eitaa logo
زاینده رود ✅️
2.3هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
13.3هزار ویدیو
101 فایل
🌿 به نام دوست که هرچه داریم از اوست •🍂• کانال خبری تفریحی زاینده رود ✅ مخصوص همه، خصوصا زاینده‌رودی‌های عزیز ارتباط با مدیر @Hasan_Moazzeni کانال در سروش پلاس splus.ir/z_rood1 ایتا eitaa.com/z_rood روبیکا rubika.ir/z_rood1
مشاهده در ایتا
دانلود
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۸۹ گفتم: «پاشو جوون! پاشو برو دنبالش! ۲۳۳ را بسپار بخدا و حضرت زهرا، پاشو که اوضاع خرا
۱_۹۰ عصر روز انتخابات بود. بوی خوبی از بعضی ستادهای انتخاباتی نمیومد. بعضیها از پشت خنجر خوردند و حتی اعضای ستاد انتخاباتشون هم به اونها رای ندادند. بعضیها هم داشتند پیامک تبریک و شادباش بخاطر پیروزی قطعی نامزدشون در انتخابات میدادند. بعضی از خبابونها هم شاهد پیاده روی تعداد قابل توجهی از مردم، بدون هیچ شعار و تنش خاصی بود! این پیاده روی خیلی به چشم میومد. چون مدام داشت جمعیتشون زیادتر میشد، سر و تهش هم دقیقا مشخص نبود. به این روش میگند «اعتراض آرام» یا «اعتراض خاموش»! اما اون موقع از عصر روز انتخابات، یه کم گیج کننده بود، با اینکه هنوز نه پیروزش مشخص بود و نه شکست خوردش! اما حضور مردم، فوق العاده بود و رکورد دوره های قبل را شکسته بود. من اخبار بقیه شهرها نداشتم اما بچه ها میگفتند همه نیروهای امنیتی در تمام شهرهای داخلی و خارجی که داره انتخابات در اونها برگزار میشه، روند خوبی ارزیابی میکردند، مشکل حادی گزارش نشده بود و ملت مثل بچه آدم داشت زندگیشو میکرد! ما هنوز درگیر سوژه های خودمون بودیم، ۲۳۳ که در بیمارستان بود، بیسیمش فعال بود و هر از گاهی میتونستم باهاش ارتباط بگیرم، حالش چندان تعریفی نداشت اما معلوم بود که داره گزارش ها را رصد میکنه، من هم بخاطر اینکه اذیت نشه، دسترسیش را مسدود نکرده بودم و میتونست گزارش های بچه ها را بشنوه! ابوالفضل که مثل سایه دنبال زهره بود و لحظه به لحظه گزارش میداد. ابوالفضل گفت: «زهره و رویا و حدودا بیست نفر دیگه در یکی از آپارتمان های نزدیک ستاد انتخاباتی خیابون پاسداران جمع شدند و نمیشه بهشون نفوذ کرد. اما ظاهر زن هایی که اینجا جمع شدند، اصلا ظاهر سیاسی و شورشی نیست، بیشتر توی همون مایه های افسانه و رویا و مانکن و مدل و اون حرفا هستند!!» فکرم مشغول اونجا شد. با خودم گفتم یعنی اونها قراره کی وارد عمل بشند؟! چرا اون تیپی ها را نزدیک ستاد خیابون پاسداران جمع کردند؟! ما ردی از خیابون پاسداران در طول این پرونده نداشتیم! چون عبداللهی نبودش و درگیر مورد خودش بود، فورا دادم بچه های اداره تا استعلام کنند و ببینند اون خونه مال کیه و پرونده اش چطوریه؟ چند دقیقه بعدش از اداره ثبت استعلام کردند و فهمیدیم که اون خونه متعلق به رامین تاجزاده است! اصلا نمیشد حرفی از زن و فحشا و مدل و مدلینگ و مزون وسط باشه اما پای رامین تاجزاده وسط نیاد! حتی ابوالفضل تونست با هزار مکافات بفهمه که رامین تاجزاده هم اون موقع در خونه بوده و اصلا خودش مشغول سازماندهی نیروهاش بوده! اما هنوز تا اون موقع نمیدونستیم اونها دقیقا کی اند و چرا اونجا جمع شدند و کارشون قراره چی باشه؟! گفتم عبداللهی اون لحظه، شرایط اون از همه ما سخت تر بود. گفت: «ماشینو پارک کردم و دارم دنبالشون راه میرم، حدودا سه ساعت هست که داریم راه میریم. چند کیلومتر راه رفته بودند.» ظاهرا عبداللهی توی همون پیاده روی مشکوک بود و داشت ندا را تعقیب میکرد. میگفت: «ندا خیلی عوضیه، تمام آدمهای دور و برش مشکوکند، عکس دو سه تاشون را برای واحد تشخیص هویت فرستادم و گفتند که از اراذل سابقه دار و خشن و بعضا فراری هستند. ضمن اینکه هر کی میاد باهاش دست میده و باهاش روبوسی میکنه! قربان! اگر دست از پا خطا کرد و به جون مردم افتاد، قول نمیدم بتونم زنده شکارش کنم.» گفتم: «خانم عبداللهی! بنظرت برنامه شون چیه؟ تا کی میخواند اداه بدند و راه برند؟!» عبداللهی گفت: «مشخص نیست. خیلی مرموزه این حرکت، تا حالا سابقه چنین حرکتی در عصر روز انتخابات نداشتیم!» گفتم: «مسیرشون کدوم طرفه؟!» گفت: «به نظر میرسه دارند میرند خیابون فاطمی!» اصلا خوشم نیومد. خیابون فاطمی، نرسیده به میدون جهاد، این آدرس وزارت کشوره! بعدا مشخص شد که «کمپین ملی صیانت از آراء» تشکیل داده بودند و مثلا میخواستند خودشون از آراء خودشون صیانت و محافظت کنند! دقیقا همون چیزی که بیست و ششم اردیبهشتش در شبکه های سلطنت طلب بهایی توی گوش مردم خوندند! چون از شش ماه قبلش در فضای مجازی و اینستاگرام میگفتند میخوایم بیست و ششم اردیبهشت برای مخالفت و حتی براندازی نظام بیاییم توی خیابونا. اما به علت عدم استقبال مردم و مسخره شدن توسط مردم موفق نشدند این کار را انجام بدند. بخاطر جبران آبروی از دست رفتشون، مثلا خواستند اینجوری یه حالی از نظام و مردم بگیرند! به عبداللهی گفتم چشم ازش برندار، حتی پلک نزن تا یه وقت از جلوی چشمات محو نشه، مواظب اطرافت هم باش. معمولا اینها اطرافشون حداقل تا شعاع دویست متر، آدم میذارند که مواظبشون باشه! ادامه دارد... ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۹۰ عصر روز انتخابات بود. بوی خوبی از بعضی ستادهای انتخاباتی نمیومد. بعضیها از پشت خنجر
۱_۹۱ شب شد. تهران اون شب قصد آرامش و خواب و شب مهتاب و حبیبم کجاست و این چیزا نداشت! مذهبی و غیر مذهبی انقلابی و غیر انقلابی کوچیک و بزرگ همه و همه منتظر اتمام زمان اخد رای و آغاز شمارش آراء و نتیجه و این حرفها بودند! علی رغم تلاش های حضرت آقا مبنی بر عدم ایجاد فضای دو قطبی در کشور، عده ای فضای دیگری را داشتند رقم میزدند، همیشه حداکثر دو قطب موجود در انتخابات را «چپ و راست» تشکیل میداد و هر کسی زیر علم حزب و اعتقادش سینه میزد! اما اون سال، تبلیغات عوامل داخلی و خارجی دشمن، علی الخصوص چند هزار نیرویی که وارد کشور کرده بودند در صدد تشکیل فضایی تحت عنوان «موافق نظام و مخالف نظام» بودند!یعنی اینبار فتنه اکبر، در قالب موافق و مخالف نظام داشت جلوه میکرد! هر چیزی که ما داشتیم، اونها از چند ماه قبلش تلاش کرده بودند که برای خودشون بتراشند و داشته باشند! مثلا ما آخوند و عالم و مرجع داشتیم، اونها هم آخوند و عالم و مرجع و موسسه داشتند و حتی کفن پوش و قرآن به دست، میتینگ هم گذاشتند! تازه، علما و آخوندها و مراجع اونها پاشدند اومدند کف خیابون اما مال ما! حالا بگذریم. ما خانواده شهید و رزمنده و جانباز داشتیم، اونها هم خانواده های شهدا را علم کردند و حتی قبل از انتخابات رو کردند و میتینگش هم گذاشتند! تازه، بعضی از خانواده های رزمنده و شهدای ما معمولا بعد از انتخابات و مراسم های راهپیمایی پیداشون میشه اما مال اونها هنوز هیچی به هیچی نیست، پاشدند تو روی نظام وایسادند و میگند حقمون را از این انتخابات میگیریم! ما سران کشوری و لشکری داشتیم، اونها هم شب قبل از انتخابات در حسینیه...... همه سرانی که پشتشون بودند را با همون ماشین های ضد گلوله و شیشه های دودی حاضر کردند! بعضی سران ما فقط شاید چهره شون را بشه در مراسم عزاداری هایی که در بیت آقا برگزار میشه دید و حداکثر راهپیمایی ۲۲بهمن و تا حدودی هم نماز جمعه! ما هیچ چیزی از اونها بیشتر نداشتیم جز یک چیز! شده تا حالا فقط یه چیز از رقیبت بیشتر داشته باشی اما خیالت جمع و خاطرت راحت باشه که همون یه چیز رو کسی دیگه نداره و حالا حالاها هم نمیتونه لنگشو پیدا کنه؟! فقط میشد همین حس رو داشت. چون ما فقط «یک چیز» بیشتر از اونا داشتیم که اون «چیز» یعنی «همه چیز» برای ما ! ما یه «آقا» داشته و داریم که اونها نداشتند و ندارند! و همین حضرت آقا برای ما یعنی همه چیز! بگذریم... ابوالفضل اومد روی خطم و گفت: «حاجی! از وقتی من اینجام و آمار میگیرم، شاید حدود ۴۰ نفر زن و دختر تو اون خونه جمع شده باشند، اما مرد و پسر هم داره میره بالا! حاجی! غلط نکنم مسائل منکراتی داره تشدید میشه! چون این چیزی که من دارم میبینم، به پارتی سکس بیشتر شبیهه تا خونه تیمی و خرابکاری سیاسی!» مدام با حرفهایی که ابوالفضل از اونجا میزد، تپش قلب من بالا میگرفت، حسم داشت داد میزد که یه بی آبرویی بزرگی در راه هست و روز و شب و فردای انتخابات این آشغال ها چرا یه جا جمع شدند و دارند چیکار میکنند؟! با بچه های اداره مطرح کردم که به پلیس و نیروی انتظامی بگند تا بریزند جمعشون کنند. اما قبول نکردند و گفتند ممکنه سر و صدا بشه و بریزند تو خیابون و درگیری و ... خلاصه در اون موقعیت صلاح ندونستند! هر چند همون موقع، خداشاهده من معتقد بودم که دارند اشتباه میکنند و دودش تو چشممون خواهد رفت! به ابوالفضل گفتم: «داداش چاره ای نیست، موقعیتت را حفظ کن. برای ما در حال حاضر، زهره و رامین تاجزاده در اون خونه اولویت دارند و تحت هیچ شرایطی نباید گمشون کنیم!» من رفتم خیابون فاطمی، چون بنظرم میرسید عفت یا باید اونجا باشه یا باید قاعدتا بره حسینیه..... اما وقتی فهمیدم که تعدادی از کسانی که در حسینیه بودند را به خیابون فاطمی و محدوده وزارت کشور بردند، منم مطمئن شدم باید برم اونجا. خبر پایان زمان رای گیری اعلام شد. رفتم یه آب زدم به صورتم تا یه کم سرحال تر بشم و بتونم دقیق تر نگاه کنم. حدود یک ساعت بین مردم میگشتم، جو کم کم داشت از حالت سکوت و آرام خارج میشد و شعار میدادند. به روش خودم گشتم و گشتم. تا اینکه بالاخره دیدمش، عفت رو دیدم. افتادم دنبالش، اون میرفت و منم ملک الموت دنبالش میرفتم، حلقه محافظین حرفه ای دور و برش بودند. با خودم گفتم نباید بره بالا و سخنرانی کنه. اگر بلندگو بدند دستش، معلوم نیست چی میخواد بگه و بعدش چی پیش بیاد! اونم این جمعیت. نزدیک وزارت کشور، در ساعات اولیه شمارش آراء. ادامه دارد... ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۹۱ شب شد. تهران اون شب قصد آرامش و خواب و شب مهتاب و حبیبم کجاست و این چیزا نداشت! مذه
۱_۹۲ به عفت خیلی نزدیک شدم، میخواستم اگر خواست بره بالا و میکروفن برداره، جلوش رو بگیرم و نذارم اون میکروفنو برداره. اما وقتی خیلی بهش نزدیک شدم، دیدم رفت کنار اون جایگاهی که بالای یه ماشین شاسی بلند شیشه دودی درست کرده بودند ایستاد و با چند نفر حرف زد. نمیتونستم لب خونی کنم چون پشتش به من بود. اما دیدم برنامه شون این نیست که عفت اون موقع حرف بزنه، منتظر شدم ببینم برنامشون چیه؟! دیدم در ثانیه آخر، فائزه رفت بالا. فائزه را برای سخنرانی توی اون جمعیتی که مدام داشت تعدادشون بیشتر میشد انتخاب کردند. اصلا از اولش هم فائزه، حکم ویترین و بلندگوی کف خیابون و مصاحبه با رسانه های داخلی و خارجیشون داشت! بگذارید یه بار دیگه مرور کنیم: فائزه برای کار رسانه ای! عفت برای پروژه قم و درگیر کردن بیوت بعضی ها و علما و آخوندهای وابسته به جریانشون! ندا تربیت و پرورش نیروهای مهاجم و میون دار! زهره برای... زهره همچنان برام یه کم گنگ بود. دقیق نمیدونستم وظیفه ش چیه؟ زهره را از یه طرف در میتینگ خانواده های شهدا رو میکنند و از یه طرف دیگه هم الان خونه رامین تاجزاده است و میون اون همه زن و دختر و فاحشه های مارکدار پایتخت اهل مزون های منافی با عفت!! ... یعنی چی؟ تناقض داشت! حالا بگذریم. فقط میخواستم یه بار دیگه مرور کنیم تا ببینیم فائزه اینقدر براشون اهمیت داره که نباید در کارهای جزئی و عملیاتهایی مثل عملیات عفت و ندا و زهره وارد بشه! اون لحظه هم فائزه رفت بالا و میکروفن را برداشت. اما اینبار مردم به جای سوت و کف و هلهله کردن، شروع به خوندن شعر کردند!! تصور کنید اون همه جمعیت، لااقل هزار نفرش داشت شعر «یار دبستانی» و بعدش هم یه شعری تحت عنوان «برادر آریایی» با صدای بلند میخوند! بعدش هم مثل شرکت کننده های در ورزشگاه ها سوت و کف نزدند! بلکه همه با هم ۴۰مرتبه تکبیر گفتند! گل بود به سبزه نیز آراسته شد! خدای من. نمیدونید چه حالی شدم و چه حرصی خوردم وقتی دیدم جمعیت شکافته شد و چیزی حدود ۲۰۰ نفر آخوند و عالم اعم از سید و شیخ وارد عرصه شدند! اکثرا مسن و با محاسن جو گندمی! نه حالا جوون و با شور و شعف جوونی! نه... بلکه مسن و پخته! جوری وارد شدند که اصلا نمیشه با کلمات ساده توصیفش کرد! فقط میتونم بگم جذابیت و مشروعیتی که در ذهن شاهدان اون صحنه بر مبارزه علیه نظام ایجاد میشد، تا سالیان سال در ذهنشون میماند! نکته دردآورترش حضور کم نظیر رسانه های بین المللی در اون خیابون و در اون لحظات و ساعات بود. همون لحظه، اون میتینگ لعنتی حداقل در بیست شبکه خارجی در حال پخش زنده بوده! نیروهای امنیتی و انتظامی، شب تعیین کننده ای پیش رو داشتند! شبی که در کل عمر نظام، کم سابقه بود. خوب یادمه که از ستاد فرماندهی ما جمله