغ بود ولی باز باورش کردم کبوترم چه کنم هرکجا روم ناچار خودم دوباره به بام تو بازمی‌گردم نداشتم به جز این چند شکوه خاطره‌ای ببخش پیشکش قابلی نیاوردم اگر که خاطره‌های تو را ز یاد برم... اگر ببخشمت ای نارفیق! نامردم 📕اثر/ . 🔹 🔹 بگذار پای عشق بمانم از این به بعد دل را به صاحبش برسانم از این به بعد یک عمر پای عقل نشستم ولی مخواه خود را به نیستی بکشانم از این به بعد هر بار رازی از تو شنیدم دلم شکست بهتر که چیزی از تو ندانم از این به بعد وقتی که مثل قبل به من خیره نیستی حرف تو را چگونه بخوانم از این به بعد در جاده‌ای که مرگ در آن راهزن شده است بیهوده خویش را ندوانم از این به بعد ای غم به فکر غربت امروز من مباش لبریز عشق اوست جهانم از این به بعد 📕دستخط . 🔹 موج اگر موج است، باید ترک آرامش کند هرچه ساحل سنگدل‌تر بیشتر کوشش کند ساقیا جام مرا پیش از طلب لبریز کن شاه را عیب است گر درویش از او خواهش کند این سخن بر تارک تاج سلیمان حک شده است محترم‌تر می‌شود سلطان اگر بخشش کند زینت ظاهر کجا، حسن خدادادی کجا زشت‌رو زیبا نگردد هرچه آرایش کند عشق رهوار است اما بر زمین هم می‌زند رخش اهلی را، سوار نابلد سرکش کند آنکه در صلح‌ است با خود، با جهان در جنگ‌ نیست کاش می‌آموخت انسان با خودش سازش کند عشق زنجیر قوافی را ز دستم باز کرد می‌برم فرمان دل را تا چه فرمایش کند 📕وجود/ . 🔹 هوا هوای جدایی، هوای تنهایی‌ست هوا هوای غمِ روزهای تنهایی‌ست چه از گذشته‌ی مردی غریب‌ می‌پرسی؟ گذشته‌ای که پر از ماجرای تنهایی‌ست ببین که خلوت من از سکوت سرشار است سکوت ترجمه‌ای از صدای تنهایی‌ست چگونه شور برآید ز گوشه‌ای غمگین که این سه‌تار نوایش، نوای تنهایی‌ست به او رسیدم و گفتم: «تمام شد غربت» به خنده گفت: «که این ابتدای تنهایی‌ست» 📕از تو چه پنهان/ . 🔹 مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من کوبی زمین من به سر آسمان من درمان نخواستم ز تو من درد خواستم یک درد ماندگار ! بلایت به جان من می سوزم از تبی که دماسنج عشق را از هُرم خود گداخته زیر زبان من تشخیص درد من به دل خود حواله کن آه ای طبیب درد فروش جوان من ! نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را تا خون بدل به باده شود در رگان من . 🔹 🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند