فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون در شب میلاد امام حسن مجتبی (ع) در محضر ارباب هشتم آقا امام رضا (ع)
🌸صحن امام حسن مجتبی(ع) 🌸
نایب الزیارة همه ی شما اعضای محترم کانال شهیده زینب کمایی هستم... 🌹
@z_kamae
15.mp3
4.29M
[شرح دعای روز پانزدهم ماه رمضان
توسط آیت الله مجتهدی 🎧]
#ماه_مبارك_رمضان 🌙
#ماهِ_مهمانی_خدا 💛
@z_kamae
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze15.mp3
4.15M
#بهارِ_قرآن 🌸
[تندخوانی جزء پانزدهم قرآنکریم🌱
بانوای استاد معتزآقائی🎤]
#ماه_مبارك_رمضان 🌙
#ماهِ_مهمانی_خدا 💛
@z_kamae
4_5798488681786377723.pdf
5.42M
#بهارِ_قرآن 🌸
[فایل PDF جزء پانزدهم
از قرآن کریم]
با قرآن رفیق شو :)😌🖇
#ماه_مبارك_رمضان 🌙
#ماهِ_مهمانی_خدا 💛
@z_kamae
#بهارِ_قرآن 🌸
[ نکات کلیدی زندگی موفق در
جزء پانزدهم قرآن کریم 🌱]
با قرآن رفیق شو :)😌🖇
#ماه_مبارك_رمضان 🌙
#ماهِ_مهمانی_خدا 💛
@z_kamae
🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند.
♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
🌹8 اردیبهشت سالروز شهادت /شادی روحش صلوات
@z_kamae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در بزنگاه های فتنه حواسمان را جمع کنیم...
@z_kamae
#تلنگر
قشنگه🙃بخونید❤️🍃
یه موتور گازے داشت 🏍
که هرروز صبح و عصر سوارش میشد
و باش میومد مدرسه و برمیگشت .
یه روز عصر ...
که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت 🛵
رسید به چراغ قرمز .🚦
ترمز زد و ایستاد⁉️
یه نگاه به دور و برش کرد 👀
و موتور رو زد رو جک
و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣
الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳
اشهد ان لا اله الا الله ...
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂
و متلک مینداخت😒
و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳
که این مجید چش شُدِه😶
قاطی کرده چرا⁉️
خلاصه چراغ سبز شد✅
و ماشینا راه افتادن🚗🚙
و رفتن .
آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟
چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀
و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ 😏
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود
که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖
و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒
من دیدم تو روز روشن ☀️
جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌
به خودم گفتم چکار کنم
که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه .
دیدم این بهترین کاره !"👌
همین✌️
🎌برگےازخاطراتشهیدمجیدزین الدین✨
@z_kamae