ای به همه بچه ها ابلاغ شد که تا عمر دارم یادم نمیره. پیام اومد که: «بچه ها! امشب که سخت تر از عملیات کربلای چهار نیست! باید این را هم پشت سر گذاشت! والعاقبه للمتقین!» فائزه رفت بالا و شروع به سم پاشی علیه نظام کرد. هر چی دوست داشت، گفت و گفت و گفت. اجازه بدید فقط یه جمله ش بگم و رد بشم. گفت: «امشب و فردا، شب تعیین کننده ای است. امروز، روز نه به حصر روز نه به زندانی سیاسی روز نه به نظارت استصوابی و فقاهتی شورای چند نفره نگهبان و بالاخره روز نه گفتن به همه چیزهایی بود که در طول چهل سال از مردم دریغ کرده اند!» فائزه بر خلاف دیگر سخنرانی هایی که قبلا داشت، بسیار از نهج البلاغه و حضور عالمان و حمایت خانواده های شهدا دم زد و نقطه عطف کلام خودش را با آرزو برای «ایرانی آزاد برای همه ایرانیان» علی الخصوص «زن مظلوم ایرانی» تموم کرد! من همیشه گفتم؛ اکثر زن های مذهبی سر و زبون دار و تحصیل کرده ما یا شدند حاج خانم مجالس زنونه یا شدند مدیر و معاون و معلم دبیرستان های دخترونه! یا حداکثرش شدن ارباب حلقه های صالحین واسه چند نفر محدود! ما به زن هایی نیاز داریم که بتونند اثرگذار و با فایده دینی و انقلابی صحبت کنند! کم هم نیستند، یعنی قحط نیست. اما متاسفانه یا در عرصه انتخابات حاضر نمیشند یا اینکه از جانب مردم، درست انتخاب نمیشوند و ملت ما درست انتخاب نمیکنند! حداکثرش میشه خانم «به نام خدای رنگین کمان» و خانم «نماز زیارت برای وزیر»!! نتیجه ش هم میشه خنده های مکرر رجال چپ و راست و داخل و خارج به اصل و ریشه حضور زن در عرصه اجتماع و سیاست ایران اسلامی! حالا اینها هیچی! اینها به کنار! دیدن زن با سواد «استراتژیست»م آرزوست!! اون که دیگه کلا نداریم. گشتم نبود. نگرد که نیست! ادامه دارد... ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
زاینده رود ✅️
#کف_خیابون_۱_۹۲ به عفت خیلی نزدیک شدم، میخواستم اگر خواست بره بالا و میکروفن برداره، جلوش رو بگیرم
۱_۹۳ اون شب، حالت فوق العاده اعلام شده بود. چون اونها قصد رفتن نداشتند و تا فرداشبش اونجا موندند، تلاش های جزئی برای پراکنده کردن مردم صورت گرفت اما چون اونها وارد فاز وحشیانه و توحش نشدند و برنامه شون اجتماع آرام بود، دستور اومد که برخورد و تنش ایجاد نکنید. فقط چند بار از بلندگوهای وزارت کشور اعلام شد که «لطفا متفرق بشید» و «نظم عمومی را به هم نزنید» و «اجتماع نکنید»، اما کسی گوش نمیداد. وزارت کشور، هر از یک ساعت، آمار و اخبار آراء را اعلام میکرد، ضمن اینکه نمایندگان هر کاندیدا هم در تمام شعب اخذ و شمارش آراء حضور داشتند و نظارت جدی صورت میگرفت، مثل همیشه، همیشه همینطوری بوده. اما هربار از سوی عده ای، جوری دم از انتخابات آزاد میزنند که انگار نظام در آراء مردم دست میبره! حالا خوبه که خودشون هم وقتی سر کار بودند و همین منصبها را داشتند، به همین رویه عمل میکردند و میدونند که رویه نظام و اخذ رای و... عوض نشده! اما نمیدونم حالا چی شده که شدند «شکاک الناس!» شدند «الذی یوسوس فی صدور الناس!» ۴۰ ساعت بعد... در طول اون چهل ساعت، انواع غذا؛ از چلو جوجه گرفته تا چلو ماهی و انواع نوشیدنی