زاینده رود ✅️
#تب_مژگان ۲۲ یکی از بچه ها گفت: خب از این جهت که مردم ما مردم ساده ای هستند، درست! اما دلیل نمیشه ک
#تب_مژگان ۲۳
گزارشاتی که عمار آورده بود را خوندم، گزارش آزمایشگاه. گزارش مخابرات. گزارش بنیاد شهید. نمیدونستم بخندم، گریه کنم، سینه بزنم، راه برم، بشینم، شور بگیرم. چیکار کنم؟
از یه طرف، این کلاف داشت پیچیده تر میشد. از یه طرف دیگه هم باید می افتادم دنبال نفیسه و آرمان و فرید و حتی بابای مژگان.
گفتم بابای مژگان
هرچی توی پرونده دنبال اسم و رسم بابای مژگان گشتم نبود. غیر عادی به نظر میومد، اصلا بگذارید اینجوری بگم: چندتا چیز غیرعادی داشت اذیتم میکرد:
اولیش اینکه چرا ۸۰۰ صفحه؟!
دومیش اینکه کی وقت کرده این ۸۰۰ صفحه را بنویسه؟!
سومیش اینکه چرا هیچ اسمی از بابای مژگان و آرمان نیست؟
چهارمیش اینکه چرا این مدت، کسی دنبال نفیسه نبوده و پیداش نکردند و مورد بازجویی قرار نگرفته؟! و چند تا چیز دیگه...
اما وقتی دقت کردم، فهمیدم که جواب همه نه، اما اکثر این سوالات را میشه از خود اداره پیدا کرد. سریعا گوشی را برداشتم که دوباره به عمار بگم بیاد پیشم.
اما...
این کار را نکردم، به بخش ثبت و ضبط تماس گرفتم و به نادر گفتم: پرونده ای به شماره ۲۲۲/الف/۲۲/۱۳۹۲ را واسم استعلام دفتری کن ببین روندش چطوری بوده؟
نادر ده دقیقه بعد زنگ زد و گفت: «اصلا چنین شماره ای ثبت نشده!!!
اگر لازمه تا فایلش را باز کنم و بهت کد رهگیری بدم تا راحت بتونی پرش کنی!»
من که سرگیجه گرفتم با این جواب نادر، گفتم: «نه... قربانت. اگر لازم شد چشم، بهت اطلاع میدم. یا حسین!»
خدایاااااا... پس این چیه که روبرومه؟! این ۸۰۰ صفحه و فرم های نیمه ناقص و گره های کوری که وجود داره و... با خودم گفته بودم چرا همه چیز یه جور خاصیه؟ چرا هیچکی روش کار نکرده تا من برگردم؟!
عمار...
ممکنه جواب همه این سوالات باید پیش عمار باشه، شاید هم نباشه. اما در هر حال، عمار تنها کسی هست که در جریان کامل این پرونده بوده و داره پا به پام پیش میاد.
یه قلم و کاغذ برداشتم، دوباره همه چیز را مرور کردم. حس بدی داشتم، حس میکردم دارم فقط دور خودم میچرخم و کارها جوری که میخوام پیش نمیره یه فکری به ذهنم رسید، چاره ای نداشتم. خدایا مجبور بودم...
مجبور بودم در اون لحظه این تصمیم را بگیرم.
یه پازل سه قسمتی چیدم؛ دو قسمتش باید در بیمارستان روانی رقم میخورد. یه قسمتش هم توی اتاق بازجویی همین جا و به روش خودم.
کاغذی که گزارش بچه های مخابرات بود را برداشتم و افتادم دنبال سر نخ.
نفیسه پیام داده بود و نوشته بود: «یک یا دو؟»
مژگان هم جوابش داده بود: «استیکر تعجب فعاله!!»
این پیام خیلی از شبها به روش های مختلف اتفاق افتاده بود.
ساعتش هم حدودا بین ساعت ۱۲ تا ۲ و ۲ونیم نصف شب بود. این، بی معنی نبود و القای مفهوم خاصی داشت.
اون روز، مثل بچه خوب، سر ساعت ۱۹ رفتم خونه. کلی هم خرید داشتیم که رفتم انجام دادم، خانمم که داشت تعجب میکرد گفت: خبری شده؟! جایی میخوای بری که این موقع اومدی خونه و خرید کردی و با بچه ها مهربونی و لابد دوستمون هم داری و...؟!
خودم که از خودم خندم گرفته بود: گفتم نه. چه خبری. چون امشب دو سه ساعت ممکنه نباشم، بخاطر همین گفتم یه کم زودتر بیام پیشت...
خلاصه اون شب، به اندازه ای که جواب «تعجب» های خانم و بچه ها و «سوال» و جوابهای مختلف و «تیکه و طعنه» ها را دادم، از با هم بودن لذت نبردم با اینکه به «آرامش» و «محبت» خونه بیشتر از اینها نیاز داشتم. مخصوصا وقتی ماموریت خاصی پیش میاد، به آرامش خونه بیشتر نیاز دارم. اما تا به زبون نیارم. بگذریم...
حدود ساعت ۱۱ شب شد. بچه ها داشتند میخوابیدند. از خونه زدم بیرون، رفتم به طرف بیمارستان روانی، رسیدم. دیوارهاش که بلند بود. دم در هم که سه چهارتا مامور بودند...
خیابون هم که خلوت نبود. توضیحش مفصله. اما با ماشین حمل زباله ها وارد بیمارستان شدم تا کسی متوجه حضور من نشه، اونم با هزار بدبختی.
حالم داشت از بوی لباسم به هم میخورد. فکری به ذهنم رسید، لباس یکی از مریض ها را از روی بند آویز برداشتم و زود پوشیدم، وقتی توی آیینه نگاه کردم، دیدم خیلی هم بهم میاد !!... پوشیدن لباس مریض، هم سبب میشد که بتونم راحت راه برم و هرجا خواستم قدم بزنم و هم کسی بهم گیر نمیداد.
رفتم پشت پنجره اتاق مژگان. مثل ببری که داره از لا به لای بوته ها به طعمه اش نگاه میکنه، اوضاع و احوال را رصد میکردم، مژگان داشت آرایش میکرد به همون سبک وحشی بازی که برای اولین بار دیده بودمش.
ادامه دارد...
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
﷽ #قرار_روزانه 🌸
سوره تین و علق #صفحه_۵۹۷
تلاوت این صفحه و ذکر #پنجشنبه #لا_الهَالا_اللهالمَلكُالحقُّالمُبين (۱۰۰مرتبه)
هدیه به #شهید_حمزهعلیشهریاری
در #سالروز_شهادتشان
هر که روزش با سلامے بر حسین آغاز شد
حق بگوید خوش بحالش بیمه "زهرا" شده
#السَّلامُ_عَلَیڪَ_یا_اَباعَبــدِاللہ
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
﷽ #قرار_روزانه 🌸 سوره تین و علق #صفحه_۵۹۷ تلاوت این صفحه و ذکر #پنجشنبه #لا_الهَالا_اللهالمَلكُ
بِــسم الله الرحمٰن الرحیم🍃
آیه پایانی سوره علق #سجده_واجب دارد.
◀️ در سجده واجب قرآن، باید پیشانى را بر چیزى بگذارد که سجده نماز بر آن جایز است. ولى سایر شرایطى که در نماز لازم است در این سجده واجب نیست.
◀️ براى سجده واجب قرآن کافى است به سجده رود و ذکر گفتن واجب نمى باشد، اما بهتر است ذکر بگوید و بهتر است این ذکر را انتخاب کند: «لا اله إلا الله حقاً حقاً لا اله إلا الله ایماناً و تصْدیقاً لا اله إلا الله عبودیةً ورقاً سجدْت لک یا رب تعبداً ورقاً لا مسْتنْکفاً و لا مسْتکْبراً بلْ انا عبْدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مسْتجیرٌ».
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
صفحه۵۹۷_قرآن_کریم_غامدی.mp3
617.5K
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤ
ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤㅤ↻
تلاوت استاد #غامدی
صفحه ۵۹۷ سورھ #تین #علق
ثواب تلاوت این صفحه و ذکر #پنجشنبه #لا_الهَالا_اللهالمَلكُالحقُّالمُبين (۱۰۰مرتبه)
هدیه به #شهید_حمزهعلیشهریاری
در #سالروز_شهادتشان
#سجده_واجب
#صلوات فراموشتان نگردد.
التماس دعا
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🌱 عشق هدف حيات است و محرک زندگي من است، و زيباتر از عشق چيزي نديدهام، و بالاتر از عشق چيزي نخواستهام،
عشق است که روح مرا به تموج وا ميدارد،
قلب مرا به جوش ميآورد..
برادران! خواهران! عاشق باشيد، عشق است که به شما قدرت زندگي کردن ميدهد، عقل فقط به شما کمک ميکند که چطور بهتر بخوريد و بهتر بخوابيد.
#شهید_مصطفی_چمران
سلام دوستان
صبحتون بخیر.......♡
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
دل نده، نامه نده، شعر نخوان ، لیلی جان
دیگر از چشم من افتاده جهان، لیلی جان
روزگاری ست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
گرگ هایی ک لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خب طبیعی است یک روزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد.
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
خود دخترا همه چیز رو در مورد هدف پسرا میدونند🤔
فقط انتخاب میکنند از کدوم پسر گول بخورند
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آقای لاریجانی این آبِ لولهکشی نیست!
🔻خب این فیلم را بچه های روستاهای سیستانوبلوچستان فرستادند.
دیروز ۲۴ دی آقای لاریجانی با هیئت همراه و تیم خبریش آمده که آب لوله کشی از سد به مناطق دشتیاری سیستان و بلوچستان را افتتاح کند. در حالی که اصلا لوله کشیای در کار نیست! 😯
و این شیر آبی که ایشان افتتاح کردند به یک منبع اب خارج از این محل وصل شده و همه این افتتاحیه فقط برای شو و نمایش است.
برای همین حاضرین وسط این افتتاحیه اعتراض میکنند که آقای لاریجانی این آب هوتک است نه لوله کشی!
کدام افتتاحیه کدوم آب خوردن؟ شما حاضری این آب را بخوری؟ فقط خواستند وسط این سیل بگویند بله پروژهای که ۲۵ سال پیش شروع شده را تمامش کردیم! بله این پروژه ۲۵ سال پیش شروع شده و طولانیترین پروژه آبرسانی تمام تاریخ است که هنوز نیمه کاره مانده است!
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🔸عمل جراحی آیتالله سیستانی با موفقیت انجام شد.
🔹منابع بیمارستانی در نجف اشرف به شبکه «السومریه» گفتند عمل جراحی آیتالله سیستانی با موفقیت به پایان رسیده است و ایشان از اتاق عمل خارج شدهاند.
🔹دفتر آیتالله سیستانی اعلام کرد، ایشان شب گذشته دچار شکستگی از ناحیه استخوان پا شدهاند.
─═इई🍃🌸🍃ईइ═─
#زایندهرود را معرفی کنید👇
━━━🍃🌺🍃━━━
💢 sapp.ir/z_rood سروش
💢 eitaa.com/z_rood ایتا