و دسر پخش کردند. حتی نمازجماعت خوندند، عفت و فائزه هم بودند، از اون دو تا چشم برنمیداشتم. تا اینکه بوی شکست نامزدشون میومد. این بوی شکست، بعد از شمارش و اعلام آراء تهران قطعی تر شد، همهمه افتاد. داشت کم کم شلوغ میشد، داد و بیدادها و شعارها شروع شد. دیگه داشتند تحرکات بدی میکردند. با بچه ها در ارتباط بودم؛ ابوالفضل گفت: «حاجی! اینها دارند از خونه میاند بیرون! دارند سوار دو سه تا ون میشند. سر و وضعشون خیلی بد نیست. اما خیلی هم جالب نیست.» گفتم: «میدونم، دارند میاند اینجا. از زهره و رامین چشم برندار!» بیسیم زدم واسه عبداللهی گفتم: «اعلام وضعیت!» گفت: «رصد سوژه، تعقیب و مراقبت. قربان! اینا مسلح اند. ندا سر جاش بند نمیشه، ممکنه نتونم کنترلش کنم. اجازه میدید زمین گیرش کنم؟!» گفتم: «حالا فعلا شما مواظبش باش! اما به محض تحرک خرابکارانه بهم اطلاع بده تا اعلام دستور کنم.» تعداد نیروهای انتظامی و ضد شورش هم چند برابر شده بود، مدام از همه جا اعلام وضعیت غیرعادی میشد. فقط منحصر به اون خیابون نبود. دوباره میکروفن را دادند به فائزه. فائزه گفت: «ما اینبار از حق خودمون کوتاه نمیاییم، باید تکلیفمون برای همیشه با نظام مشخص بشه، ما میخواهیم کسی رییس جمهور بشه که از صندوق ها بیرون اومده باشه! نه کسی که نظام......» صحبتش به خاطر فشارجمعیت و شلوغ پلوغ شدن بیش از حد نیمه تموم موند. سوت و کف و شعار و تکبیر همه فضا را پر کرده بود. اما بدبختی ما فقط این چیزا نبود!! انگار نه انگار که مملکت صاحاب داره... قانون و مامور و ریز و درشت داره، حالا وسط اون بلش بوش، عده ای لباس شخصی هم شدند کاسه داغ تر از آش! همونهایی که وقتی میری مجلسشون که چند تا قطره اشک بریزی، باید بدون زن و بچه بری... از بس فضا سنگینه و ممکنه کار به بصیرت افزایی با فحش خارمادر و گور به گوری دادن به این و اون توام بشه!! با لباس شخصی و موتور و چفیه ریختند و زدند و شعار دادند و به اسم نظام و تبعیت از آقا تمومش کردند! واقعا متاسف شدم. دوست داشتم به جای عفت و فائزه، خدمت چند تا از اونا برسم... باید یکی بهشون با زبون خودشون حالی بکنه که نباید غلط زیادی بکنند و گزک و آتو بدهند به دست دشمن! متوجه عفت شدم... خبری از فائزه نبود، چند نفر داشتند تلاش میکردند عفت را از صحنه و اون خیابون دورش کنند، دیگه وقتش بود. همه چیز بر علیه عفت کامل بود. مثل سایه افتادم دنبالشون، رفتند سراغ ماشینشون که توی یه خیابون فرعی پارک کرده بودند... تا یه کمی از جمعیت دور شدیم و موقعیت را مناسب دیدم، بسم الله گفتم و رفتم سراغشون. دو سه نفر مرد بودند، به اولی ضربه زدم و زمینگیرش کردم. دومی تا اومد اسلحه بیرون بیاره، زدمش و مجبور شدم مچ دستشو بشکنم.؛اما نفر سوم، خیلی نامرد بود، با چاقو افتاد به جونم. وسط درگیری میشنیدم که مدام ابوالفضل و عبداللهی اعلام موقعیت و کسب دستور میکردند. اوضاع هممون یهویی بهم ریخته بود. اون نامرد هم جوری با چاقو به جونم افتاده بود که اگر غافل میشدم، تیکه تیکم کرده بود. ابوالفضل میگفت: «حاجی! پیاده شدند. دارند میرند قاطی جمعیت. چه غلطی بکنم؟ حاجی حرف بزن!» عبداللهی میگفت: «ندا و دوستاش دارند علنا به جون مردم و بچه حزب اللهی ها میفتند. خیلی حرفه ای میزنند، قربان! زمینگیرش کنم؟» ادامه دارد... ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🇮🇷یه صبح جمعه پا میشی میبینی یه مرد پر ادعا با بی تدبیری، مملکت رو به دامن تفرقه و آشوب انداخته .... و یه صبح جمعه دیگه هم پا میشی میبینی یه مرد بی ادعا با شهادتش موجب همدلی و وحدت یه ملت شده. چقدر فرق است بین کسی که بندگی خدا را میکند و کسی که نوکری کدخدا 🇮🇷 عزت وذلت ─═इई🍃 @z_rood 🍃ईइ═─ رفتِه سَردار نَفَس تازه کُنَد برگردد؛ چون #ظهور_گل_نرگس، بِہ خُـدا نَزدیک است... ارسالی #کاربرگرامی ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ مداحی حاج قاسم سلیمانی در حضور شهید مصطفی بدرالدین #انتقام_سخت #حاج_قاسم_سلیماني🖤 #شبتون_شهدائی ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
﷽ #قرار_روزانه 🌸 سوره تکویر #صفحه_۵۸۶ تلاوت این صفحه و ذکر #يكشنبه_يا_ذَالجَلال_وَالاكرام (۱۰۰مرتبه) هدیه به سرداران جبهه ی مقاومت #حاج_قاسم_سلیمانی #ابومهدی_المهندس هر که روزش با سلامے بر حسین آغاز شد حق بگوید خوش بحالش بیمه "زهرا" شده #السَّلامُ_عَلَیڪَ_یا_اَباعَبــدِاللہ ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
صفحه۵۸۶_قرآن_کریم_منشاوی.mp3
674.3K
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤ ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤㅤ↻ تلاوت استاد #منشاوی صفحه ۵۸۶ سورھ #تکویر تلاوت این صفحه و ذکر #يكشنبه_يا_ذَالجَلال_وَالاكرام (۱۰۰مرتبه) هدیه به سرداران جبهه ی مقاومت #حاج_قاسم_سلیمانی #ابومهدی_المهندس #صلوات فراموشتان نگردد. التماس دعا ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
※ #بِســـمِـ_اللهِ_الرحمٰنِ_الرحیمْـ ※🍃 ❣ وَتَقولونَ بِأَفواهِكُم ما لَيسَ لَكُم بِهِ عِلمٌ وَتَحسَبونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظيمٌ وقتی چیزی رو نمی‌دونید اینقدر راحت ازش حرف نزنید. فکر می‌کنید حالا یه چیزی گفتید و تموم شد ولی از نظر خدا خیلی سنگینه.. #قطره‌ای‌از‌دریایِ‌نور🌱 ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
سلاماً علے من حاربّو الّیل و عِند الصّباح بالاکفانِ قد عادوا سلام بر کسانے که شب را مے جنگند و صبح هنگام،با کفن برمے گردند .... یاحسین ... فرماندھے از آن توست ... #صبحتون_شهدایی🌷 🏴 ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
🎥 پیکر شهید سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی و #ابومهدےالمهندس وارد ایران شدند 🔹لحظاتی پیش پیکر مطهر شهدای جبهه مقاومت از طریق فرودگاه بین‌المللی اهواز وارد ایران شد. ─═इई🍃 @z_rood 🍃ईइ═─ 📸 تصویری از ورود پیکرهای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و همرزمان شهیدش به اهواز ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا
⚫️ خطِ خون نقطهء پایان سلیمانی نیست بهراسید که این اولِ بسم الله است... سیدحمیدرضابرقعی ─═इई🍃🌸🍃ईइ═─ #زاینده‌رود را معرفی کنید👇 ━━━🍃🌺🍃━━━ 💢 sapp.ir/z_rood سروش 💢 eitaa.com/z_rood ایتا